سلام
من حدود ۲ماه است که عقد کرده ام. تک دختر هستم و دو برادر دارم. برادر بزرگترم سال گذشته ازدواج کرد و دور از ما زندگی می کند. قبل از عقد تصور می کردم چقدر رابطۀ نامزدم با خانواده ام خوب خواهد بود و فکر می کردم مثل پسر خودشان با او رفتار خواهند کرد. لازم به ذکر است همسرم اهل شهر دیگری است که به خاطر من شغل بسیار خوبی در شهر من پیدا کرد و مشغول به کار است.به خاطر همین بعد از عقد در خانه ما زندگی می کند.
مشکل من با مادرم است. نامزدم تلاش های صادقانه ای کرد تا در دل او جا باز کند، اما مادرم ذهنیت بدی نسبت به داماد دارد و می گوید شوهر به درد آدم نمی خورد. پس خودت را برایش نکش. به خاله ام گفته است که (من) خیلی به نامزدش می رسد!!!! رفتارش خیلی غیرمعقول است. دوست ندارد به حرف نامزدم گوش کنم. انقدر مغرور است که جواب سلام نامزدم را به زور می دهد. حتی نمیپرسد حالت چطور است؟ اعتراض کردم که چرا در حد تعارف نمیپرسی؟ گفت من بزرگترم، او باید احوال مرا بپرسد. نامزدم هم بسیار مغرور است و می گوید من هم دیگر به مادرت به چشم مادر نگاه نمی کنم.
از طرف دیگر زن برادرم به مادرم خیلی کم محلی می کند، ولی مادرم آنقدر هوایش را دارد. او اصلا به ما زنگ هم نمی زند. اما مادرم هر هفته تماس می گیرد. در همه موارد تعریف او را می کند. این فرق گذاشتن ها دلم را به درد می آورد. دلم برای نامزدم می سوزد. نامزدم فوق لیسانس دانشگاه تهران است. شغل بسیار خوبی دارد و از نظر قیافه هم عالیست. اما اعتقاد مادرم بر این است که اگر به داماد محبت کنی لوس و پرتوقع می شود.
درخواستم از شما این است مرا راهنمایی کنید چطور با مادرم رفتار کنم؟ هر وقت با او صحبت می کنم می گوید نسبت به زن برادرت حسود هستی. در صورتی که از هر نظر (تحصیلات، ظاهر، اخلاق، مهربانی و ...) از او بهتر هستم. اما مادرم دلسوزی های مرا نمی بیند.
سپاسگزارم
- - - Updated - - -
علاقه مندی ها (Bookmarks)