سلام;راستش من به رشته گرافیک رایانه ای علاقه دارم ولی میترسم برم.بخونین ادامه متنمو متوجه میشین.کسی که به مهندسی علاقه داره اگه رتبش ۱۰۰۰۰ هم بشه میتونه بهترین مهندسی قبول بشه اما کسی که به هنر علاقه داره باید رتبش چیزی حدود ۳۰ کشوری بشه.رشته هاش نیمه متمرکز هست یعنی بعد از اون که تونستی رتبه ۳۰ کشوری رو به دست بیاری(!) باید تو مصاحبه شرکت کنی که یکی از فاکتور های برنده شدن تو مصاحبه سابقه کار هست(!) و تو این مصاحبه ۱۲ نفر کلا قبول میشن.تازه بعد که وارد دانشگاه میشی و بعد چهار سال کارشناسی میگیری باید به کار فکر کنی چون با این که تو کل کشور جزو ۱۲ نفر بودی که پذیرفته شدی واست دعوتنامه نمیفرستن و باید دغدغه اینو داشته باشی که کار گیرت میاد یا نه!تازه اینا که گفتم واسه دانشگاه تهران بود.فکر کن دیگه مدرک دانشگاه آزاد یا پیام نور داشته باشی!از سربازی که برگردی ۲۴ سالت شده و ۱ ریال پول هم نداری که بخوای خودت دفتر گرافیکی بزنی.ادامه متن را تا چند دقیقه دیگه میذارم...
- - - Updated - - -
بعد مثلا فکر کن بخوای ازدواج کنی.آقا پسر چی کاره هستن؟شغل آزاد دارن!پول دارن؟ نهخونه و ماشین؟ نهبعله دیگه قید ازدواج هم باید بزنی و یاد بگیری عاشق هیشکی نشی.بعد مادر پدرت که صد تا آرزو واست داشتن چی؟باید یاد بگیری سنگدل باشی و به این چیزا فکر نکنی.یه راه دیگه ام داری!برگردیم به ۱۷ سالگی...حالا میتونی پا بذاری رو علاقه و تواناییت و رشته ای رو انتخاب کنی که به درد مملکت بخوره یعنی مهندسی.انسانی و تجربی هم که کلا بیخیال شو چون اون مخاش هم که میان تون این رشته ها قبول شدن تو رشته های تاپش واسشون ریسکی هست.بقیه رشته هاشم که بعد باید مدرکتو بذاری دره کوزه...حالا تو اگه یه مهندسی قبول بشی بعد همه در ها به روت باز میشه حالا تو یه شرکت داری کار میکنی و حقوق میگیری.ازدواج هم کردی.اما هر روز به زور از خواب پا میشی آخه انگیزه ای نداری!یادت میاد چند سال پیش چه شور و شوقی داشتی واسه کاری که بهش علاقه داشتی. یادت میاد چطور زندگی همه چیز رو ازت گرفت و تو مسیری قرارت داد که تهش نفرته!نفرت به همه چیز...حالا شما میگین این آدم باید چی کار کنه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)