سلام دوست عزیز.
اول از همه اینو بدون که این اتفاق فقط برای تو نیفتاده و خیلیا درگیر این اتفاقات و نرسیدن و سخت رسیدن و زجر ها هستن
توی هر عشقی دو تا راه هست یا رسیدن یا نرسیدن ... باید به هر دوش فکر کرد
خیلیا اینجا با مخالفت خانواده ازدواج کردن و بعدش به مشکل خوردن و میتونین مطلبشون رو هم بخونین . پیشنهاد میکنم پست زیر رو بخونین و ببینین عاقبت یک عشق وحشتناک چی شده و الان به جایی رسیده که نوشته دوران نامزدیم زهر مار شده . گرچه مشکلش حل شده تا حدی ولی میخوام بگم چنین عشقایی اخر و عاقبتش یا مث شماست یا بعد از ازدواج مشکلات فراونی داره.
درکت میکنم وقتی ادم به یه چیزی نمیرسه خیلی خیلی خیلی خیلی زجر میکشه و احساس خالی بودن و پوچی میکنه. احساست کاملا طبیعیه و قابل درک ولی چه میشه کرد میتونی با دنیا بجنگی؟ تو با پدرش جنگیدی و باختی اگر بیش از اینا دوسش داشتی پدرش رو قطعا قانع میکردی و اگر اونم بیش از اینا دوست داشت پدرش رو راضی میکرد.
شاید اینجا حرفش درست نباشه ولی عشق اگر عشق باشه ادم بخاطرش ادم هم میکشه پس راضی کردن پدر نشدنی نبوده و تلاش شما به اندازه عشقت بوده.
ادم برای عشقش به اندازه عشقش تلاش میکنه شک نکن.
شما فک میکنی بذار یه چند وقت بگذره و بعد میتونی به راحتی هم فعالیت هاتو انجام بدی و هم ازدواج کنی با کسی که دوستش داری و دوستت داره فقط بذار به روال خودش طی بشه چون کاملا طبیعیه این حالتات.
[size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . [/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)