سلام به همه
طوریکه از عنوان تایپکم پیداست من مادر بزرگم (مادر مادرم ) را دوست ندارم شاید حتی در بعضی مواقع متنفر هم باشم ازش (بین 70 تا 75 سالش هست) نه این به خاطر پیریش دوسش نداشته باشم به خدا هر شخصی که مبینم سنش بالاست بهش احترام خاصی قایلم واگه کمک چیزی لازم داشته باشه از ته دل میخواهم کمکش کنم
اما در مورد مادر بزرگم اینطور نیستم وخود منم از این بابت عذاب وجدان دارم گاهی باهاش خوبم گاهی بد اکثر اوقات بد رفتار میکنم بعدش کلی عذاب وجدان میگیرم که چرا اینطور رفتار کردم ؟ چرا باید اینطور باشه ؟ در همون لحظه میخواهم برم دست وپاش را ببوسم.
وواقعاً هم همون لحظه پشیونم ولی متاسفانه پشیونیم فقط یکی دوساعته بعد دوباره همون اش هست وهمون کاسه میخواهم قبل از اینکه دیر بشه خودم را اصلاح کنم میخواهم این حسو نفرتو او خودم دور کنم نمیخوام بعد از اینکه دیر شه یک عمر با عداب وجدان زندگی کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)