وضعیت غیر معمولی ، کمک برای حل مشکلات عجیب

[heart1993]

سلام
وقت بخیر
من چند تا مشکل دارم که داره اذیتم می کنه یه سری مشکلات عجیب . من هر جایی برم ادمای اطرافم یه سری علایم نشون می دن بطور مثال دستشون بالا ببرن و بزارن رو قلبشون البته این یه مثاله( واسه همه اتفاق نمی افته واسه بعضی ها این علایم هست )
4تا هست ولی یکیش خیلی داره اذیتم می کنه یعنی بیشتر اتفاق می افته
این مشکل ها از چند سال قبل واسم پیش اومد البته به مرور متوجه شدم
به 4تا دعانویس مراجعه کردم که همشون فقط پول گرفتن جز یکیشون که اونم گفت این یه لطف از طرف خداست که خیلی کم اتفاق می افته( بهش گفتم نمی خوام این لطف خوبم کن فکر کنم می تونست ولی انجام نداد البته بیشتر از 1 سال می گذره که دیگه هیچ کاری نکردم و دارم تحمل می کنم)
تا وقتی نتونم کنترلش کنم مثل یه عذاب برای من الان 20 سالمه دستام یه خورده به لرزش افتاده
سربازی هم رفتم. سر کار هم می رم
اگه نتونم حلش کنم فکر نکنم زیاد دووم بیارم
به نظرتون چیکار کنم؟

[shapoor]

سلام دوست عزیز به همدردی خوش آمدید.

متاسفانه عنوان تاپیک شما مبهمه و طبق قوانین تالار نباید در تاپیک هایی با عناوین مبهم پستی گذاشته بشه. یه عنوان مناسب که گویای مشکلتون هست انتخاب و از طریق مثلث پایین پستتون گزارش کنید تا جایگزین بشه.

عنوان پیشنهادی من: رجوع به دعا نویس و مشکلات بعد از آن.

[Pooh]

سلام.

رتستش من که اصلا نفهمیدم مشکلتون چیه!!! خود متن تاپیکتون هم یکم مبهمه.

[heart1993]

ممنون
مبهمه؟ من اصلا به دعانویس کاری ندارم و باشه تغییر می دم وضعیت نامساعدم کمک برای حل مشکلم

چند تا مشکل که نمی دونم اسمشو چی بزارم داره اذیتم می کنه یعنی من هر جایی برم این مشکل ها با منه به طور ساده تر یعنی تو وجودمه عضوی از منه .و من هر جایی برم ادمای اطرافم از وجود من در نزدیکیشون یه عکس العملهایی نشون می دن که مثالش رو بالا زدم

بطور مثال دستشون بالا ببرن و بزارن رو قلبشون
اون فردی هم که گفتم که گفته این یه لطف از طرف خداونده دعانویس نبود یه فرد کاملا دین دار.... کلا مجانی پول نمی گرفت
و این مشکل ها داره اذیتم می کنه و نمی تونم کنترلشون کنم کنترل روشون ندارم ........
از چند سال قبل به مرور متوجه شدم و خیلی داره اذیتم می کنه به حدی که دستام به لرزش افتاده
الان سنم 20 هست شما حساب کنید جوونیمو درجا زدم این مشکل از قبل از دبیرستان واسم پیش اومد........
و با داشتن این مشکل ها نمی تونم زندگی کنم یعنی دوومی نمی ارم

و قصدم از زدن این تاتیک مشاوره هست به نظرتون چه کاری انجام بدم؟

[فرشته مهربان]

با سلام

لطفاً مشکلاتتون را واضحتر لیست کنید و توضیحی مختصر دهید . مثلاً این موردی که گفته اید یعنی افراد در مواجهه با شما به احترام دستشون راروی سینه در سمت چپ می گذارند ؟ اگر این هست ، چرا شما اذیت می شوید ؟ چه احساسی در شما ایجاد می کند ؟ از این حرکت اونها چه برداشتی می کنید ؟ آیا همه آدمها همین کار را می کنند ؟ کلاً عیب این کار در چی هست از نظر شما ؟

[Pooh]

خب. حالا متن از ابهام در اومد. دست شما درد نکنه. آفرین.

حالا فهمیدم مشکل چیه.


خب همه ما معمولا نسبت به حرکات دست و پا و بدن آدمای دیگه کنترلی نداریم. حرکات اعضای بدن هر کسی وابسته به دستوریه که مغز اون فرد با آگاهی کامل اون فرد به اعضا میده. فکر نمیکنم حرکات اعضای دیگران بخاطر وجود شما باشه.

فقط میشه برامون بگی چرا این عکس العمل ها اذیتت میکنه؟

[heart1993]

با سلام

لطفاً مشکلاتتون را واضحتر لیست کنید و توضیحی مختصر دهید . مثلاً این موردی که گفته اید یعنی افراد در مواجهه با شما به احترام دستشون راروی سینه در سمت چپ می گذارند ؟ اگر این هست ، چرا شما اذیت می شوید ؟ چه احساسی در شما ایجاد می کند ؟ از این حرکت اونها چه برداشتی می کنید ؟ آیا همه آدمها همین کار را می کنند ؟ کلاً عیب این کار در چی هست از نظر شما ؟

خیلی ممنون
نه اصلا افراد متوجه نمی شن مگر این که با من تنها باشن یه مدت
به جز پدر و مادرم و چند نفر دیگه کسی دیگه نمی دونه فکر کنم
این یه مثال بود مثلا یه مثال دیگه پاشون به خارش بیوفته با یه فاصله بینشون هی تکرار بشه رو همه افراد تاثیر نداره یا اگرم داشته باشه کم ولی رو اونا که تاثیر داره فاصله بینشون زیاد نیست
نمی خوام اینجوری باشم هر جا می رم این مشکلا هم باهامه کلا واسم شده یه عذاب
هیچی کلا مثل افراد معمولی هستم تنها تفاوتم با بقیه همین مشکل ها هست
نمی دونم تا حالا چیزی برداشت نکردم
من پدر ومادرم مقصر می دونم چون فکر نمی کنم کاری کرده باشم که این مشکلا واست پیش بیاد
یه زندگی معمولی داشتم نماز هم می کردم مسجد هم می رفتم رفیق هم داشتم هفت خط باهاشون راه می رفتم ولی کاراشون انجام نمی دادم یعنی اگه اونا سیگار می کشیدن من نگاشون می کردم

- - - Updated - - -

خب. حالا متن از ابهام در اومد. دست شما درد نکنه. آفرین.

حالا فهمیدم مشکل چیه.


خب همه ما معمولا نسبت به حرکات دست و پا و بدن آدمای دیگه کنترلی نداریم. حرکات اعضای بدن هر کسی وابسته به دستوریه که مغز اون فرد با آگاهی کامل اون فرد به اعضا میده. فکر نمیکنم حرکات اعضای دیگران بخاطر وجود شما باشه.

فقط میشه برامون بگی چرا این عکس العمل ها اذیتت میکنه؟

ممنون
دوستان اگه کسی می خواد از این نظرها بده نده دمتون گرم

گفتم اذیتم می کنه واسه هر کسی اتفاق بیوفته اذیت می شه مثل یه عذاب هست واسم

[heart1993]

کسی نبود اوکی مسئله رو بازتر می کنم شاید یکی کمک کنه به امید خدا
3ماه تعطیلی بعد از سوم راهنمایی رفته بودیم تفریح اون موقعه متوجه شدم کامل. خلاصه رفتم اول دبیرستان اون موقعه فشار روم شروع شد تو مدرسه یه جای شلوغ هر روزم تکرار خیلی فشار روم بود اولو تموم کردم حالا می خواستم ترک تحصیل کنم مدرسه نمی رفتم فشار خانواده اقوام مجبورم کردن ادامه دادم هر جور بود تا این که خودکشی به سرم زد هر 1ثانیه اش واسم عذاب بود یه روز که خیلی اذیت شده بودم و جونم به لبم رسیده بود رسیدم خونه یه مشت قرص خوردم خانواده فهمیدن بردنم دکتر معده رو شستشو دادن. بهتر که شدم بعدم بردنم پیش دکتر روان پزشک یه مشت قرص داد خواب اور از این جور چیزا دریغ از یه سر سوزن تاثیر فکر کنم 10 جلسه رفتم پیشش مونده بود چیکار کنه خلاصه کلا ترک کردم کلا کشیدم از دکترا بیرون
چون از نظر پزشکی راهی نداره
دیگه ازادم گذاشتن نصیحت این جور چیزا رو گذاشتن کنار خانواده کاری بهم نداشتن رفتم نت گرفتم. زندگی اینجوری بعد یه مدت دیدم فایده نداره با این مشکلا نت داشتم راه های خودکشی سرچ کردم که با این سایت خوب اشنا شدم چندتا تاتیک که که در مورد خودکشی بود خوندم اروم شدم کلا زدم تو فاز بی خیالی . بی خیالی طی کردم
بعد رفتم سربازی 18 ماه خدمت کردم سربازی از مدرسه برام بهتر بود ارتش بودم هر روز تمرین می کردیم و.... خیلی اذیت نمی شدم
تو این مدت روابطم با خدا عالی بود روزی 100بار یادش می کردم عبادت می کردم راز ونیاز می کردم ازش کمک می خواستم فقط تنها دعام بعد یه مدت این بود که نباشم برم اون دنیا وقتی نتیجه ای نگرفتم کم کم نماز گذاشتم کنار الان کاری با خدا ندارم مقصر مشکلاتمم خدا نمی دونم بعضی وقتا بر اثر فشار بهش پناه می برم ولی نماز و قران همه رو کذاشتم کنار ولی قبولش دارم.
خلاصه رفتم سر کار الان دارم با مشکلاتم کنار می یام ولی تا یه حدی الان 20 سالمه دستام یه کم می لرزه اگه اتفاقی خدایی نکرده برام بیفته یا یعدفه فشار روم زیاد بشه کاملا معلوم می شه دستام می لرزه یعنی شما منو ببینی از همون ثانیه اول متوجه می شی
مشکلاتم یکیش رو می گم جذب افراد این مورد خیلی کم اتفاق می افته ولی موقعه مدرسه به عینه دیدم افراد جذب من می شدن باید یه مدت بینشون باشم فکر کنم بعد تاثیر می ذاره البته بازم می گم این مورد خیلی کمم هست ولی به حدی جذب می شدن که کنار من می نشتن خودم پا می شدم می رفتم چند مورد بودن حالا نمی دونم خودشون هم فهمیده بودن یا نه. قسم می خورم این حقیقته کسی می تونه کمک کنه جزئیات بهش می گم
حالا این هیچی اینو به حساب نمی یارم یکیش پدرم در اورده هر چی اذیت می شم از همین هست هر روز هر روز.
اینو نمی گم فعلا اگه لازم بود شاید بعدا گفتم
مثال هم که بالا زدم شاید به گفته دوستمون فرشته مهربان یه احترام باشه شایدم یه منبع بی پایان زجر واسه من
کارهایی که انجام دادم گفتم بالا پیش چند تا دعانویس رفتم که هیچی پیش یه فرد متدین دین دار که فقط گفت این یه لطف از طرف خداونده برای من که اخر عذابه
الان رفقا رو می بینم دارن می رن دانشکاه درسشونم از من ضعیفتر بود. اقواممون یا... که مشکلمو نمی دونم یه تلنگری می زنن فلانی می ره دانشگاه ولی خوب اینو که دیگه به قول معروف کجای دلم بزارم ولی این در حد حرفه واسم در همون موقعه
من الان دستام یه خورده به لرز افتاده می دونم در اینده نزدیک واسم مشکل بزرگتری پیش می یاره واسه همین دنبال یه راه چاره می گردم (از گفته یک فیلم خارجی :غرق در عذاب/ غوطه ور در بدبختی /پشیمان از وجود داشتن /این یه تولد از یه افسردگی فجیعه)
منتظر نظرهای کارسازتون هستم

[Estaf]

تا حالا به این فکر کردی تمام اینها میتونه فقط از توهم مغز خودت باشه
من نمیگم توهمه فقط میگم تا حالا به این بعد قضیه هم فکر کردی؟

تا حالا مثلا همین نزدیک شدن دیگران اینطوری دیدیش که شاید فقط یه عمل معمولی از طرف دیگران هست ولی مغز تو برداشت اشتباه میکنه که اینو غیر طبیعی برداشت میکنه؟

وقتی به قول خودت چندتا دکتر متخصص دیدنت از این سایت چه انتظاری داری؟
حتی دعا نویس رفتی!

من نمیدونم چه دکترهایی رفتی ولی اصلا فکر نمیکنم مشکلت قابل حل نباشه ولی باید روش کار بشه

[heart1993]

تا حالا به این فکر کردی تمام اینها میتونه فقط از توهم مغز خودت باشه
من نمیگم توهمه فقط میگم تا حالا به این بعد قضیه هم فکر کردی؟

تا حالا مثلا همین نزدیک شدن دیگران اینطوری دیدیش که شاید فقط یه عمل معمولی از طرف دیگران هست ولی مغز تو برداشت اشتباه میکنه که اینو غیر طبیعی برداشت میکنه؟

وقتی به قول خودت چندتا دکتر متخصص دیدنت از این سایت چه انتظاری داری؟
حتی دعا نویس رفتی!

من نمیدونم چه دکترهایی رفتی ولی اصلا فکر نمیکنم مشکلت قابل حل نباشه ولی باید روش کار بشه

ممنون تشکر ولی یه نظر دوستان دیگه نظری ندارن

نه باوا خانواده و به اون کسایی که گفتم کاملا قبول دارن اون فرد دیندار یه چیزایی گرفته بود گفت برو فردا بیا بهت بگم چیکار کنی ولی هیچی نگفت جز این که این یه لطف از طرف خداست از هر چند هزار انسان یکی مثل تو در می یاد
از قیافش معلوم بود یه چیزایی فهمیده ولی لو نداد شاید می ترسید کنترلشون رو به دست بیارم کسی رو اذیت کنم ولی خودم دارم ذره ذره از بین می رم
همه چی رو کامل نوشتم کلا از پزشکی بکش بیرون از نظر پزشکی کاملا سالم هستم و اگر نه نمی بردنم سربازی
روان پزشک رفتم خدا کنه

- - - Updated - - -

انتظارم از این سایت مشاوره هست
با این مشکلا چیکار کنم ؟