به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    200
    سطح
    3
    Points: 200, Level: 3
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادر بزرگمو دوست ندارم

    سلام به همه
    طوریکه از عنوان تایپکم پیداست من مادر بزرگم (مادر مادرم ) را دوست ندارم شاید حتی در بعضی مواقع متنفر هم باشم ازش (بین 70 تا 75 سالش هست) نه این به خاطر پیریش دوسش نداشته باشم به خدا هر شخصی که مبینم سنش بالاست بهش احترام خاصی قایلم واگه کمک چیزی لازم داشته باشه از ته دل میخواهم کمکش کنم
    اما در مورد مادر بزرگم اینطور نیستم وخود منم از این بابت عذاب وجدان دارم گاهی باهاش خوبم گاهی بد اکثر اوقات بد رفتار میکنم بعدش کلی عذاب وجدان میگیرم که چرا اینطور رفتار کردم ؟ چرا باید اینطور باشه ؟ در همون لحظه میخواهم برم دست وپاش را ببوسم.
    وواقعاً هم همون لحظه پشیونم ولی متاسفانه پشیونیم فقط یکی دوساعته بعد دوباره همون اش هست وهمون کاسه میخواهم قبل از اینکه دیر بشه خودم را اصلاح کنم میخواهم این حسو نفرتو او خودم دور کنم نمیخوام بعد از اینکه دیر شه یک عمر با عداب وجدان زندگی کنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دوست عزیز خلقیات ایشون چجوریه؟ مهربونه یا بد اخلاق؟ کلا" دلیل این حسو به رفتار ایشون نسبت میدید یا دلیل دیگه داره؟

    دوست عزیز سعی کنید حسی که تو باطن به ایشون دارید رو تو ظاهر بروز ندید. مادر بزرگتون سنش بالاست خدای نکرده اگه اتفاقی براشون بیفته میگید کاش فلان کارو نمی کردم. اگه نمی تونید خودتونو کنترل کنید زیاد پیشش نمونید.

  3. 2 کاربر از پست مفید shapoor تشکرکرده اند .

    saraamini (شنبه 19 مرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 20 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 92 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1389-9-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,590
    سطح
    30
    Points: 2,590, Level: 30
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 92 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما نگفتيد كه مشكلتون سر چيه؟ چرا ازشون ناراحت ميشيد؟
    اختلاف فرهنگي و اختلاف نسلي كه با هم داريد زياده. اما نبايد حس كنيد كه ايشون شما رو بايد درك كنه. بلكه اين شمائيد كه با حس احترام به ايشون و به عقايدش بايد زمينه آرامش رو فراهم كنيد. فراموش نكنيد كه اين عزيزان شمع هاي رو به خاموشي زندگي ما هستن. بد نيست هنگامي كه پيش ايشون هستيد جوري نشون بديد كه با عقايدشون موافقيد. و ايشون رو از خودتون راضي نگهداريد

  5. 2 کاربر از پست مفید bano تشکرکرده اند .

    shapoor (سه شنبه 22 مرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 20 مرداد 92)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array
    سلام دریا

    من فکر میکنم ایجاد این تاپیک و علاقه به حل این احساس خودش نوعی دوست داشتنه.....

    اول عذاب وجدان رو از خودت دور کن و بعد کاستی های رفتاریتو حذف کن.....به همین راحتی....

    قرار نیست تو روابطمون همیشه آشتی و رفتار بی عیب و نقص باشه مهم اینه بعد از رفتار اشتباه اول رفع اشتباه کنیم و دیگه نزاریم پیش بیاد....

    در آخر بازم یادآوری میکنم که کاملا مشخصه مادربزرگتو دوست داری.....

    موفق باشی
    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  7. 2 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    saraamini (یکشنبه 20 مرداد 92), shapoor (سه شنبه 22 مرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    200
    سطح
    3
    Points: 200, Level: 3
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه تون وممنون ازتون
    مادر بزگم کسی را که دوسش داشته باشه خوش اخلاقه حتی اگه اون طرف باهاش رفتار بد داشته باشه ( اینو با ییکی از عروساش که دختر برادرش هست را میشه دید)

    اما منو خواهرامو دوست نداشت . چند سال پیش به خاطر بعضی از مشکلات های که داشتیم پدر پرزگم اومد دنبال وچند سال

    باهاشون زندگی میکردیم در اون مدت همیشه از ما پیش پدر بزرگم بد حرف میزد واون نسبت به ما بد بین میکرد . منم به اندازه سهم

    خودم توی اون خونه زحمت میکشیدم وکار میکردم (چون روستا بود کارخونه زیاد بود) هیچ وقت حق نداشتم مثلا یک لیوان شیر بنوشم

    یا اینکه اگه دلم میوه بخواد برم یکی کم بر دارم وبخوردم چون طوری نگاهم میکرد با چشاش منو میزد که واقعا نخوردنش خیلی برام

    بهتر بود تا اینکه بخورد ونگاه های بد مادربزرگم را تحمل کنم به زبونش چیزی نمیگفت که مادرم نفهمه ولی با نگاهش ماروز میزد

    این اخلاقشو را همیشه داشت یادمه وقتی بچه بودم (5 یا 6 سال) با مادرم رفتم خونه داییم بعد زن دایی چایی گذاشت جلو مادرم منم یه


    دونه آبنبات برداشتم وگذاشتم توی دهنم خدا شاهده در اون لحظه طوری که مادرم متوجه نشه چنان باچشا ونگاش طرفم میدید که گویی دزد دیده

    واهسته طوری که فقط فقط خودم بفهمم نفرینم کرد که انگار خونه بچه روی همون یه دونه اب نبای به پا بوده اونم من خوردم دیگه

    خونه بچه کاملا نابود شد وخیییییییلی موارد دیگه ... حالا هم همنیجوریه حالا بیشتر به لباس پوشیدن وجا رفتنم گیر میده مثلا همین

    دیروز با شوهرم رفته بودم یه شهر دیگه وقتی برگشتیم اومد در اتاقم شروع کرد به غر زدن که تورفتی اون جا پیش کدوم مادر

    وخواهرت وچرا رفتی؟ منم در جوابش گفتم با شوهرم رفته بودم خوب کاری کردم که رفتم وبازم میرم



    من نمیتونم نبینمش خواه نا خواه روز چند بار مجبورم ببینمش چون تقربیا ما یه جا زندگی میکنیم


    اون قدیما اینجوری نبودم میتونستم نگاه های سرد وزننده اش را تحمل کنم حتی هیچ وقت به مادرمم نمیگفتم ار رفتارش

    اما حالا نمیتونم تحمل کنم زود به هم میرزم ومیخوام جوابشو بدم در همون لحظه دلم خنک میشه بعد که اون میره اتاقش یا من میرم از

    پیشش پشیمون میشم ولی چه سود که این پشیونی فقط مال یکی دوساعته یا تا وقتی که یه حرف دیگه ازش نشنوم

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    200
    سطح
    3
    Points: 200, Level: 3
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی اینو هم بگم که با پدر بزرگم رفتارم خوب است فقط با مادر بزرگم اینطوریم

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دوست عزیز نه فقط شما بلکه هر کس دیگه بازتاب رفتار طرف مقابلشو نشون میده بنابراین با چیزایی که گفتید شاید نشه توقع داشت که ایشونو دوست داشته باشید ولی میشه این توقع داشت که احترام ایشونو حفظ کنید.اگه رفتار یا حرفاشون ناراحتتون کرد سکوت کنید اینکه می فرمایید قبلاً می تونستم ولی الان نمی تونم فکر کنم به خاطر اینه که چند بار جواب ایشونو دادید و لذت لحظه ای این کارو تجربه کردید برا همین توی اون لحظه نمی تونید خودتونو کنترل کنید . این کارو نکنید به این فکر کنید که اگه نباشه دلتون براش تنگ میشه و پشیمون میشید.

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    200
    سطح
    3
    Points: 200, Level: 3
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید اقا شاهپور حرفتون کاملا درسته (هر کس تنها به قاضی بره سرخ رو بیرون میاد) بقول شما هر کس باز تاب رفتار طرف مقابل را نشون میده
    شاید اگه اون طرف هم بیاد یا ببینیمش حرفی برای گفتن داشته باشه
    ولی این جا خودتون قضاوت کنید یک دختر بچه 5 یا شش ساله در برابر مادر بزرگش یا هر کس بزرگتر از خودش چی کار میتونه بکنه ؟ که اون گونه رفتار را باهش داشته باشه؟ اونم نه بچه این دور زمونه بلکه بچه 25 سال پیش . نمیدونم چرا نمیتونم کاراشو هیچ وقت از ذهنم بیرونم کنم بخصوص اون رفتارش

    یا اینکه همین یکی دو روز پیش (که با شوهرم رفته بودم یه مسافرت کوتاه مدت) کجای کارم اشتباه بود ؟ که بیاد در اتاقم وبگه تو چرا رفتی فلان جا یعنی من بعد از هشت سال زندگی مشترک حق ندارم جایی برم ؟ منی که تازه از راه رسیده بودم به عوض اینکه بیاد خوشحال باشه که خدا را شکر بسلامت امدی یا بپرسه چطور بود خوش گدشت یا نه؟ بیاد داد وبیداد راه بندازه ؟!!! یعنی حالا هم من برم از اون اجازه بگیرم ؟ اون میخواد اون تحکمی که قبلا روی ما داشته را هنوز هم داشته باشه ولی من دیگه اون تحملو ندارم


    اینکه گفتم قبلنا نمیتونستم به این خاطر بود که دست مون زیر سنگ شون بود(قبل از ازدواجم) هم به خاطر بزرگ بودنشون هم به خاطر که برای ما تقربیا یه سر پناهی داده بودن باید خواه ناخواه ساکت میبودم

    حالا هم فکر میکنم ناخواسته دارم تلافی اون زمونارو میکنم
    خودمم از همین ناراحتم که چرا باید اینگونه باشم
    میخواهم با راهنمایی های خوب شما ودوستان روی رفتارم کنترول پیدا کنم تا این رفتار بدمو را ترک کنم

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    200
    سطح
    3
    Points: 200, Level: 3
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هر رزو از روز دیگه بد ترم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.