به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array

    Arrow به برادرم كمك كنم يا رهاش كنم؟

    سلام
    حتما خيلياتون تاپيك "برادر19ساله من " رو خونديد.
    روز جمعه با دوستاش بيرون بود واز شنبه دوباره اخلاقش عوض شد.
    كمدشو قفل كرده اما از كنارش كه ردشدم بوي الكل زيادي ميده.
    چند روز پيش كه گفتم براي برادرم دعا كنيد به خاطر اين بود كه به خاطر يك موضوع باهاش بحثمون شد.
    صبح اون روز خيلي سرزنده وشاداب يك ساعت با من حرف زد.در مورد كارش و...حتي خيلي سعي كردم باهاش مهربوني وهمدلي كنم.خوب خوب بود.حتي چند دقيقه از ته دل ميخنديد بادوستش شوخي ميكرد.
    يهو بلند شد رفت. قليون دوستشو كه از جمعه با خودش آورده بود تا ببره براي دوستش از روتراس اتاقش آوردويواشكي برده بود توآشپزخونه تا آمادش كنه.مامانم ديده بود بهش گفت اين چيه؟براي چي آوردي؟اونم پرخاش كرده بود وگفته بود دوست داري برم كافه بكشم؟اونجا آدماي ناجور زيادن.مامانمم نميدونم چي جواب داده بود.اما هميشه باهاش كنار مياد تا دعوا نشه.
    رفت حمام منوصدا زد واسش يه چيزي ببرم.منم با مهربوني بهش گفتم تو قانون خونه مارو ميدوني ونميشه قليون بياري خونه.بهم حرف زشت زد
    گفت اختيار اتاق خودمو دارم.منم جوابشو ندادم.
    اونقدر عصباني بودم ميخواستم قليونشو بشكنم اما صبر كردم چون فكر بدي بود.
    خواهرم زغالاشو گذاشت يه جا كه پيداش نكنه.اون لحظه هيچي حاليش نبود.
    تا حالا دست روما بلند نكرده.با عصبانيت اومد پيشم فكر كرده بود من برداشتم.به مامانم گفت اگه نگه ميزنمش.پرپرش ميكنم.من فقط سكوت كردم ومثل بيد ميلرزيدم.فقط سر مامانم دادميزد...
    خلاصه خواهرم بهش گفت دست منه وحرفاي منو تكرار كرد.اونم بهش گفت ميرم از اين خونه بيرون ميكشم.خواهرمم گفت هر وقت رفتي بهت ميدم.
    اون رفت.اما شب اومد.تا حالا باهاش حرفي نزديم.
    از دستش عاصي شديم.
    از طرفي از برادرم حقوق زياد ميخواد.ازطرفي هرچي داره خرج ميكنه.
    برادرمم بهش زياد نميده.ميگه با پول زياد آيندش خراب ميشه.
    برادرم مبگه اين اگه بره سربازي زود خراب ميشه.
    هيچوقت بهش نميگيم اما مثل بابام زورش فقط به زير دستش ميرسه.اما عرضه نداره حقشو از راهش بگيره.
    با مشاور بارها حرف زدم.ميگه تو زندگيتو نجات بده. بزار بقيه هر كار ميخوان بكنن.
    اما مگه ميشه تو خونت اتفاقي بيفته وبه كافه تبديل بشه اما بيخيال باشي؟

  2. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (یکشنبه 13 مرداد 92), صاعد (یکشنبه 13 مرداد 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    نه.چرا ولش کنید.اما یادتون باشه شما یک خواهرید.مادر ایشون نیستید.الان شما نگرانی هایی رو دارید بروز می دید که نگرانی های یک مادره نسبت به فرزندش.اینکه میگم شما باید نقش خواهرانه خودتون رو ایفا کنید به خاطر اینه که دچار اشتباه در رفتار ها و تصمیم گیری هاتون نشید.مادر به دلیل مادر بودنش خیلی رفتار ها ازش پذیرفتست اما خواهر به هیچ وجه.نمونش همین رفتار خواهرتون که ذغال رو مخفی کردن.مطمئن باشید خیلی فرق بین اینکه ذغال رو شما بردارید یا مادرتون.

    من خودم اگه مادرم کمدم رو بگرده هرگز باهاش برخوردی نمی کنم(شاید نهایتا در حد نشون دادن ناراحتیم).چون این اجازه رو به خودم نمیدم.اما اگه خواهرم این کار رو بکنه با تمام احترامی که براش قائلم برخورد تندی باهاش می کنم.

    شما خیلی کارها میتونید بکنید(فکر کنم تا حالاشم کردید)مثلا از کارهای خوبش تعریف کنید.عزت نفسش رو بالاتر ببرید.اگر قرار به مراقبته بطور نا محسوس زیر نظرش بگیرید اما نه طوری که بفهمه زیر نظر و اعتمادش از شما سلب بشه.نه اینکه کاری کنید حرمت ها شکسته بشه و روتون باهاش باز شه(مثلا خدای نکرده دست رو شما بلند کنه.با اینکه 12 سال کوچکتر از شماست)

    شما یک خانواده اید.اما ایا فقط شما باید به فکر برادتون باشید؟

    ایا نگرانی ها و زحمات شما به تنهایی در این مسیر کفایت می کنه؟

    قطعا خیر.این وظیفه در وهله اول وظیفه پدر و مادرتونه.این یک کار تیمیه.شما باید با یک اتحاد و همبستگی این معضل رو حل کنید(کاش می شد از نقش پدر هم در این زمینه بهره برد.همونطور که عرض کردم پدر هم دارای جایگاه ویژه خودش هستن که کسی نمی تونه و نباید نقش ایشون رو بازی کنه).

    به نظر بنده حقیر شما بیش از حد خودتون رو درگیر مسئله برادرتون کردید.زیادی نگرانش شدید.خودتون رو دچار اظطراب نکنید..میدونید همین اظطراب با شما چیکار میکنه؟زمینه ساز همون کاری میشه که ازش بیزارید.

    باز هم شاید در حال حاضر برای شما رجوع به برادرتون باشه.

    اینها همه رو گفتم،اما بذارید این رو هم عرض کنم که خیلی از رفتارها مشکل اصلی بر میگرده به شرایط محیطی.وقتی ایشون ساعتها از روز رو در کنار دوستانی میگذرونه(در واقع خوش میگذرونه) که هنجارها رو رعایت نمی کنن،نمیشه توقع زیادی هم از داداشتون داشت.البته خیلی ازاین رفتارها هم از مغتضیات این سنین هست و شاید بهتر باشه سرش به سنگ بخوره.

    خودتون رو نگران نکنید(لا اقل بیش از حد).شما در قبال خودتون هم مسئولید.بیش از انچه برای برادرتان

    فقط خدا

  4. کاربر روبرو از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده است .

    roze sepid (یکشنبه 13 مرداد 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام.ممنون
    اگر كسي بود كه ازش حساب ميبرد يا پدرم بالاي سرش بود من اينقدر نگران نبودم.ميدونم خدا بهتر از پدر ومادرم ازش مراقبت ميكنه. اما وظيفه پدر ومادر چي ميشه؟من نميخوام وظايف اونا رو انجام بدم اما دوست ندارم خونمون تبديل به محل عشق وصفاي اشتباهش بشه.حتي حق نداريم نصف روز خونه رو تنها بزاريم.يا دوستاشو مياره يا اينكه هوس ميكنه دوست دخترشو بياره خونمونو به رخش بكشه.دوست دارم چند وقت بره يه جاي مطمئن وازمون دور باشه تا بتونيم بريم مسافرت.ماتا وقتي بابام بود سالي دوبار ميرفتيم ايرانگردي.منم آدمم وحق دارم سالم زندگي كنم.ميدونم خدا خيلي زود از اين شرايط نجاتم ميده.شك ندارم.
    دوست ندارم مادرش باشم اما به اجبار شدم.از وقتي به دنيا اومدمامانم چندين بار رفت خونه مامانش وتا يكي دوهفته ميموند من خيلي بچه دوست داشتم.اونم برادرم.انگار بچه داري توخون من بود.واسش شدم مامان دوم.
    انگار مامانم از اول فقط رهاش كرده بود وحوصلشو نداشت.گاهي وقتا فيلمهاي بچگيشو ميبينم كه چقدر براي يه چيزي مامانمو صدا ميزد وبدون توجه به اون با يكي ديگه حرف ميزدن دلم براش كباب ميشه.خب همه اينا جمع شده حالا شده اين.
    من الان به حدي رسيدم كه فقط نميخوام محل زندگيم آلوده خواسته هاي بي قيدوشرط برادرم بشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (یکشنبه 13 مرداد 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    فقط می تونم باهات همدردی کنم برادر منم کلافه مون کرده آبروی پدر و مادرم رو که به سختی به دست اومده به راحتی به باد میده خدا به حق این وقت عزیز آخر و عاقبتشونو به خیر کنه

  8. 2 کاربر از پست مفید saraamini تشکرکرده اند .

    gheryeh (یکشنبه 13 مرداد 92), roze sepid (دوشنبه 14 مرداد 92)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    ديروز كه مهمون داشتيم سعي ميكرد مارو تو رودر بايستي قرار بده وباهامون حرف بزنه.باهاش سرسنگينم اما ميدونم از اينكه جو خونه با حضور اون سنگينه اصلا راضي نيست.
    نميدونم رفتار درست در حال حاضر چي ميتونه باشه.
    خيلي دوست داره سر صحبتو باز كنه.امامن دوست دارم ازم عذر خواهي كنه.يا حد اقل نشون بده از كارش پشيمونه.
    نميخوام به راحتي باهاش حرف بزنم.
    مامانم از من وخواهرم ميخواست كاراشو انجام بديم.اما حالا باشرايط به وجود اومده ميخوام از فرصت استفاده كنم و ديگه اين كارو نكنم اما نميدونم چطور بايد باهاش رفتار كنم كه حالت لجبازي نداشته باشه.

  10. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 16 مرداد 92), shapoor (سه شنبه 15 مرداد 92)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    یوسف گمگشته عزیز

    نظر شخصیه من اینه که برادر شما مقصر بودن وبه هیچ عنوان حق توهین و یا تهدید برای کتک زدن خواهر بزرگشونو ندارن پس اگر خواست با شما آشتی کنه حتما" به خاطر این موضوع ازش گله کنید و با رفتارتون نشون بدید که از کارش ناراحتید. به قول خودتون کاری کنید که عذر خواهی کنه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید shapoor تشکرکرده است .

    roze sepid (سه شنبه 15 مرداد 92)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    تازگيا حس ميكنم كمتر ميشناسمش.خيلي بزرگ شده.
    فكر نكنم غرورش اجازه معذرت خواهي بهش بده.اما دوست دارم طوري رفتار كنم كه دفعه اول وآخرش باشه.
    تازگيااين عقيده رو داره كه 20 سالم شده اما هنوز براي خودم سرمايه اي ندارم.
    بابام بهش گفته بود ماشين ميخرم واست اما به نام خودم.بهش برخورده بود گفت نميخوام بايد به نام خودم باشه.
    همش ميگه من بايد سرمايه داشته باشم تا كار كنم وپيشرفت كنم.
    ميخوام با برادرم حرف بزنم بهش قرضي سرمايه كار بده.
    جدا وقتي كار ميكنه ودلگرمه خيلي عالي تلاش ميكنه.
    اما دوستاش مگسانند به گرد شيريني.ميترسم پول زيادي دستش بياد شروع كنه به كاراي بدتر.
    من ميتونم برادرمو قانع كنم بهش سرمايه بده اما ميترسم اشتباه كنم وعواقب خوبي نداشته باشه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 16 مرداد 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.