به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من يه خيانت كارم..

    سلام به همه.. از معرفي خودم شروع ميكنم .. من صدفم 26 سالمه.. مشكل من اينه حدود يك سال و نيم هست در يك رابطه هستم كه به خواست خودم شروع شد.. نميدونم چطوري شروع كنم.. من كسيو دوست دارم كه ميدونم "متاهل" هست و حدود 7 ساله كه ازدواج كرده..در ابتدا هيچ اطلاعي نداشتم اما وقتي متوجه شدم ادامه دادمنميتونم اين رابطه رو قطع كنم هميشه سعي كردم اما نميشه..و يك و سال و نيم هست كه ادامه داره.. وقتي نيست تمركز ندارم به واسطه كارم(پزشك هستم و 6 ماه هست كه دوره طرحمو اغاز كردم) از كارم ميمونم..نميتونم درست كار كنم نميتونم بيماراموويزيت كنم.. من ديوانه شدم ديوانه كسي كه ميدونم هيچ آينده اي با اون ندارم ميدونم كه ارتباطم اشتباهه..اما وقتي هست خوشحالم شادم..يك كوه انرژي هستم..من دلمو احساسمو به اون باختم و كم كم همه انسانيت و زندگيمو دارم ميبازم.. الان با اقايي كه 10 سال از من بزرگتر هست آشنا شدم.. اين آشنايي به اصرار اين آقا بود و از اونجا كه شناخت نسبي داشتم و فكر ميكردم شايد به اين شكل بتونم اون شخصو فراموش كنم ارتباطو اغاز كردم..اما نشد..بيشتر از قبل و ديوانه تر از قبل شدم..هر وقت ايشونو ميبينم حال خيلي بدي دارم.. بي انگيزم .. به شدت احساس انزجار ميكنم از ايشون بي دليل..درصورتي كه ويژگي هاي خوبي دارن.. من الان با هر 2 در ارتباطم با اون كسي كه دوستش دارم ارتباط گرمي دارم تمام هم و غم من خوشحالي اون هست و در اين ارتباط بي حوصله هستم نميتونم اختيار افكارمو به دست بگيرم.. نميتونم جايگزينش كنم.. نميتونم منطقي باشم..حتي لحظه اي كه ايشونو ميبينم باز هم در دل آرزو ميكنم كاش "اون" بود.. چه ميشد اگه "اون" اينجا بود..!!!نميتونم لحظه اي از عشقم كم كنم.. كمكم كنيد..افكارم پريشونه سوالي هست بپرسيد من جواب ميدم..

  2. 2 کاربر از پست مفید sadaf26 تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92), دخترک (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام چند سلام خوش آمدید چند سالتونه و اون آقا
    به چیش بیشترین وابستگی دارید ا
    اون چه طوریه وابسته هست؟
    تا کجا پیش رفتید؟ محل کارش با دانشگاه چقدر فاصله داره
    بچه دارد
    اون در مورد خودش چه میگه

    - - - Updated - - -

    من حنا هستم امشب تا بتونم کمکت میکنم

    - - - Updated - - -

    صدف عزیز شغل اون چیه چند بار در هفته همو میبینید
    چه خصوصیاتش ترو بیشتر گرفته
    چه برنامه ای یا انتظاری در این دوستی دارهس

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام صدف عزیز
    مورد مشابه شما کم نیست تو این سایت .. اگه بگردی تاپیک هاشونو ببینی از صحبت های دوستان خیلی سریع تر می تونی کمک بگیری و به نتیجه برسی..

    اما خب صدف جان شما 26 سالتونه .. و دارید پزشک می شید.. واقعا تحمل کردن این که اون آقا دیگه نباشه با این دلیل بزرگ قانع کننده که ایشون همسر دارن سخته اما قابل تحمله !
    خودتو بزار جای خانوم اون آقا.. به نظر من همین کافیه تا خودتو کم کم دور کنی از زندگی اون آقا و خانومش ! .. اینطور که به نظر میاد شما بیشتر از اون آقا مشتاق این رابطه هستید و نمی خواید که تموم شه درسته ؟
    شما تو حرفات خودت جواب خودتو داری میدی ! این که می دونی هیچ آینده ای این رابطه نداره ! به هیچ وجه مگر با خراب کردنه زندگی یه آدم دیگه .. محکم باش و فراموشش کن ! بازم میگم مطمئنا سخته برات اما واقعا شدنی هستش !

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام حنا جان.. ممنونم..

    فرزندي ندارن..
    من به ايشون وابستگي ندارم.. بخواد بره جلوشو نميگيرم.. اما خودمنميتونم برم..نميتونم از زندگيم بيرونش كنم.. و بگم ديگه تموم شد!! ديگه پيام نميدم!! اما بار ها شده يك هفته پيامي نداه و جواب منو هم نداده اما هيچ وقت تند نشدم عصبي نمشم در برخورد هميشه خيلي ارومم هيجاني نميشم نه اينكه اينها خصوصيات من باشه نه فقط در ارتباط با اون مثل معجزه ميمونه.. فقط در اين رابطه و بعد آشنايي من با اون اينطوري شدم..خيلي صبور و اروم.. اوايل ميخواست كه دوست داشتن منو با منطق توجيح كنه ولي نميشد و بارها منو رد كرد.. اا بعد اين مدت خود اون هم در دوست داشتن من متعجب مونده.. اينكه هيچ وقت ارامششو ازش نگرفتمو بلعكس باعث آرامشش شدم.. اينكه هيچ خواسته اي ازش ندارم جز "وجودش".. كه حتي اگه اون نخواد
    ميتونه تمام كنه اما من ديگه نميتونم با كسه ديگه اي باشم..
    اون داشجو نيست و پزشك هست حنا جان.. البته زمان آشنايي همكار نبوديم من دانشجو بودم ولي اون پزشك بود و طبابت ميكرد.. من همين واسطه باهاش اشنا شدم..
    من هيچ خواسته اي از اون ندارم و بار ها ساعت ها كنارش بودم حتي بدون اينكه لمسش كنم.. اما اون چرا.. و الان رابطه ما در حد بوسيدن و لمس كردن و د رآغوش گرفتن هست.. و اين به خواست اون و به پيشنهاد اون بود ..

    بازم سوالي هست بپرسيد..

    - - - Updated - - -
    violet
    حرف شما رو درك ميكنم..كاملا درسته..من بي وجدان نيستم.. ميدونم اشتباهه..اما گير كردم.. همه زندگي من شده اون..به طرز عجيبي..
    من در ارتباط او و همسرش چيزاي عجيبي ميبينم اما به روي خودم نميارم و نه سوالي ميپرسم نه كنجكاوي كردم.. حتي ميدونم قبل از من كسيو دوست داشته و دوست دختر داشته..همون موقع كه همسر هم داشت..

    بله موارد زيادي هست و الان مشكل من 2 تا رابطست اينكه نميتونم ديگه هيچ كسو بپذيرم اينكه با خودم مشكل دارم ..اينكه همه احساسمو دادم به اون و در براب ديگري خنثي هستم.. اينكه نفر سومي هم داره ضربه منو ميخوره..
    حنا جان من هيچ خواسته اي ازش ندارم هيچي..نه مالي نه عاطفي فقط همين كه "هست" منو آروم ميكنه..
    ویرایش توسط sadaf26 : چهارشنبه 06 شهریور 92 در ساعت 00:47

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خیلی خوبه که شما این مسلیه را یک مشکل دونستید(چون کم نیستن کسانی که به خودشون حق میدهند)
    شما گرچه ددر آن واحد که با ن صحبت میکنید دچار هیجان (به ظاهر مثبت)میشید. و انگار انرژی زیادی دارید و همچنان در خوشحالی هستید اما به محض یه کم دیر شدن تماسش(به هر شکلی تلفنی میسیج و....) باز له هم میریزید انگار حاضرید همه چیز را بدهید که دوباره صداش بشنوید. ولی در اکثر مواقع خوشبختانه اون سرزنشه (که نشان از بیداری نفس لوامتون میده) همراهتونه و زیاد نمیذاره از خودت و کاری که میکنی احساس رضایت کنی که اگر چنین نبود الان این را به عنوان مشکل مطرح نمیکردید افرین بر شما..
    یه. وقتای از شادی احساس. خوشبختی مطلق دارید
    یه وقتای از غم حوصله هیچ کاریو نداری و فقط دلت میخواد بشینی یه جا و بیدار باشی اما حرکت نکنی
    یه وقتا میسیجای که فرستاده و فکذمیکنی انرژی زاست برات نگاه میکنی و... درونش غرق میشی
    یه وقتای هم حسرت زنش میخوری(گرچه دوست نداری موقیت زنش داشتی)درسته؟؟!.

  7. کاربر روبرو از پست مفید hana 68 تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حنا جان ممنونم از كمكت.. عزيزم ما زياد همديگرو نميبينيم.. حتي خيلي كم تلفني صحبت ميكنيم.. اگه پيام بده خوشحال ميشم و هر كاري دستم باشه زمين ميذارم تا اونو جواب بدم اما مواقعي هم كه نده يا من پيامي بدمو اون جواب نده من زندگي عاديمو دارم.. دچار بهم ريختگي نميشم.. صبر ميكنم تا موقعي ديگه پيامي ديگه بدم..يا شيفت باشه و خودش جوابي بده.. وقتي كلا بخوام فكر كنم كه اين ادم در زندگي من نباشه ناراحت ميشم اما اگه حتي يك فته 10 روز هم هيچ خبري ازش نداشته باشم باز هم ارومم و به كارم ميرسم.. نميتونم كلا از زندگيم خطش بزنم.. از ديدنش خوشحال ميشم حتي اگه اون سر دنيا باشه بتونم برم كه ببينمش حتما ميرم ..

  9. 2 کاربر از پست مفید sadaf26 تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (چهارشنبه 06 شهریور 92), meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    صدف چقدر کارت قشنگه که از این نترسیدی که ازت انتقاد کنن شاید سرزنش شاید حرفی بزنن که گرچه حرفه اما کلا شخصیتت زیر سوال بره با حرفاشون شاید کاری کنن که از خودت منزجر شی. نه تو مسمم و با اراده بدونی که حق به خودت بدی یا زندگی زناشویی اونا را برسی منفی کنی فقط و فقط دنبال یاد گرفتن و بعد اراعه بهترین. راه حلی باز هم نشان از شخصیت بزرگت داره
    واما اونقضیه
    ببین تو از همون اول یه خط قرمز های برا خودت مشخص کردی و معلومه در زندگیت هم سعی میکنی قرمز ها را رد نکنی ولی شاید این یک سال و نیم یه کم کمرنگ شده اما باز هست و در کلامت مشخصه تو

    تو هیچ وقت نخواستی به زندگی زناشویی لطمه بزنی چون سعی نکردی شروع کننده بعضی چیزها باشی تو

    تو تو[b][/b

    تو سعی نکردی حتی تو ذهنت اونو متعلق به خودت بدونی همیشه گفتی اون متهله و روابط عشقی عاطفی مخصوص همسرشه له خاطر همین آرام بودی اگه چند روز میرفت گرچه تو فکرت میومد ولی دنبالش نمیرفتی و اون هم چون این رفتارا از تو دیده کماکان براش محترم تر و شاید دوست داشتنی تر شدی

    - - - Updated - - -

    صدف چقدر کارت قشنگه که از این نترسیدی که ازت انتقاد کنن شاید سرزنش شاید حرفی بزنن که گرچه حرفه اما کلا شخصیتت زیر سوال بره با حرفاشون شاید کاری کنن که از خودت منزجر شی. نه تو مسمم و با اراده بدونی که حق به خودت بدی یا زندگی زناشویی اونا را برسی منفی کنی فقط و فقط دنبال یاد گرفتن و بعد اراعه بهترین. راه حلی باز هم نشان از شخصیت بزرگت داره
    واما اونقضیه
    ببین تو از همون اول یه خط قرمز های برا خودت مشخص کردی و معلومه در زندگیت هم سعی میکنی قرمز ها را رد نکنی ولی شاید این یک سال و نیم یه کم کمرنگ شده اما باز هست و در کلامت مشخصه تو

    تو هیچ وقت نخواستی به زندگی زناشویی لطمه بزنی چون سعی نکردی شروع کننده بعضی چیزها باشی تو

    تو تو[B][/B

    تو سعی نکردی حتی تو ذهنت اونو متعلق به خودت بدونی همیشه گفتی اون متهله و روابط عشقی عاطفی مخصوص همسرشه له خاطر همین آرام بودی اگه چند روز میرفت گرچه تو فکرت میومد ولی دنبالش نمیرفتی و اون هم چون این رفتارا از تو دیده کماکان براش محترم تر و شاید دوست داشتنی تر شدی

    - - - Updated - - -

    صدف چقدر کارت قشنگه که از این نترسیدی که ازت انتقاد کنن شاید سرزنش شاید حرفی بزنن که گرچه حرفه اما کلا شخصیتت زیر سوال بره با حرفاشون شاید کاری کنن که از خودت منزجر شی. نه تو مسمم و با اراده بدونی که حق به خودت بدی یا زندگی زناشویی اونا را برسی منفی کنی فقط و فقط دنبال یاد گرفتن و بعد اراعه بهترین. راه حلی باز هم نشان از شخصیت بزرگت داره
    واما اونقضیه
    ببین تو از همون اول یه خط قرمز های برا خودت مشخص کردی و معلومه در زندگیت هم سعی میکنی قرمز ها را رد نکنی ولی شاید این یک سال و نیم یه کم کمرنگ شده اما باز هست و در کلامت مشخصه تو

    تو هیچ وقت نخواستی به زندگی زناشویی لطمه بزنی چون سعی نکردی شروع کننده بعضی چیزها باشی تو

    تو تو[B][/B

    تو سعی نکردی حتی تو ذهنت اونو متعلق به خودت بدونی همیشه گفتی اون متهله و روابط عشقی عاطفی مخصوص همسرشه له خاطر همین آرام بودی اگه چند روز میرفت گرچه تو فکرت میومد ولی دنبالش نمیرفتی و اون هم چون این رفتارا از تو دیده کماکان براش محترم تر و شاید دوست داشتنی تر شدی

  11. کاربر روبرو از پست مفید hana 68 تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حنا جان هيچ وقت اونو متعلق به خودم ندونستم و حس نكردم بايد مالكش باشم.. و فقط يه حس دوست داشتن عميق در من هست كه نميتونم از خودم دورش كنم... انگار يكي از اعضاي خونوادمه.. نه يك انسان غريبه كه هيچ نسبت خوني باهاش ندارم..
    ميدونم به كمك نياز دارم.. ميخوام كه كمك بشم.. خودمو براي هر سرزنشي هر نوع برخوردي اماده كردم اما باز هم ميخوام كمك بشم.. من مستاصلم درمانده هستم ..

    تمام فكر من شادي اون هست اينكه خوشحال باشه اينكه .. من نميدونم چطوري و چرا خودمو درگيرش كردم اما خودم كردم.. ميدونم اشتباه كردم اما گرفتارش شدم و الان درمانده تر از هميشه..
    چون كسه ديگه اي هم اين وسط هست اولا همسر اون بعد هم نفر دومي كه باهاشون در ارتباطم.. ايشون هيچي نميدونه و من از اين هم زجر ميكشم به من وابسته شده حتي فكر نميكنه بخوام قطع كنم اين رابطه رو.. از طرفي خيلي دوست دارم قطعش كنم از طرفي دلم ميسوزه كه ضربه بخوره چون احساسي هست و منو دوست داره.. از طرفي هم فكر ميكنم شايد راهي باشه براي فراموشي..
    خسته هستم.. درمانده.. هيچي دلمو خوش نميكنه ..
    ویرایش توسط sadaf26 : چهارشنبه 06 شهریور 92 در ساعت 01:29

  13. 2 کاربر از پست مفید sadaf26 تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (چهارشنبه 06 شهریور 92), meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    صدف جان یه سری آنکار ها من در صحبتهات دیدم که یه جورای دوست نداری اصل موضوع را ببینی
    ببین صدف مردا پیشنهاد میدن پس معلومه که بوسیدن و... اول اون مطرح کرده و شاید هم اسرار کرده و. زن میتونه قبول یا رد کنه
    بله تو درست میگی اگه اون مطرح نمیکرد شاید تو (به خاطر همون خط قرمزها)هیچ وقت مطرح نمیکرد ی کرچه به کمترین برخوردها(حتی حرف چشمی عاطفی قانع بودی و ازش دلخوش میبودی و یه جوراب تو رو تو فکر میبرد) راضی بودی
    نگو وابسته نیستم. و برام مهم نیست چون نمیرم دنبالش تو نمیری گرچه روحت هنوز با اونه نمیری اما فکرت یه جورای مشغلولشه
    اطفاقا بیشترین وابستگیت عاطفیه چون تو نخواستی برات پول خرج کنه نخواستی همسرت باشه که زیاد تماس جنسی داشته باشی(کماکان که از عقلت هیچ وقت نمیخوای جای همسرش باشی چون متمعا نیستی ثبات و تهد اخلاقی که برا زن خیلی مهمه اون بتونه از عهدش بر بیاد همینطور که گفتی قبل از تو هم دوست دختر داشته) تو نمیخوای وقطت پر بشه چون حسابی درگیری تو نمیخوای اون ترو به گردش ببره.

    - - - Updated - - -

    تصدف اون چیزی که عذابت میده عذاب وجدان ه میدانم عزیزم درکت میکنم این حرفا که میزنم که بدونی میفه ت میخوام بدونی میدانم در چه مرحله ای هستی که اگه راحلی گفتیم ولی سخت بود اول خودت صلاح ببینی بعد هم با همه توان انجام بدب

  15. 3 کاربر از پست مفید hana 68 تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 06 شهریور 92), اشنای قدیمی (شنبه 23 شهریور 92)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حنا جان من هر كمكي رو به منت ميپذيرم..راه حل چيه؟ اينكه از زندگيم كلا خطش بزنم؟؟ نميتونم.. خواستم نشد.. مثلا 2 هفته خبري نگرفتم و بعدش ديگه نتونستم حتي اگه شده در طول روز پيام بدم يا تماس بگيرم با اينكه بدونم جواب نميده همين كه پيامو ميدم خوشحالم!!!!! من بيمارم..

    نميدونم وابسته هستم يا نيستم.. اگه خواست "وجود" يك نفر اسمش وابستگيست خوب من وابستم يا اگه تمايل براي داشتن رابطه اسمش وابستگيه بازم من هستم.. انكار نميكنم عزيزم فقط شرح ميدم حالمو روزگارمو.. اينكه وابسته هستم يا نه به عهده شماست اين هم نوعي طبابته درسته؟؟... پس تشخيص بيماري با شما.. اينكه من شروع كننده بعضي روابط نبودم چون در دوست داشتنم هيچ حس جنسي نبود و الان هم نيست..
    ویرایش توسط sadaf26 : چهارشنبه 06 شهریور 92 در ساعت 01:46

  17. 2 کاربر از پست مفید sadaf26 تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (چهارشنبه 06 شهریور 92), meinoush (چهارشنبه 06 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.