به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array

    شوهرم به شدت می خواد انتقام بگیره

    سلام
    این تاپیک قبلی منه
    http://www.hamdardi.net/thread-30040.html#post291304

    شوهرم به شدت می خواد از شوهر خواهرم انتقام بگیره و می دونم حاضره هر کاری رو انجام بده
    شوهر خواهرم واسم خیلی محترمه و من تا الان ازش چیزی ندیدم جز خوبی
    شوهرم می گه چرا اومده حرف های خودش رو نگفته و مال منو کشیده وسط

    شوهرم حتی می گه اگه می خوای طلاق بگیری بگیر ولی من شوهر خواهرت رو سر جاش می شونم
    تو رو خدا بگید چه خاکی به سرم بریزم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1392-1-26
    نوشته ها
    67
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    178

    تشکرشده 114 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیزم . مگه تو تاپیک قبلی بچه ها بهتون نگفتن که همسرتون از حرفایی که شوهر خواهرتون در موردش بهت گفتن مطلع نشه؟ چطوری ماجرا رو فهمیدن ؟ شما گفتی؟

  3. 2 کاربر از پست مفید aysu تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 17 شهریور 92), she (یکشنبه 17 شهریور 92)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم توباهش صحبت کن آرووم و بش بگو من خودم قبلا باهاش برخورد کردم و بگو به خاطر من کوتاه بیا بگو تو که اینقدر خوبی اینبار رو گذشت کن اما دفعه بعد اگه پشت سرت باز چیزی گفت اون موقع هر کاری خواستی باهاش بکن منم باهات همراه یشم بگو اینبار رو بزرگواری کن خلاصه با حرفات رووش تاثیر بزار ،یه سول مثلا میخواد چیکار کنه جزء اینکه بره و باهاش دعوا کنه که چرا این حرفارو زده و کارای خودشه به زنش بگه؟

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    چرا بهم گفتن که چیزی بهش نگو ولی من نتونستم باید یه فکری به حال خراب خودم می کردم تا از خودش نمی پرسیدم دلم اروم نمی شد ولی حماقت محض کردم
    اتیش شوهرم خیلی تنده من تو عمرم یه دعوا ندیدم ولی شوهرم می گه هر چی اون هم به من گفته باید روبه رو بشه

    دریا جون همه جوره باهاش حرف زدم با عزیزم و قربونت برم ! با تهدید به جدایی هیچ تاثیری نداره
    اخه بدیش اینه که شوهرم گلایه شوهر خواهرم رو به شوهر خواهر اولیم کرده اونم همه رو گذاشته کف دست اون یکی
    به خدا به جای اینکه شوهرم دنبال من باشه و بخواد ناراحتی رو از دل من دربیاره من دنبال اونم و می گم بزرگی کن و ببخش

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    47
    Array
    یه نصیحت از من بگیر

    اینکه الان در این شرایطی که ایجاد شده در مقابل همسرت اصلا از شوهر خواهرت طرفداری نکن ازش تعریف نکن نگو که ازش بدی ندیدی اصلا هیچ نظری نسبت به شوهر خواهرهات نده هر حرف تو باعث ایجاد تنش و حساسیت میشه ...

    من جای تو بودم هیچ وقت هیچ وقت این مسئله رو به همسرم نمیگفتم که شوهر خواهرم این حرفها رو بازگو کرده ... و اینکه به همسرم هم میگفتم خوانواده ام هم حتی به من نگفتن کدامیک از همسایه ها به خانواده ام گفته اند که تو را با کی دیدن (بنا به گفته مادرتون که به همسرتون گفته بود همسایه ها دیده بودنش و اون میخواسته رو برو کنه)

    سعی میکردم حتی اگه 2 ماه هم طول بکشه این داستان و تهدیدهای همسرت که بخواد روبرو کنه باز هیچی بهش نمیگفتم ...

    البته مطمئنن همسرتون به شوهر خواهرتون شک میکرده چون به گفته خودش شوهر خواهرتون با اون صحبت کرده بوده و شوهر شما هم خامی کرده و راست یا دروغ برای اون یه داستانی رو تعریف کرده ...

    به نظر من شما باید خیلی جدی و محکم برخورد کنید با هسرتون و خانواده تون

  7. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 17 شهریور 92), گل آرا (یکشنبه 17 شهریور 92)

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    ممنون
    من اصلا طرفداری ازش نمی کنم و می گم حق با تو بوده که ناراحت بشی !!! در صورتی که اصلا به این موضوع اعتقاد ندارم !!
    بهش گفتم اگه ادامه بدی ازت جدا می شو می گه واسه شنبه هفته دیگه وقت بذار دادگاه

  9. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    شما که هر کاری دلت می خواد می کنی و به حرف دوستان توجهی نداری، برای چی باز تاپیک زدی.
    برو کاری که دوست داری بکن.

    منظورم سرزنش شما نیست.
    اما این را بدون که دوستان اینجا دور از احساساتی که شما درگیرش هستید به موضوع نگاه می کنند
    و بعضی هم با تجربه یا دانشی که دارند به شما راهنمایی می دهند، پس اگر دقت می کردی به راهنمایی ها و شرایط راهنمایی دهنده
    هیچوقت این موضوع را با شوهرت مطرح نمی کردی.

    آقای اس سی آی برای شما پست گذاشته بود و توصیه کرده بود که در اون مورد اقدامی نکنید.
    بقیه دوستان هم قریب به اتفاق توصیه های مشابه داشتند.

    شما به بدترین شکل ممکن اقدام کردید و یک خانواده بزرگ را درگیر کردید. از خواهرهاتون تا شوهرهاشون و ...

    اینقدر هم نگید شوهر خواهرم مرد خوبیه و هیچی ازش ندیدم.
    دیگه چی بدتر از این که به بدترین شکل ممکن حرفهایی را که شوهرت ( راست یا دروغ ) بهش زده بود لو داده
    و اعصاب و اعتماد و زندگی همه را به هم ریخته.

    قرار نبوده که جلوی چشم شما آدم بکشه که ازش چیزی دیده باشی

    اگر براش مهم بود به شوهرت برای حل این مشکل کمک می کرد
    اگر هم براش مهم نبود اصلا حرفش را حتی به خواهرت نمی زد که بعد به گوش شما برسه و هزار دردسر دیگه ....

    می دونم حرفایی که زدم جواب تاپیکت نیست.
    اما لازم بود بدونی که اگر تاپیک می زنی بهتره روی جوابها کمی فکر کنی.

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (شنبه 23 شهریور 92), fahimeh.a (یکشنبه 13 تیر 95), shapoor (دوشنبه 18 شهریور 92), گل آرا (یکشنبه 17 شهریور 92)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    60
    Array
    منم با شیدا موافقم.
    اولا که چرا گفتی؟ همه گفتن نباید حتی قضیه خیانت رو به هرررشکلی به روی شوهرت بیاری چون مطمئن نیستی ! چه برسه به اینکه اسم شوهرخواهرت رو بیاری!
    اما این کارو کردی .
    میدونم فشار زیادی رو تحمل کردی که سلامتیت رو به خطر انداخته. ولی دستی دستی یه آتیش بزرگ روشن کردی.
    حالا که کار به اینجا کشیده و همه چی رو شده،
    بهتره کنار بکشی.
    موضوع شوهرت و خواهرشوهرت رو واگذار کن به خودشون. هرررر اقدامی بکنی و هرررحرفی بزنی به ضرر خودته و تا سالهای دوووور شوهرت حرفاتو میزنه تو سر خودت.
    بذار مشکل رو دو تا مرد، مردونه حل کنن.
    از چی میترسی؟ از اینکه بره بکشدش؟؟؟ تلخ ترین حالتش اینه که به قول خودش رو به رو کنه و آبروی شوهر خواهرت پیش زنش بره...
    خب؟
    مگه این همون کاری نبود که شوهر خواهرت با تو کرد؟ مگه با زندگیت بازی نکردن؟ مگه اعتماد تو رو به شوهرت خراب نکردن؟
    شوهر خواهرت یواشکی این کارو کرد... ولی چون شوهرت کاری نکرده یواشکی هم نمیخواد تلافی کنه.
    پس چرا میترسی؟
    کنار بکش. الان شوهرت حساس شده و حسابی با آبرو و غرورش بازی شده. هررررر اقدامی کنی براش اینجوری ترجمه میشه که زنم نمیخواد از من حمایت کنه و داره طرف شوهرخواهرش رو میگیره....یعنی حفظ آبروی شوهرخواهرش بیشتر ارزش داره تا حفظ آبروی من!
    تورو خدا این دفعه حرف گوش کن.

  12. 4 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (یکشنبه 13 تیر 95), hana 68 (یکشنبه 17 شهریور 92), shapoor (دوشنبه 18 شهریور 92), دریا72 (یکشنبه 17 شهریور 92)

  13. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام دوستان
    ممنون از راهنمایی هاتون
    دیشب با شورهرم حرف زدم خدا رو شکر موضوع داره کم کم حل می شه
    به چند دلیل
    1. شوهرم ناراحتی و عصبانیتش مال این بود که من بهش گفتم اگه موضوع رو تموم نکنی ازت جدا می شم و فکر کرده بود جدی می گم (البته می دونم نباید تحت هیچ هیچ شرایطی کلمه جدایی رو به زبون بیارم ) و به شوهر خواهرم به این چشم نگاه می کرد که هم اعتماد و هم ابرو وهم زنش رو ازش گرفته و البته من به شوهرم گفتم اگه چنین اتفاقی بیفته تنها باعث و بانیش خودتی نباید با چنین موضوعی که مربوط به زندگی می شه کسی رو امتحان کنی که راز داره یا نه و یا لاف بزنی که یعنی منم هستم
    2. شوهر خواهرم همراه خواهرم 2 ماه دیگه نمیاد رفته خونه پدریش بهشون سر بزنه من می دونم قصد و غرضی نداشته و از روی دلسوزی و آگاه کردن من این حرف رو زده چون ما با هم دشمنی نداریم
    3. قبل از اینکه من به شوهرم این موضوع رو بگم مامانم تا حدودی بهش رسونده بود که کسی شما رو دیده و چون این موضوع ساختگی بوده و فقط به شوهر خواهرم گفته بود خودش حدس زده بود که کار شوهر خواهر منه
    شوهرم می گه ما باید یه عمر تو یه خونواده با هم چشم تو چشم باشیم باید حرف هامو به شوهر خواهرت بزنم نمی خوام تو خانواده همه به چشم دیگه ای بهم نگاه کنن (من نمی فهمم چرا باید حالا به این فکر بیفته قبل از اینکه این حرف هار و به شوهر خواهرم بزنه فکر نکرده )
    گفت من هم اگه بخوام همه چیز هایی رو که بینمون بوده بگم خواهرت یک روز دیگه با شوهرش زندگی نمی کنه منم گفتم به ما ربطی نداره خودشون صلاح زندگی خودشون رو بهتر می دونن
    وقتی به شوهرم می گم قصد شوهر خواهرم خیر بوده و واسه آینده من نگران بوده می گه منم واسه اینده خواهرت نگرانم ولی دلیل نمی شه حرف های مردونه رو بخوام بزنم
    دوستان گلم این حق من بود که بخوام فکر هام و دغدغه های ذهنیم رو با شوهرم در میون بگذارم بلاخره یا دلیل می آورد که من این کارو کردم و پشیمونم یا اینکه م ی گفت نه نکردم
    دیشب شوهرم خیلی اروم تر بود و خدا رو شک ر شوهر خواهرم هم رفته تا دوماه دیگه همه آتیش ها می خوابه
    شوهرم بیشتر از دست من عصبانی بود می گه چرا تو اسم طلاق رو میارری
    حرف های جناب sci واسم حکم قانون نوشته شده است اگه جایی از حرف هاشون رو درک نکردم و اشتباه برداشت کردم دلیل بر این نمی شه که به گفته هاشون اهمیت ندادم
    اگه الان وضعیت تا حدودی داره روبه راه می شه فقط و فقط به خاطر رهنمایی های دوستان و جناب SCI هست
    من خودم می فهمم چقدر حرف هاشون تاثیر گذاشته روی من
    منی که فقط و فقط به جدایی فکر می کردم و جای هیچ اصلاحی رو در این مورد نمی دیدم الان در پی اصلاح خودم و رابطه ام هستم از نوشته های دوستان فهمیدم که منم بی تقصیر نیستم
    زندگی زنا شویی با اون چیزی که تو ذهنم بود فرق داره
    این نیست که اگه شوهر خوب بود تو هم خوب باشی اگه سرد بود تو هم سرد باشی
    این نیست که خانواده ات نظرات و افکارشون رو بهت القا کنن و تو هم چون بهشون اعتماد داری حرفشون واست وحی منزل باشه

    اینو فهمیدم حرف دیگران تو زندگیت مثل جرقه اتیش می مونه تا به کل خاکستر نکنه زندگیت رو تموم نمی شه
    یادمه یه روز یه دوستی بهم گفت اگه دوتا زن و شوهر که هیچ تفاهم با هم ندارن تو هیچ زمینه ای رو بگذاریشون تو یه جزیره که هیچ کسی توش زندگی نمی کنه این دوتا تا اخر عمر خوشبخت زندگی می کنند منظور تا ثیر حرف دیگران توی زندگیمه
    هر تعطیلی و هر عیدی رو به دهن شوهرم زهر می کردم واسه اینکه من خونتون نمیام چون بقیه می گفتن زشته دختر بره خونه پسر به شوهرم می گفتم بیاد خانواده تحویلش نمی گرفتن
    واسه اعیاد همش گیر که چرا خونوادت واسم طلا نمی خرن منی که تو خونه بابام فقط دو جفت گوشواره داشتم چون از طلا خوشم نمی یومد
    النگو یی که شوهرم روز زن واسم خرید رو بهش پس دادم چون می ترسیدم اگه خواهرام ببینن مسخره ام می کنن
    ساعتی که روز تولدم خرید رو اصلا دستم نمی کردم چون می ترسیدم مسخر ه ام کنن

    همش انتظار و همش توقع بی جا
    هیچ وقت نگفتم شاید دستش خالی باشه که نمی تونه بهتر از این واسم انجام بده
    من تا قبل از اینکه تاپیک باز کنم فکر می کردم تمام این ها حق من بوه و شوهرم زیر پا گذاشته
    ولی بعدش با حرف دوستان فهمیدم نه
    این منم که متوقع هستم باید خودم رو اصلاح کنم
    من به حرف تمامی دوستان احترام میگذارم
    و جناب sci که حکم یه راهنما تو ی شب تاریک رو واسم داشت
    من چشم هام کور شده شده بود و با ذهن بسته اینده رو نگاه می کردم و چیزی جز سیاهی نمی دیم
    دوستان از همتون ممنون که چراغ راه من شدید
    دوستتون دارم.

    - - - Updated - - -

  14. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    از بس من به حرف همه اهمیت دادم و همه به جز شوهرم نظرشون واسم مهم بود الان فهمیدم که موضوع از چه قراره:
    دوست شوهر خواهرم یه دکتر خارج رفته مطلقه است
    خواهرم اون روز می گفت ما واست شوهر اماده داریم از طلاق نترس بعد خودش گفت ما می خواستیم وقتی جدا شدی این دکتره رو واست جور کنیم نمی دونم چه حسابی روی من باز کرده بودند که حتی واسه بعد از جدایی من هم نقشه پیاده کرده بودند و این وسط فقط و فقط من مقصرم

    واقعا آقای SCi راست می گفت انفعال آخر بدبختیه


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.