به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من از انسان ها متنفرم حتی از خودم ، احتیاج به راهنمایی شما عزیزان دارم. لطفا کمکم کنین!!!

    سلام به کاربران عزیز انجمن همدردی .احتیاج به راهنمایی شما دارم . 23 سال دارم و تازه درسم تموم شده . راستش تصمیم دارم که برای ارشد بخونم اما به دلیل افسردگی قادر نیستم که روی درسم تمرکز کنم .هروقت که می خوام درس بخونم همه ی مشکلات زندگیم میاد جلوی چشمم . یکی از ترسهام اینه ، وقتی در حال درس خوندن هستم بسیار گرسنه میشم برای همین از روزهای عادی بیشتر می خورم ، می ترسم که چاق و زشت بشم (آخه همین الانشم 3 کیلو اضافه وزن دارم یعنی 60کیلویم !!!!)و آخرشم به نتیجه نرسم یعنی ارشد قبول نشم . و یکی دیگه از ترسهام اینه که خیلی ها میگن دختر باید تو این سن ازدواج کنه بعد درسشو ادامه بده اما من هیچ حسی به جنس مخالف ندارم . تو خوابگاه که بودیم ، بیشتر بچه ها دوست پسر داشتن و گاهی اوقات افسوس می خوردم که چرا من هم مثل اونها نباید عاشق باشم اما وقتهایی که خونه هستم به هیچ عنوان احساس کمبود نمی کنم . قصد بی احترامی به آقایونو ندارم اما از پسرای امروزی خوشم نمیاد ، اونقدر تو خوابگاه و دانشگاه خیانت ، فساد و... دیدم که چشمام سیر شده البته من دخترها رو تایید نمی کنم حتی خیلی از اونها با چند تا پسر رابطه داشتن و با نهایت افتخار برای من تعریف می کردن ، پس من جمله مو تصحیح می کنم . من از انسان ها متنفرم ، از همشون حتی از خودمم بدم میاد ، هرچی خواستگار به خونمون زنگ می زنه ، ندیده به مامانم میگم ردشون کنه ، چون می ترسم به من خیانت بشه ، می دونم که نمی تونم تحمل کنم و بعد از اون خودکشی می کنم . برای همین از ازدواج ، از صحبت با مرد در رابطه با ازدواج می ترسم . از کجا معلوم که تو آینده شوهر من از یک زن زیباتر از من خوشش نیاد . تازه من آرزو دارم که ارشد قبول بشم و بعد از اون برم سر کار و مثل مامانم شاغل باشم تا به خاطر چند قرون ، دستمو پیش شوهرم دراز نکنم . بیچاره مامانم هیچی بهم نمیگه و حتی میگه درس بخون اما این خیالات و حرف مردم دست از سرم بر نمی داره ، می دونم که خواهید گفت به حرف مردم اهمیت نده اما دست خودم نیست ، حرف مردم نمی تونه منو به عرش ببره اما می تونه از جایی که قرار دارم به فرش بندازه!!!

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست که منو در این مورد راهنمایی کنه؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دوست عزیز سلام

    اول از همه اینکه سن شما زیاد نیست پس اگه آمادگیشو ندارید به ازدواج فکر نکید. ولی باید رو طرز فکرتون خیلی کار کنید شما نباید که به احتمالات فکر کنید که. ممکنه همسرتون به شما خیانت کنه خب ممکنم هست وقتی از خونه می رید بیرون هزارتا اتفاق بدترم براتون بیافته.

    درباره اینکه دوست دارید کار کنید خیلی ها دوس دارن کار کنن و استقلال مالی داشته باشن ولی شما قرار نیست که با خفت و خاری از همسرتون پول بگیرید.یه مرد هم واسه خودش که پول جمع نمی کنه تلاش می کنه زن و بچش تو رفاه باشن.

    بنظرم برای ترس از یه خیانت احتمالی پیش مشاور برید. البته کسایی هم که دور و برتون هستن رو شما تاثیر بدی گذاشتن .

    راجع به ترس از قبولی هم این تقریبا واسه همه هست شما تلاشتونو بکنید مطمئن باشد جا واسه موفقیت شما هست اگه واقعا تلاش کنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید shapoor تشکرکرده است .

    shabe niloofari (سه شنبه 25 تیر 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همین الان مهمون داریم ، همه ی تنم می لرزید ، با دو اومدم تو اتاق و این پستو گذاشتم . باورتون میشه !!!الان همه فکر می کنن من عقب افتادم . همیشه تو جمع همین کارو می کنم . نمی تونم جمعو تحمل کنم ، همش می ترسم یه کار اشتباه انجام بدم ، خدایا از این وضع خسته شدم ، دلم می خواد منم به راحتی بشینم ، بگم ، بخندم.اما افسوس !!!

    - - - Updated - - -

    ممنونم از پاسختون .ببخشید من الان اعصابم خورد بود ویه پست بی ربط به موضوع گذاشتم ، دست خودم نیست ، من حتی نمی تونم به صورت عادی با یه نفر صحبت کنم ، اونوقت در مورد ازدواج فکر کنم!!!

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    مگه مهموناتون کین؟خیلی رودبایستی دارین باهشون؟خجالتی هستید ؟
    شما که می خواید وارد اجتماع شوید و کار کنید نباید که ازچهارتا ادم بترسیدکه. چرا تحمل جمعو ندارید؟

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله ، خانواده ی پدرم خیلی به ظاهر اهمیت میدن ، برای همین بدجور زل می زنن به آدم و با چشماشون کوچکترین حرکت آدمو زیر نظر می گیرن ، منم دست وپامو گم می کنم و اعصابم به هم می ریزه . قدیما این طور نبودم اما هرچه می گذره بدتر میشم ، نمی دونم چرا هرچی می گذره بیشتر میرم زیر دره بین ، شاید خودم همچین حسی دارم، از این رفتارم متنفرم.مامانم هم همیشه میگه وقتی از جمع فرار می کنی چطوری می خوای بری سر کار!!!اما من دست خودم نیست.

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    بهترین راهی که به ذهنم می رسه اینه که مشاوره حضوری برید مشکلی با رفتن دارید؟ اگه نه حتما برید خیلی اعتماد به نفستون کمه.الانم برای شروع برید پیش مهموناتون.

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش مامانم تو شهرمون دبیر معروفیه ، چندین بار می خواستم برم مشاوره اما بیشتر روان پزشکا شاگرد مامانم بودن !!!در ضمن من نمی تونم به صورت رو در رو این مسائلو بیان کنم. واقعا سختمه!!!الان هم مهمونامون دارن میرن.

  10. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 مرداد 92 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-3-06
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    828
    سطح
    15
    Points: 828, Level: 15
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 259 در 109 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز شما اعتماد به نفست پایینه.اینجا رو بخون
    http://www.hamdardi.net/thread-23305.html

  11. کاربر روبرو از پست مفید saman sanaye تشکرکرده است .

    shapoor (سه شنبه 25 تیر 92)

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 مرداد 92 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب saman sanaye خیلی ممنون.مطالب بسیار آموزنده ای بود اما من چطور می تونم که این مطالبو تو وجود خودم نهادینه کنم؟ بارها تلاش کردم اما با شکست مواجه شدم و بعد از اون افسرده تر از قبل شدم ، مثلا تلاش کردم که کمتر غذا بخورم اما وقتی که اعصابم خورد میشه مجبور میشم که به خوردن پناه ببرم تا کمی اعصابم راحت شه!!!همون طور که تو پست اولم گفته بودم به دلیل پرخوری دارم چاق میشم و از سه ماه پیش 2 کیلو چاق تر شدم. برای همین مدتیه که شروع به خوردن قرص های لاغری کردم ،وقتی که این قرص ها رو می خورم دچار سردرد شدید میشم ، شبها کابوس می بینم و افسردگیم دو برابر میشه به طوری که امروز همش گریه می کردم و به خدا گله می کردم که برای چی منو آفریده!!!مسخره نیست !! اما تاثیر این قرص ها واقعا خوبه به طوری که لاغر شدنمو به طور محسوسی در عرض 4 روز حس می کنم . شایدم عیب از خودمه و تمام کوتاهی ها و اراده ی ضعیفمو به گردن این قرص ها می اندازم!! واقعا از طرز تفکرم بی زارم ، همیشه انسان های با اراده رو تحسین می کنم اما خودم انگشت کوچیکه ی اونها هم نمی شم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ادامه راهنمایی شما عزیزان برای خواستگاری کردن مجدد
    توسط Alone boy.. در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: جمعه 23 بهمن 94, 16:14
  2. وارد شدن به یک سیکل قهر و آشتی چهارساله و بی نتیجه
    توسط بید در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 20 دی 93, 22:36
  3. اساتید لطفا کمک کنید شرایط سختی دارم
    توسط sayman724 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 تیر 93, 14:11
  4. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 مهر 92, 20:11
  5. به راهنمایی شما عزیزان احتیاج دارم
    توسط ترلان 63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 26 شهریور 90, 11:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.