نوشته اصلی توسط
Naashena
من به دلیل اون تاپیک جنجالیتون یسری از تاپیک هاتون رو خوندم
سلام.من نميخواستم اونقد جنجال بشه.فقط دوست داشتم احساسمو پيدا كنم.تو تاپيك قبليم فقط خدا محترم كمكم كردن تا بفهمم چه احساسي دارم.
نمی خواستم نظر بدم چون واقعا در مورد اکثر مشکلات شما تجربه ای ندارم که راهنمایی کنم ولی چیزی که تو صحبت هاتون می بینم احساس های متناقض یا شاید هم عوض شدن احساستون با سرعت زیاد هست
درسته.اما نه خيلي سريع.
شما یه جا می گید علاقه تون رو به ازدواج از دست دادید و حالا یه تاپیک برای خلا نداشتن همسر خوب می زنید
چون علاقموبه ازدواج از دست دادم ميخوام كمبودامو توسط شخص خودم پر كنم.
من احساس میکنم مشکل اصلی شما این نیست وگرنه اینقدر احساستون زود تغییر نمی کرد
اما فكر ميكنم همين باشه چون چيز ديگه اي به ذهنم نميرسه.
در مورد این تاپیکتونم خوبه که نوشتید خلا همسر خوب چون معلومه می دونید که به هر صورت ازدواج کردن خوب نیست
درسته.اگر برعكس اين بود الان بايد بچمو عروس يا داماد ميكردم.چون از16 سالگي خواستگار داشتم.
البته به نظر من همسر مناسب کلمه بهتری از همسر خوب هست چون هر ادم خوبی همسر مناسبی نیست
حق باشماست اما منظورم از همسر خوب همون مناسب من بود كه تا حالا نديدم.
من خودم شخصا برای اینکه غصه نداشته هام رو نخورم سعی میکنم نیمه پر لیوان رو ببینم و برای داشته هام خوشحال باشم به شما هم همین توصیه رو می تونم بکنم
در ضمن از نظر من وقتی زندگی مشترک تشکیل شد باید برای حفظ و بازسازی احترام ها یاد گرفت و تلاش کرد و جنگید و ایثار کرد و حتی فراموش کرد وگرنه همینطوری حفظ نمیشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)