به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 مرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هر سیاستی را به کار میگیرم بی نتیجه است

    دوستان من
    سلام
    من که خیلی سعی کردم از شما پاسخ بگیرم
    اما نمیدونم چرا ساعتها چشم میدوزم به این صفحه مجازی که کسی با من حرف بزنه اما خبری نیست
    میدونید که چه مشکلاتی دارم
    میتونید به پست من سر بزنید
    http://www.hamdardi.net/thread26152-5.html

    واقعیت اینه که از سازش و نرمش بریدم
    خانواده همسرم در کوران این همه مشکلی که داشتیم دست بردار نیستند
    ما سال گذشته ازدواج کردیم اما هیچ مراسمی نداشتیم برای همین هم امسال برای گرفتن عکس و فیلم یادگاری اقدام کردیم
    خیلی معمولی و حتی ساده تر از انچه امروزه عروس و داماد ها میگیرند
    اما پدر و مادر شوهرم شروع کرده اند به انتقاد و نقل محافل کردن این کار من و همسرم
    اینکه عکس ها و فیلم ها باز و غیر اخلاقی است
    این که شوهرم بی غیرت است و منم اعتراضی به او ندارم
    مدام شوهرم را پیش من خراب میکنند
    میگویند بی اراده و ضعیف است
    نیمچه مرد است
    بی شعور است
    باور کنید جلوی من میگویند
    اگر جوابی بدهم دعوا میشود به خاطر همین سکوت میکنم
    اما شده کمی خجالت نمیکشند
    مادر شوهرم پیش من بی اندازه بد حرف میزند
    شوخی های جنسی و رکیک میکند
    من خیلی زجر میکشم
    خیلی ناراحتم
    بحران های مالی و مشکلات همسرم با زن قبلی از طرفی
    مریضی پدرم از سویی دیگر و این رفتارها مرا بهم ریخته است

    باید چه کنم؟؟؟
    امکان قطع رابطه با آنها را ندارم چون همسرم از لحاظ مالی به آنها احتیاج دارد
    ارتباط که دارم هر بار با کاری مرا میرنجانند
    من در این بحرانها چه باید بکنم؟؟؟؟

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.همه مابدون توکل هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم.اولین مبنای مهم درحال حاضررابطه خودت باشوهرته.دوم زیاد روی مواردمنفی فکرمیکنی.الان داشته های شما نصف اموال شوهرت با یه مهارت شغلی ایی که داره وسلامتی.شمامیتونید روی اینا سرمایه گذاری کنید.نه روی نداشته ها.تازمانی که وابسته مالی هستید مشکل بتونید ازفشاراون خانواده دربیاید.به نظرم به یه حداقلهایی بسنده کنیدواول استقلال مالی بدست بیارید.تازمانی که اینقدرحرفای و واکنشهای خانواده شوهرت شمارو به ارتعاش دربیاره،مسیرخودتون روباسختی بیشترطی میکنید.اول خودت باید انرژی داشته باشی تا بتونی به شوهرت اعتمادبه نفس وجسارت وانرژی بدی که بتونه روپای خودش وایسه و"استقلال مالی"پیداکنه.اگه قبلاکتاب ‏"آئین زندگی"دیل کارنگی رو نخوندی سعی کن مطالعش کنی.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 مرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow این همه تبعیض

    آقای امین

    یک دنیا ممنونم که برام نوشتید
    بله
    توکل.....باور کنید در تمام این مدت با توکل زندگی کرده ام
    من اصلا انسانی مادی نیستم
    یعنی باید مرا بشناسید تا به این موضوع پی ببرید
    حتی به تبعیض هایی که بین من و جاریم هست توجهی ندارم
    عروسی در باغ
    دادن خانه ای 500 میلیونی
    سرویس طلا
    ماشین شاسی بلند
    من در مقام قضاوت نیستم
    اما من نمیتوانم مثل آن خانم باشم
    حتما که انسان خوبی هستند اما مدام در مدح و ثنای خانواده شوهرم میباشند
    مادر شوهر نزدیک 70 ساله ام را شبیه آنجلینا جولی و در هیکل جنیفر .... میبینند و مدام دست پدر شوهرم را میبوسند
    زمانی که اعتراضی به این خانم میشود ایشان با گفتن قربونتون بروم و هر چی شما بگید موضوع را
    میبندند
    شاید شما بگویید سیاست ایشان درست است
    اما آخر من در این شخصیت نیستم
    نمیتوانم الکی مدام تعریف کنم
    من فقط به دنبال استثلال مالی شوهرم هستم
    اما متاسفانه شوهرم استخدام جایی نیست و در چند بیمارستان کار میکند
    خیلی هم زحمت میکشد
    حتی یک روز تعظیل ندارد
    اما باز هم 8 ما گرو 9 مان است
    من هم باور کیند حتی برای آرایشگاه پول خرج نمیکنم
    انتظاری هم از کسی ندارم
    اما مطب همسرم را پدرشان اجاره کرده
    همسرم چون تازه شروع کرده و با سیل پزشک عمومی مریض چندانی ندارد
    برای همین استقلال مالی مان کمی دور از امکان است
    همسر قبلی ایشان هم کمر همت بسته که زندگی ما را از هم بپاشد
    باور کنید من به یک اپارتمان 50 متری که مال خودمان باشد راضیم
    اما این استرس های دادگاه و وکیل
    و از طرفی رفتار بد خانواده همسرم و تحقیر های مداوم همسرم توسط انها مرا می آزارد
    از طرفی هم پدرم حال خوبی ندارد و شزایط خانه پدریم هم خوب نیست
    سردرگم و به هم ریخته ام
    کاری هم از دستم ساخته نیست
    مدام سرکوفت میشنوم که تو چقدر احمق بودی که همسر پسر ما شدی
    حتی برادران همسرم از من به عنوان بچه گدا یاد کرده اند
    در حالیکه شغل و مقام اجتماعی خانواده من بسی بیش از آنهاست اما شاید تعداد نقره ها و فرش های ما کمتر است!!!!

    شاید دارم خیلی گله میکنم اما باور کنید خیلی سخت است
    شوهرم هم بی اندازه مرا دوست دارد و واقعا غیر من پشتیبانی ندارد

    چرا بعضی پدر و مادر ها اینگونه عمل میکنند

    کتاب مدکور را خوانده ام
    باز هم به پیشنهاد شما خواهم خواند چون درس زندگی است
    از شما و سایر دوستان این تالار میخواهم که مرا راهنمایی کنند


  4. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولویت اول آرامش وامنیت روحی خودت وهمسرته.درک میکنم درسطح اجتماعی ای که هستی فشار روحی مخصوص به خود رو تحمل میکنید.جاری شما مسئول رفتارخودشه.هرچند بالاخره با این خانواده هادر تعامل هستیدوناخودآگاه برشما تاثیر دارد.حرفی که برادران شوهرتون زدند یه امتیازمنفی به ضرراونهاست نه شما.پرونده تا توی سیکل خودش به نتیجه برسد خیلی طول میکشه اون خانم دنبال حق خودشه نمیشه سرزنشش کرد هرنیتی که داره درون خودشه واگه با نیت کینه بخاد پرونده دست بگیره خودش انرژی زیادی از دست میده.فکرنمیکنم اونم درشرایط روحی مساعدی باشه.نگرانی ای که بابت حال مریض پدرتون داریدروبادعا برای ایشون به آرامش تبدیل کنید.اگه اهدافت باشوهرت مشخصه مثلا "استقلال اقتصادی "وامنیت وآرامش روحی.میتونید با حفظ هدف تاکتیکهاتون روتغییربدهید.مثلااگرمیتون باموسسات دیگه ای قراردادببنده،از دوست یا آشنایی معتمدی جویای کاربهتربشه،نیازمندی روزنامه هاوسایتهارومطالعه کنید.حتی اگر کارمطمئن بهتری شهردیگه ای بود میتونیدنقل مکان کنیدوبخشی فشارها ی اطراف کم بشود.درنهایت سعی کنیدحداقل رابطه مصلحتی با خانواده شوهرت داشته باشی حتی اگه استقلال مالی پیداکردیدشایدبعدا باکسب مهارتهایی بین طرفین ارتباطات بهبودپیداکرد.درموردپرونده هم بدترین شرایط رودرنظربگیریدنهایتش باپول نصفش میتونید خانه استیجاری تهیه کنید یاباهمان پول وام مسکن بگیرید.هیچ راهی بسته نیست باغصه خوردن چیزی درست نمیشه.به داشته های مثبت فکرکنیدتاراه حلهای خوب پیداکنید"به قول نیچه"شکرگزاری جوهرتمام هنرهای متعالیست"

    - - - Updated - - -

    اولویت اول آرامش وامنیت روحی خودت وهمسرته.درک میکنم درسطح اجتماعی ای که هستی فشار روحی مخصوص به خود رو تحمل میکنید.جاری شما مسئول رفتارخودشه.هرچند بالاخره با این خانواده هادر تعامل هستیدوناخودآگاه برشما تاثیر دارد.حرفی که برادران شوهرتون زدند یه امتیازمنفی به ضرراونهاست نه شما.پرونده تا توی سیکل خودش به نتیجه برسد خیلی طول میکشه اون خانم دنبال حق خودشه نمیشه سرزنشش کرد هرنیتی که داره درون خودشه واگه با نیت کینه بخاد پرونده دست بگیره خودش انرژی زیادی از دست میده.فکرنمیکنم اونم درشرایط روحی مساعدی باشه.نگرانی ای که بابت حال مریض پدرتون داریدروبادعا برای ایشون به آرامش تبدیل کنید.اگه اهدافت باشوهرت مشخصه مثلا "استقلال اقتصادی "وامنیت وآرامش روحی.میتونید با حفظ هدف تاکتیکهاتون روتغییربدهید.مثلااگرمیتون باموسسات دیگه ای قراردادببنده،از دوست یا آشنایی معتمدی جویای کاربهتربشه،نیازمندی روزنامه هاوسایتهارومطالعه کنید.حتی اگر کارمطمئن بهتری شهردیگه ای بود میتونیدنقل مکان کنیدوبخشی فشارها ی اطراف کم بشود.درنهایت سعی کنیدحداقل رابطه مصلحتی با خانواده شوهرت داشته باشی حتی اگه استقلال مالی پیداکردیدشایدبعدا باکسب مهارتهایی بین طرفین ارتباطات بهبودپیداکرد.درموردپرونده هم بدترین شرایط رودرنظربگیریدنهایتش باپول نصفش میتونید خانه استیجاری تهیه کنید یاباهمان پول وام مسکن بگیرید.هیچ راهی بسته نیست باغصه خوردن چیزی درست نمیشه.به داشته های مثبت فکرکنیدتاراه حلهای خوب پیداکنید"به قول نیچه"شکرگزاری جوهرتمام هنرهای متعالیست"

  5. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    asemani (پنجشنبه 20 تیر 92)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1392-3-04
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    190
    سطح
    3
    Points: 190, Level: 3
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز خانواده ها با هم فرق میکنن.این خانواده فرهنگ متفاوتی نسبت به اکثر خانواده ها داررند ولی این به معنی بد بودن نیست.سبک زندگی یا نحوه گفتارشون فرق میکنه.من فکر میکنن اگر به همسرت توهین میکنن خود همسرت مرد بزرگ و بالغیه و میتونه از خودش دفاع کنه نیاز نیست شما ازش دفاع کنید.بهرحال شما عروس هستید و کوچکترین حرفی که هیچ جا ناشایسته نیست از دهن شما باعث سوئ برداشت مادر شوهر میشود پس در نحوه رفتار و گفتار خود نهایت دقت رو به عمل بیاورید.شاید جاری شما هم خانواده ایی مثل همسرتان دارد که دقیقا رگ خواب مادر شوهر رو پیدا کرده .نیازی نیست شما مثل جاریتون رفتار کنید خودتون باشید.مهم ترین مسئله در حال حاضر استقلال مالی شماست فقط به این موضوع متمرکز شوید.به زندگی دیگران کاری نداشته باشید و خودتون رو مقایسه نکید.شما که جای جاریتون زندگی نمیکنید.خبر از زندگی کسی ندارید.ماشین شاسی بلند نشان خوشبختی نیست همه چی پول نیست دوست گلم.شاید حرف درستی نباشه ولی شما میتونید به خانواده همسرت به عنوان یک سکوی پرش نگاه کنید اینجوری شاید بتونید نواقص اونها رو فراموش کنید

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 مرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6

    امین عزیز و ساحل جان سلام

    چقدر ممنونم که به فکرم هستید و جواب میدید

    خوشحالک که تونستید منو درک کنید
    خوب من دانشجوی یکی از رشته های علوم انسانی در مقطع دکترا هستم
    در حال حاضر چون ناچارم برای امتحان جامع مطالعه کنم کار نمی کنم اما حتی در غربت که بودم کاری خوب و پر در آمد داشتم
    دوستانم اکثرا در فرهنگی نزدیک به خودم هستند و مصاحبت با آنها برایم شیرین است
    کاری به جاریم ندارم
    شاید واقعا از روی محبت است و یا از روز تملق
    اما من معتقدم تملق زیادی کار انسانهای ابله است
    تشکر و قربان صدقه هم حدی دارد
    به هر حال همانگونه که شما اشاره کردید من کاری به ان خانم و زندگیشان ندارم
    اصلا تاج جواهر نشان خوشبختی ازآن ایشان باشد
    من به دنبال اهداف خودم و زندگی ام هستم
    همسر سابق شوهرم بی اندازه کینه ای است
    حتی شنیدم اخیرا ازدواج کرده اما هنوز هم ول کن نیست
    بحثی ندارم باید حقشان را بگیرند اما ما که توافق کردیم که حتی ملک گران تر را ایشان بردارند و بروند اما خوب کوتاه نمی آیند
    برای من اجاره یا خرید مهم نیست
    جایی مهم است که در آن آرامش داشته باشم
    شاید باور نکنید که مادر شوهرم 6 ماه هر روز و هر روز به من گفت که تو داخل یک خانه آماده آمده ای و هیچ نیاورده ای

    این حرفها مشمئز کننده است
    اما تحمل کردم
    در قبال توهین هایشان به شوهرم جوابی نمیدهم اما هم من هم شوهرم خیلی ناراحت میشویم
    شوهرم در دو بیمارستان خوب شهر کار میکند اما خوب تعرفه ها آنقدر خوب نیست
    من به همین هم راضیم ولی باور کنید موضوع ابن دادگاه و پرداخت به وکیل و هزینه های مربوط به سند ها کل پس انداز ما را خورد و حتی ما را مقروض بانک هم کرد


    گاها خودم را سرزنش میکنم که چرا اصلا ازدواج کردم
    شوهرم را بی اندازه دوست دارم اما کاش در مورد خانواده اش مطالعه بیشتری میکردم
    به طاهر اسم و ثروتشان زیاد است اما از جهت فرهنگی هیچ نگویم بهتر است!!!

    حسی آزارم میدهد میگویم من دختری نبودم که بیایم و با چنین موضوعات خاله زنکی در بیفتم
    من کسی بودم که به چند کشور دنیا ان هم تحصیلی سفر کرده
    در دانشگاه شاگرد اول بوده
    مورد احترام بوده و حالا ناچارم این رفتارها را تحمل کنم
    شما فکر میکنید شوهرم با شخصیتی که دارد
    در آستانه 45 سالگی با این امکانات میتواند مسئولیت پدری را هم به عهده بگیرد
    ایا فکر میکنید میتواند استقلال مالی پیدا کند
    آیا بهتر نیست او را تشویق کنم تا دوباره در کشور محل تحصیل من امتحان تخصص بدهد و اگر قبول شد برویم

    ممنونم که در کنارم هستید

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نازآفرین بانو
    به همسرت تبریک میگم به چنین زن نجیب و باشعوری.
    عزیزم از خوندن مطلبت ناراحت شدم که در اول زندگیتون چنین مشکلاتی دارید.
    قطعا شما باید یک کار مهم انجام بدید.
    همراهی همسرتون.

    قرار نیست دو نفر که شریک زندگی هم میشن، فقط شریک شادیها باشن. بلکه شریک غم و مشکل هم نیز باید باشن. یعنی همسر و همدل.

    مطمئن باشین شوهرتون نه از کار خسته میشه و نه از مشکل مالی. خستگی زمانی تو تنش میمونه که از طرف شما محبت کم بشه.
    پس همراه و رفیق همسرتون تو شرایط سخت باشین.
    در مورد جاری تون، به طور کلی دوری و دوستی بهترین گزینه است.
    در مورد مشکل مالی همسرتون و سوالتون که آیا در آستانه 45 سالگی میتونن از نظر مالی مستقل بشن، باید بهتون بگم بله. چراکه نه؟ ؟؟؟
    ایشون تو زندگی قبلی دچار تنشها و مشکلات زیادی بوده که هنوزم دامن زندگی شما رو گرفته.
    شما ولی تازه یک ساله که ازدواج کردین، مطمئن باشین با کمی صبر و سیاست، مشکلات حل میشن و وضعیت مالی هم بهبود پیدا میکنه.

    - - - Updated - - -

    پیشنهادتون در مورد رفتن به خارج از کشور، مطرح کنید. شما باهم رفیق هستید. حرف زدن میتونه به شما و همسرتون کمک کنه. باهم همفکری کنید.

    در مورد خانواده همسرتون به نظرم تنها کا، سکوته . بذارین هرچی میخوان بگن. مهم اینه که شما در کنار شوهرتون احساس خوشبختی میکنید.
    میتونید بعد از همه بد حرفی ها مثلا با لبخند بگید:
    نظر شما برای من قابل قبوله ، اما من خیلی همسرمو دوست دارم و همینطوری که هست، قبولش کردم.

    دیگه جوابی بهشون ندید و از اونجا برید.

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 مرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مهربونی خوبم

    یک دنیا ممنونم از این همه اظهار لطفی که به من کردید
    شاید شما قکر کنید که این دختر چقدر حرف میزنه و چقدر مینویسه
    اما باور کنید تنهام
    نمی خواهم مسایلم رو با دوستانم در این شهر در میان بگذارم چون به هر حال ممکنه درز پیدا کنه و اوضاع بدتر بشه
    مامانم هم به خاطر باب خیلی درگیره و نمیخواهم من زیاد عصبی ترش کنم
    شوهرم هم خیلی حوصله به خرج میده این اواخر اما چون نهایتا خانواده اون هستند گاها از کوره در میره
    ببینید شاید این طوری بهتون بگم که اگر من چنین افرادی رو میشناختم در زندگیم و مثلا شوهرم نبود تا زنده ام حتی جواب سلامشون رو هم نمیدادم
    پون بعضی رفتار ها ی اوها بی اندازه قبیحه
    مثلا مادر شوهرم جلو فامیلاشون میگه عروس هایمن دخترای الان هستند و به خاطر ....... فلان پسرمون اومدن!!!
    یا مثلا عکس همسر من رو میبینه و میگه وای تو هم فلانت بزرگه
    یا وقتی همسرم چیزی میگه بهش جواب میده که اره فلان کارت به راهه زبونت دراز شده!
    خیلی خلی برای من سخته تحمل این حرفها
    الانم که میگم گر میگیرم

    جند هفته پیش من یک مهمانی دادم برای بار دوم و خانواده همسرو و دایی هشونو دعوت کردم
    تعریف نباشه سفره رنگینی هم چیدم
    جاریم چند بار اومد کمک کنه چون تازه عروسه خیلی محترمانه گفتم گلم شما بشین کاری بود حتما زحمت میدم
    بعد دیدم همسرم تو اشپزخونه اومد که تو به زن برادرم چی گفتی
    گفتم هیچ
    گفت مامانم میگه گفتی گم شو از اشپزخونه بیرون!!!!
    گفتم شوهرم آخه ببین من این حرفو میگم
    بعد شام جاریمو خصوصی صدا کردم و گفتم چرا چنین حرفی زده
    اونم قیم خورد که مادر شوهرم گفته برو کمک کن چرا نشستی
    اینم رفته گفته مهری هر موقع لازم باشه صدام میکنه
    میخواهم ببینید که این زن چقدر فقته جوئه

    مدام شوهرم رو تحریک میکنه
    که زنت
    جوونه
    قشنگه میفرستیش مملکت دیگه
    در حالی که شوهرم میدونه من تو یک پادگان سرباز هم بروم اتفاقی نمیافته

    مادر شوهرم مدام از ثروتشون و زمیناش حرف میزنه
    یعنی باید باشید تا ببینید چی میگه
    شوهرم به امتحان راضیع و به صورت محرمانه در میخونه
    اما رقابت اونجا زیاده و از اونجایی که شوهرم کار میکنه وقت زیادی نداره
    اما باز هم شانس خودمون رو امتحان خواهیم کرد

    نمیدونم من چه گناهی کرده بودم که تو یک همچین وضعی گرفتار شدم مهربونی خوبم


  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1392-3-04
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    190
    سطح
    3
    Points: 190, Level: 3
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیز دلم نازآفرین مهربونم.بعضی آدما اینجورین دیگه.تا حالا تو جامعه آدم سطحی ندیدی کسایی که فقط نوک دماغشون رو میبینن.شاید بنده خدا مشکلی چیزی داره شاید اونم مثل ما تو این سایت تاپیک باز کرده باشه!!!اینا با خورد کردن و تحقیر دیگران خودشون رو بالا میبرن.میدونه چیزی واسه عرضا جلوی شما نداره میخواد از این طریق خودشو بالا ببره.شما خانم خوب و مهربونی هستی اجازه نداره افکار احمقانه بعضی از آدما روی شما تاثیر بگذاره.بهش اهمیت نده.اگر به کسی که کمی از خودش با عقل تر باشه این حرفا رو بزنه اون طرف میفهمه مشکل از خودشه نه شما .میدونم تحمل کردنش سخته با این قبیل آدما سرو کله زدن واقعا اعصاب میخواد.مشکل مالی شما خیلی شبیه مال منه.اگر تاپیکم رو بخونی متوجه میشی ولی حیف آدم بخواد اول زندگی به سختی بخوره جا بزنه من خودم شخصا میگم خدایی اون بالا هست که دیر یا زود دستم رو میگیره و بلندم میکنه.برای سعادت و خوشبختی خودم و همه دعا میکنم خدا ان شائالله مادر شوهر شما هم به راه راست هدایت کنه

    - - - Updated - - -

    عزیز دلم نازآفرین مهربونم.بعضی آدما اینجورین دیگه.تا حالا تو جامعه آدم سطحی ندیدی کسایی که فقط نوک دماغشون رو میبینن.شاید بنده خدا مشکلی چیزی داره شاید اونم مثل ما تو این سایت تاپیک باز کرده باشه!!!اینا با خورد کردن و تحقیر دیگران خودشون رو بالا میبرن.میدونه چیزی واسه عرضا جلوی شما نداره میخواد از این طریق خودشو بالا ببره.شما خانم خوب و مهربونی هستی اجازه نداره افکار احمقانه بعضی از آدما روی شما تاثیر بگذاره.بهش اهمیت نده.اگر به کسی که کمی از خودش با عقل تر باشه این حرفا رو بزنه اون طرف میفهمه مشکل از خودشه نه شما .میدونم تحمل کردنش سخته با این قبیل آدما سرو کله زدن واقعا اعصاب میخواد.مشکل مالی شما خیلی شبیه مال منه.اگر تاپیکم رو بخونی متوجه میشی ولی حیف آدم بخواد اول زندگی به سختی بخوره جا بزنه من خودم شخصا میگم خدایی اون بالا هست که دیر یا زود دستم رو میگیره و بلندم میکنه.برای سعادت و خوشبختی خودم و همه دعا میکنم خدا ان شائالله مادر شوهر شما هم به راه راست هدایت کنه

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما باید بزرگوارانه رفتار کنید نازآفرین.
    در مقابل اون الفاظ رکیک که میگید مثل نقل و نبات میگن، از یه گوش بشنوید و از گوش دیگه بیرون کنید.
    مهم شما و هسرتون هستید که دکترا دارید و تحصیلکرده و باشعور و با ادب هستید.
    مادرشوهرتون هر قدر هم بد بگه، مطمئن باشید رو دیگران اثر نمیگذاره. چون دیگران وقتی این کلمه ها رو میشنون، مثل من و شما که از شندینش مشمئز میشیم، چندششون میاد. شاید تو ظاهر چیزی به مادرشوهرتون نگن، اما مطمئن باشید پشت سرش میگن که چه زن به ادبی هست که در مورد پسر و عروسش از این حرفا میزنه.

    حالا در مورد جاریتونم بگم . عزیزم دوری ودوستی بهترین گزینه هست . اما شما میتونستین مثلا تو مهمونی یه کار کوچولو بهشون بگین که کمک کنن. بدون اینکه سر صحبت خاصی رو باز کنین. مثلا بگی : اگه دوست داری کمک کنی بی زحمت این ماستو ظرف کن.
    همین.
    شما چه بخواین و چه نخواین باهم فامیلین. باید یه عمر باهم زندگی کنین. حتی اگه ازشون خوشت نمیاد، باید مدارا کنی .

    - - - Updated - - -

    ببین ما یه خانمی تو فامیلمون داریم، مثلا مادر شوهر ه.
    دائم میشینه و از عروساش بد میگه. مثلا این هفته از عروس کوچیکه پیش عروس بزرگه حرف میزنه و بد میگه. هفته بعد، بدگویی عروس بزرگه رو پیش کوچیکه میکنه و هفته سوم بد گویی هردوشونو پیش بقیه فامیل.
    اما حالا همه شناختنش. هیچکس در ظاهر چیزی نمیگه اما واقعیت اینه کسی باور نمیکنه و به خاطر حرفاش تره هم خورد نمیکنه.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. **** به نتیجه رسیده ها ****
    توسط فرشته مهربان در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 109
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 اردیبهشت 00, 09:50
  2. با کمک دوستان همدردی منم به نتیجه رسیدم
    توسط tavalode arezoo در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 96, 14:55
  3. بی سیاستی مادرم تمام تلاش هام رو نابودکرد
    توسط ساحل75 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 خرداد 92, 03:45
  4. امکان حذف تایپیک بعد از به نتیجه رسیدن هست؟؟؟
    توسط alaviali028 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 فروردین 92, 11:41
  5. سردرگمی در چگونگی ادامه رابطه تا رسیدن به نتیجه جدی
    توسط یدونه احسان عاشیق در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 14:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.