به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 شهریور 95 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,377
    سطح
    29
    Points: 2,377, Level: 29
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    پرهام و عشقم سپیده...

    سلام خسته نباشید... میخوام یه مقدمه واسه آمادگی ذهنی بهتون بگم بعدش مشکلام رو بگم...اگه بتونین کمکم کنین ممنون میشم
    راستش من پسری 20 ساله هستم که با یه دختر 16 ساله دوست هستم... از قبل تقریبا میشناختمش و اونم منو میشناخت...دختر خیلی فهمیده ای هستش...خانوم بودن رو آموزش ندیده. انگاری خانومی تو خونشه...ولییییییییییی... الان دقیقا پنج ماه میشه که باهم دوستیم ارتباطمون واقعا عاشقونه هستش.... من برایه اینکه حسن نیتم رو هم به دوستم و هم به خانوادش نشون بدم باهاش هماهنگ شدم تا با خانوادش حرف بزنن که هم منو بشناسن و هم اگه از نظرشون ایده آل نبودم دخترشون رو راهنمایی کنن که... یه روز با مامانش حرف زدم تلفنی... مامانش خیلی خوب و راحت با این قضیه کنار اومد ولیییییی... فردا صبح باباش بهم زنگ زد که دیگه دو رو بره دخترم نپلک... ولی ما عاشق هم بودیم...در ضمن عشق ما منطقی بود... یعنی چشم و کوشمون کور و کر نشده بود.... در هر حال تا الان ارتباط ما بصورت مخفیانه بود...در ضمن سپیده تک فرزند هستش....و مشکلات من از همین جا شروع میشه.... خانوادش بهش خیانت بزرگی کردن که تک فرزند شده...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 93 [ 22:45]
    تاریخ عضویت
    1391-7-27
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,865
    سطح
    25
    Points: 1,865, Level: 25
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 155 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدی
    قبل از هرچیز تایپیکی رو ایجاد میکنین حتما یه عنوانی که مفهوم داشته باشه براش انتخاب کنین و دوم اینکه این مشکلتون رو بهتر بود تو قسمت ازدواج مطرح میکردید
    آقا پسر شما قصدت از این ارتباط چی هست؟ به دنبال ازدواجی؟ اگر اینطوره باید خونواده ی خودتون هم در جریان بزارین

    الان مشکل شما دقیقا چیه؟

  3. 2 کاربر از پست مفید newfolder تشکرکرده اند .

    ویدا@ (دوشنبه 31 تیر 92), صاعد (شنبه 29 تیر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 شهریور 95 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,377
    سطح
    29
    Points: 2,377, Level: 29
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام....
    من تازه وارد اینجا شدم وخیلی از این سایت سردر نمیارم
    آره به دنباله ازدواجم... خانواده ی منم خبر دارن...
    مشکلم اینه که.... حدود دو ماهی میشه که واسه خونشون اینترنت خریدن.... و مشکل من از اینجا شروع میشه... تا به این روز فک میکردم سپیده هیچ چیزی رو ازم پنهون نمیکنه .... بهش گفته بودم که واقعا از دروغ گفتن متنفرم... چون به نظرم یه آدم دروغ گو میتونی هرکاری رو بکنه....بریم سر اصل مطلب دقیقا 17 روز قبل بود که سپیده بهم زنگ زد و گفت که بیا به ناز چت روم... اولین بارم بود میرفتم همچین جایی.... اونجا بهم گفت که پسر عموم باهات کار داره...باهاش حرفیدم و تموم و حرفامون شد... وقتی از سپیده پرسیدم چرا بغل اسم تو نوشته " ویژه " بهم گفت که من اینجا عضو هستم..!!! من روحیه ی لطیف و حساسی دارم.... بهش گفتم کی عضو شدی؟ گفت قبل دوستیمون...ولی آخر اسم p بود فهمیدم اوله اسم منه داشت بهم دروغ میگفت ازش رمز رو پرسیدم بهم نمیداد... آخر رمز رو داد...دیدم همون رمز منه که همه جا از اون رمز استفاده میکنم... خودش شروع کرد به اعتراف کردن که من دو ماه که اینجا میام و ... خیلی گریه کرد... اونقدری که دختر خاله هاش به صداش اومدن و یکی از دختر خاله هاش بهم گفت بعدا زنگ بزن.... حالش خراب بود و میدونست اشتباه کرده... بهم قول داد که دیگه نره... ولی من امتیازش رو ثبت کردم تا اگه بره بفهمم... فردا دوباره رفته بود ولی به رو خودم نیاوردم...پس فردا بازم رفته بود...اینبار بهش تذکر دادم که دیگه نره و اگه بره ارتباطمون رو قطع میکنم....و بازم شروع کرد گریه و زاری.... بازم بخشیدم ولی.... راستش به این قضیه حساستر شدم.... فردای اون روز دیدم به محض این که به خونشون رفت... رفت سر چت.... این بار خودم باهاش کاری نداشتم...چون دیگه حس صحبت کردن رو هم نداشتم...واقعا عذاب میکشیدم... داغون بودم.... اینبار دوستم فهمید که اساسی دپرس شدم... و اومد و منم قضیه رو براش توضیح دادم...اصلا واسه من قابله درک نبود اونجا دنباله چی میگرده...اون منو انتخاب کرده بود.... من سعیم این بود که نزارم نیازی داشته باشه و تموم سعیم این بود که نکنه براش کم بزارم و ازم دلسرد بشه.... خودشم اعتراف کرده بود که تو هیچوقت برام کم نزاشتی...فقط مونده بودم دردش چیه که میره اونجا...با دوستم حرفیده بود... و بهم گفت که دردش چیه... بهم گفت " وقتی هرکسی تو دنیایه مجازی بهم میگه آبجی، هرکی که هست و هر تیپ آدم که هست...احساس میکنم دنیا رو بهم میدن..." هرکاری کردم درس نشد...آخرش گفت نمیرم.... ولی بهش شک دارم و بهش بی اعتماد شدم...نمیخوام بره چت روم و یا جاهایه دیگه...نمیخوام به غیر من به کس دیگه ای کلمات محبت آمیز بگه....نمیخوام....
    نمیدونم شاید من توقع زیادی دارم....ولی نهههه... توقع من زیاد نیس...چون اگه اون ازم چیزی بخواد حتی بدون دلیل حرفشو زمین نمیندازم...چون من زندگی میکنم واسه اون و انتظار دارم اونم واسه من زندگی کنه... اگه دوسم نداره چرا میگه ترکم نکن...اگه نداره چرا میگه عاشقتم... اگه نداره چرا....
    فقط میتونم بگم اگه میتونین...یه راهی بهم نشون بدین...تا هم بتونم بهش اعتماد کنم و هم کاری کنم که نره اونجور جاها... الان یه مدته شب و روز ندارم که نکنه بازم رفته... اونقد فک کردم که حدود 8 کیلو وزن کم کردم... خوراک ندارم...هیچی از گلوم پایین نمیره.... موندم... کمکم کنین...لطفا...

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    قطعا شما که تاپیک زدید ظرفیت لازم رو واسه شنیدن انواع نظرات دارید.پس رک می گم.

    خیلی از مشکلاتتون ناشی از سن کم طرفینه.و خودتون هم میدونید نه پسر و نه دختر معیارهای خیلی محکمی تو این سن و سال ندارن.اگر هم داشته باشن در چند سال اینده دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد.شما هم اصلا روی قول و قرارهای یه خانم تو این سن و سال حساب ویژه باز نکن.

    اینکه پدر ایشون مخالفت کردن طبیعی ترین کار ممکنه.قطعا شما هم مشکلات خاص خودتون رو دارید.مثل کار،سربازی و ... .

    شما در زندگی ایشون چه نقشی دارید که ایشون بخواد همه چیز رو به شما راست بگه.حالا خونوادشم در جریانه.اینکه به تنهایی تعهدی ایجاد نمی کنه.اونم واسه دختر خانمی به این سن که در اوج هیجانات و احساساتش هست.نمونش هم همینکه می گه با شنیدن ابجی انگار دنیا رو بهم میدن.شما نهایتا یه دوست پسری برای ایشون.و ادم هیچوقت تعهدی رو که به یه همسر داره به یه دوست نداره.

    دلیلی نداره شما رمز ای دی ایشون رو بگیری و مدام چکش کنی.فردا هم حتما میخوای میل هاشو و اس اماس هاشو چک کنی.درسته باید قبل از ازدواج طرفتون رو خوب بشناسید.اما باید خیلی دقت کرد.این راهش نیست.

    یکی از افتهای ازدواجهایی با زیر بنای دوستی های ماقبل همین بی اعتمادی که متاسفانه خیلی زود به سراغ شما اومده.باز گرداندن اعتماد از دست رفته خیلی سخت هست.شاید به سالها زمان نیاز داشته باشه.

    در ضمن نت و چت اعتیاد اوره.سخت میشه ترکش کرد.شاید یه دلیلی که ایشون علیرغم قولش باز هم چت می کنه همین باشه.

    شما خیلی سعی نکنید ایشون رو تغییر بدید.شما میتونید این تغییرات رو توی خودتون و جهت تکامل خودتون بدید.

    من این سن رو گذروندم.این احساسات رو داشتم.پس فکر نکنید رو هوا حرف میزنم.به قول معروف چیزی که برای شما ارزوست برای من خاطره است.

    ان شاءالله موفق باشید دوست عزیز

    فقط خدا

  6. 5 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    sahelneshin (سه شنبه 01 مرداد 92), sara 65 (شنبه 29 تیر 92), پرهام (یکشنبه 30 تیر 92), ویدا@ (دوشنبه 31 تیر 92), سان آی (یکشنبه 30 تیر 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مرداد 92 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    159
    سطح
    3
    Points: 159, Level: 3
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 30 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز امیدوارم حرفام بهتون بر نخوره.گفتین شما 20 سالتونه و ایشون 16.ایشالا که هدف از رابطه شما ازدواجه.ولی دوست عزیز سعی کن اصلا بهش وابسته نشی.نمیگم باهاش قطع رابطه کن.شاید خیلی از دوستان این تالار بگن که هدفت رو مشخص کن.یا ازدواج یا باهاش قطع رابطه کن ولی نظر من این نیست.
    یا برو سراغ درس و مشقت و ولش کن یا اگه باهاش حرف میزنی به عنوان یه دوست باهاش حرف بزن.به قول بچه های بالا شهر تا اینکه اسم دختره وارد شناسنامه نشده حق نداری نسبت بهش حق مالکیت یا تعصب داشته باشی.وابسته هم که بشی بدبخت شدی.آخرت میشه من.البته این جور که بنظر میاد وابسته هم شدی.

    - - - Updated - - -

    دوست عزیز امیدوارم حرفام بهتون بر نخوره.گفتین شما 20 سالتونه و ایشون 16.ایشالا که هدف از رابطه شما ازدواجه.ولی دوست عزیز سعی کن اصلا بهش وابسته نشی.نمیگم باهاش قطع رابطه کن.شاید خیلی از دوستان این تالار بگن که هدفت رو مشخص کن.یا ازدواج یا باهاش قطع رابطه کن ولی نظر من این نیست.
    یا برو سراغ درس و مشقت و ولش کن یا اگه باهاش حرف میزنی به عنوان یه دوست باهاش حرف بزن.به قول بچه های بالا شهر تا اینکه اسم دختره وارد شناسنامه نشده حق نداری نسبت بهش حق مالکیت یا تعصب داشته باشی.وابسته هم که بشی بدبخت شدی.آخرت میشه من.البته این جور که بنظر میاد وابسته هم شدی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید دیو مهربان تشکرکرده است .

    پرهام (یکشنبه 30 تیر 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 شهریور 95 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,377
    سطح
    29
    Points: 2,377, Level: 29
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که سعی میکنین بهم کمک کنین... خواهشا هر حرفی رو دلتون میخواد و میتونین بهم بگین رو راحت بگین چون جنبه اش رو دارم... درمورد خودم... من خیلی وقته رو پا خودم وایسادم یعنی به خانوادم گفتم نمیخوام خودمو بندازم رو دوش شما میخوام کمکتون کنم... من تو خونمون فقط غذا و جا دارم وصلام...تنها کمکی که بهم میکنن.... از 16 سالگی پولتو جیبیم رو خودم درآوردم لباس خودم خریدم کار کردم و شهریه دانشگاه و همه چی....حداقلش اینه که خودم خودمو قبول دارم...نهههه خود شیفته نیستم و یا نگین اعتماد بنفس رو بررررررررررم.... پسر ایدآلیم ولی مهم اینه که بدونم از نظر اونم ایدآلم یا نه...مهم اونه که قبولم کنه
    دقیقا متوجه منظورتون نشدم...
    اونی که برداشت کردم این بود که...فعلا احساس مالکیت نکنم...تقریبا بیخیال کارایی که میکنه بشم...آزادش بزارم و غیره ... یعنی خانوما تو این سن اگه حرفی رو بزنن نمیتونن رو حرفشون وایسن؟؟؟؟ اگه نمیتونن پس واه چی میگن؟؟؟فقط بخاطر این که طرفشون رو آروم کنن؟؟ این بنظر ما منطقی هست؟؟ از این ور هم سپیده انسان منطقی هستش...حتی دوستی ما هم منطقی بوده.... و البته الان به گفته ی اون وابسته شدیم به هم شاید بهتره بگم وابسته شدم بهش....
    آخه شما میفرمایین ایشون تو سن بدی هستش و تو شرایط بهرانی قرار داره ... اینو خودشم بهم میگه و منم قبول دارم...ولی اون کسی که این حرف رو میگه حتما میتونه جلو خودشو بگیره...اگه نتونه خودشو زده به خواب... منظورم اینه که تو خواب نیس که بخوام بیدارش کنم...خودشو زده به خواب.... باید بهش بفهمونم که اونجور جاها جایه مناسبی نیس اگه بتونه قبول کنه خیلی راحت دس برمیداره....
    شاید درک اون واسه من سخته.... ولی من آدم رو تو هر شرایط میتونم راحت درک کنم....یعنی خیلی راحت عذر کس دیگه ای رو میتونم موجه کنم....فقط کافیه خودمو جایه اون بزارم و از خودم بپرسم اگه تو تویه این شرایط بودی چیکار میکردی....؟
    ولی هرکاری میکنم نمیتونم اونو درک کنم...وقتی خودمو جایه اون میزارم تنها پاسخی که به سوالم میدم اینه که : دور نت و چت رو خط قرمز میکشم.... انگار این مشکلم حل شدنی نیس...
    البته ناگفته نمونه که شما قضیه رو فقط از طرف من میشنوین شاید اگه سپیده هم اینجا بود یه چیزایه دیگه ای هم میفهمیدین... و اصلا قضیه فرق میکرد...
    نمیدونم چیکار کنم...شاید زیادی قیرتی هستم... شاید زیادی احساس مردونگی میکنم....
    یه سوال دارم ،،،،
    چیکار کنم؟؟؟؟
    بیخیاله کاراش شم چون تو سنه بدیه؟؟؟؟؟ یعنی اصلا نمیتونم و اجازه ندارم احساس مسئولیت نسبت بهش داشته باشم؟؟؟؟ تا کی باید صبر کنم؟؟؟؟ من دارم عذاب میکشم... هر روز هم دارم بدتر از دیروز میشم...

  10. کاربر روبرو از پست مفید پرهام تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (یکشنبه 30 تیر 92)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اردیبهشت 93 [ 09:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    988
    سطح
    16
    Points: 988, Level: 16
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پرهام عزیز شرایطی کع تو الان داریو من دقیقیا ۴ سال پیش داشتم که دقیقا هم سن تو بودم سال ۸۸ با یه خانمی ۱۷ ساله آشنا شدم بعد چند سال وعده وعید که آره با هم میمونیم تا آخرش و ماله همیم این صحبتا یه سری قول ها به من داد که هر چی سنش بالا میرفت و به قولی بزرگتر میشد اون قول ها رو میشکست منم به خاطر وابستگی شدیدی که بهش داشتم اصلا نمیتونستم ولش کنم
    یه چند باری مورد مشبه خودت رو داشتم که میرفت چت میکرد وقتی فهمیدم و بهش گفتم کلی گریه و زاری که دیگه نمیرم و غلط کردم و اشتباه کردم و این صحبتا منم بخشیدمش (بزرگترین اشتباه)
    تا اینکه دوباره بعد ۶ ماه دیدم با یه آیدی داره میره چت میکنه و بازم بخشیدمش
    خلاصه سرتو درد نیارم همه اینا گذشت تا ضربه آخر رو وقتی خوردم که قهمیدم یا کسی خوابیده
    دیگه از اونجا به بعدش رو بچه های اینجا منو میشناسن و میدونن که چی گذشت
    همه اینا رو گفتم بهت که بفهمی یه دختر ۱۶ .۱۷ ساله فقط حرف میزنه
    به هیچ عنوان گول حرفاش رو نخور به هیچ عنوان وابستش نشو چون بازم اینکار رو میکنه و دفعه های بعدی خیلی معتادانه تر جوری که متوجه نشی
    سعی نکن کسی رو عوض کنی پرهام سعی کن کسی رو پیدا کنی که بتونی روش همه جوره حساب کنی نه یه دختر ۱۶ ساله که هیچ درک درستی از زندگی نداره
    سریعا تموم کن این رابطه رو تا مثه من نشی داداش گلم
    شاید چند ماهی به خلطر احسای که نسبت بهش داری اذیت شی اما بعد ها با چشم بازتر میری جلو و این خیلی متیونه تاثیر گذار باشه تو آینده ای که داری
    کاری نکن دو روز دیگه وقتی به گذشتت نگاه میکنی جز تلخی یه رابطه که میتونست زودتر از اینا تموم شه چیزی نداشته باشی جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته

  12. 2 کاربر از پست مفید mohamad_021 تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (یکشنبه 30 تیر 92), پرهام (دوشنبه 31 تیر 92)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 شهریور 95 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,377
    سطح
    29
    Points: 2,377, Level: 29
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    راستش داداش محمد من قبلا یه رابطه رو به مدت دوسال تجربه کردم... ولی سپیده دختریه که از صدتا فوق فوقش میتونی 10 تا مثله اونو پیدا کنی... نه نههههههه فک نکن وابستش شدم و عاشقش شدم و چشمم جز اون کسی رو نمیبینه...نهههه... ولی آدم میتونه از اخلاقش بفهمه... راستش بلده چه جوری به مرد ارزش بده... قبلا دوستیه آنچنانی نداشته...تقریبا من اولیشم که اینقد جدیه.... بلده با مرد چطوری برخورد کنه...میدونه وقتی مرد خسته اس چی بگه...در کل اصول زندگی رو میدونه...
    در مورد اینه که میگین رابتت رو باهاش قطع کن... بهش گفتم و این آخرین فرصته که به دادم... میدونم چطوری مچش رو بگیرم... من هراز گاهی میرم خونشون... اگه دوباره رفتم میرم سر بخت کامپیوترش و چک میکنم... اگه یه اشتباه کوچیک کرده باشه همون جا همه چی رو تموم میکنم...فقط میخوام درس بشه...اگه نشد میخوام پیشه خودش فک نکنه بهش فرصت ندادم.... میخوام اگه بخواد رابطه قطع بشه پیشه خودش خجالت بکشه از کاراش... راستی حیفم میاد از دستش بدم....
    ولی راستش اگه ارتباطمون قطع بشه خیلی عذاب میکشم یه کم زیادی روحیه ی لطیفی دارم.... کاش دیگه هرگز دنباله خیانت نباشه...دعا کنین برامون

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اردیبهشت 93 [ 09:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    988
    سطح
    16
    Points: 988, Level: 16
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرهام نمایش پست ها
    راستش داداش محمد من قبلا یه رابطه رو به مدت دوسال تجربه کردم... ولی سپیده دختریه که از صدتا فوق فوقش میتونی 10 تا مثله اونو پیدا کنی... نه نههههههه فک نکن وابستش شدم و عاشقش شدم و چشمم جز اون کسی رو نمیبینه...نهههه... ولی آدم میتونه از اخلاقش بفهمه... راستش بلده چه جوری به مرد ارزش بده... قبلا دوستیه آنچنانی نداشته...تقریبا من اولیشم که اینقد جدیه.... بلده با مرد چطوری برخورد کنه...میدونه وقتی مرد خسته اس چی بگه...در کل اصول زندگی رو میدونه...
    در مورد اینه که میگین رابتت رو باهاش قطع کن... بهش گفتم و این آخرین فرصته که به دادم... میدونم چطوری مچش رو بگیرم... من هراز گاهی میرم خونشون... اگه دوباره رفتم میرم سر بخت کامپیوترش و چک میکنم... اگه یه اشتباه کوچیک کرده باشه همون جا همه چی رو تموم میکنم...فقط میخوام درس بشه...اگه نشد میخوام پیشه خودش فک نکنه بهش فرصت ندادم.... میخوام اگه بخواد رابطه قطع بشه پیشه خودش خجالت بکشه از کاراش... راستی حیفم میاد از دستش بدم....
    ولی راستش اگه ارتباطمون قطع بشه خیلی عذاب میکشم یه کم زیادی روحیه ی لطیفی دارم.... کاش دیگه هرگز دنباله خیانت نباشه...دعا کنین برامون
    اشتباه منم همین بود که فکر میکردم اون با بقیه فرق میکنه
    عیب ما آدما اینه که اول میام کمک میخوایم و مشورت و در آخر هم کار خودمون رو میکنیم داداشم
    اما این راهی که تو داری میری و من رفتم تا تهش
    یه موقع به خودت میای میبینی که واسه خیلی چیزا دیره
    تو این دنیا انقدر تنوع آدم چه پسر چه دختر وجود داره که وقت صرف کردن برای کسایی که خیانت میکنن واقعا کار بیهوده ایه
    در کل دیدم شرایط الانت با گذشته من خیلی یه جوره و خواستم کمکی کرده باشم
    اما حرف امروز من یادت باشه
    ادمی که یه بار خیانت کنه دفعه بعد خیلی راحت تر و بی سر وصدا تر خیانت میکنه
    ذات ادمی رو نمیشه عوض کرد رفیق
    تو نه چشات میبینه نه گوشات میشونه
    یه سری چیزا رو خودت باید لمس کنی تا بفهمی چی گفتم
    موفق باشی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط پرهام نمایش پست ها
    راستش داداش محمد من قبلا یه رابطه رو به مدت دوسال تجربه کردم... ولی سپیده دختریه که از صدتا فوق فوقش میتونی 10 تا مثله اونو پیدا کنی... نه نههههههه فک نکن وابستش شدم و عاشقش شدم و چشمم جز اون کسی رو نمیبینه...نهههه... ولی آدم میتونه از اخلاقش بفهمه... راستش بلده چه جوری به مرد ارزش بده... قبلا دوستیه آنچنانی نداشته...تقریبا من اولیشم که اینقد جدیه.... بلده با مرد چطوری برخورد کنه...میدونه وقتی مرد خسته اس چی بگه...در کل اصول زندگی رو میدونه...
    در مورد اینه که میگین رابتت رو باهاش قطع کن... بهش گفتم و این آخرین فرصته که به دادم... میدونم چطوری مچش رو بگیرم... من هراز گاهی میرم خونشون... اگه دوباره رفتم میرم سر بخت کامپیوترش و چک میکنم... اگه یه اشتباه کوچیک کرده باشه همون جا همه چی رو تموم میکنم...فقط میخوام درس بشه...اگه نشد میخوام پیشه خودش فک نکنه بهش فرصت ندادم.... میخوام اگه بخواد رابطه قطع بشه پیشه خودش خجالت بکشه از کاراش... راستی حیفم میاد از دستش بدم....
    ولی راستش اگه ارتباطمون قطع بشه خیلی عذاب میکشم یه کم زیادی روحیه ی لطیفی دارم.... کاش دیگه هرگز دنباله خیانت نباشه...دعا کنین برامون
    اشتباه منم همین بود که فکر میکردم اون با بقیه فرق میکنه
    عیب ما آدما اینه که اول میام کمک میخوایم و مشورت و در آخر هم کار خودمون رو میکنیم داداشم
    اما این راهی که تو داری میری و من رفتم تا تهش
    یه موقع به خودت میای میبینی که واسه خیلی چیزا دیره
    تو این دنیا انقدر تنوع آدم چه پسر چه دختر وجود داره که وقت صرف کردن برای کسایی که خیانت میکنن واقعا کار بیهوده ایه
    در کل دیدم شرایط الانت با گذشته من خیلی یه جوره و خواستم کمکی کرده باشم
    اما حرف امروز من یادت باشه
    ادمی که یه بار خیانت کنه دفعه بعد خیلی راحت تر و بی سر وصدا تر خیانت میکنه
    ذات ادمی رو نمیشه عوض کرد رفیق
    تو نه چشات میبینه نه گوشات میشونه
    یه سری چیزا رو خودت باید لمس کنی تا بفهمی چی گفتم
    موفق باشی

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    دوستان من این چند وقت که مطالب این تالار را می خونم به این نتیجه رسیدم که تا وقتی که تصمیم ازدواجمان با طرف مقابل قطعی نشده نباید احساساتمان را آبیاری کنیم و مدام در رویای طرف مقابلمان باشیم.تجربه را تجربه کردن خطاست!!!

  16. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    پرهام (سه شنبه 01 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جملات قصار(آلبرت انیشتن/پاسکال/شکسپیر/ابن سینا/ناپلئون/لومباردی/ر
    توسط شیلا در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 46
    آخرين نوشته: شنبه 23 فروردین 93, 12:17
  2. چشم به راه سپیده...
    توسط m.mouod در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 18 تیر 90, 12:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.