مهربونی خوبم
یک دنیا ممنونم از این همه اظهار لطفی که به من کردید
شاید شما قکر کنید که این دختر چقدر حرف میزنه و چقدر مینویسه
اما باور کنید تنهام
نمی خواهم مسایلم رو با دوستانم در این شهر در میان بگذارم چون به هر حال ممکنه درز پیدا کنه و اوضاع بدتر بشه
مامانم هم به خاطر باب خیلی درگیره و نمیخواهم من زیاد عصبی ترش کنم
شوهرم هم خیلی حوصله به خرج میده این اواخر اما چون نهایتا خانواده اون هستند گاها از کوره در میره
ببینید شاید این طوری بهتون بگم که اگر من چنین افرادی رو میشناختم در زندگیم و مثلا شوهرم نبود تا زنده ام حتی جواب سلامشون رو هم نمیدادم
پون بعضی رفتار ها ی اوها بی اندازه قبیحه
مثلا مادر شوهرم جلو فامیلاشون میگه عروس هایمن دخترای الان هستند و به خاطر ....... فلان پسرمون اومدن!!!
یا مثلا عکس همسر من رو میبینه و میگه وای تو هم فلانت بزرگه
یا وقتی همسرم چیزی میگه بهش جواب میده که اره فلان کارت به راهه زبونت دراز شده!
خیلی خلی برای من سخته تحمل این حرفها
الانم که میگم گر میگیرم
جند هفته پیش من یک مهمانی دادم برای بار دوم و خانواده همسرو و دایی هشونو دعوت کردم
تعریف نباشه سفره رنگینی هم چیدم
جاریم چند بار اومد کمک کنه چون تازه عروسه خیلی محترمانه گفتم گلم شما بشین کاری بود حتما زحمت میدم
بعد دیدم همسرم تو اشپزخونه اومد که تو به زن برادرم چی گفتی
گفتم هیچ
گفت مامانم میگه گفتی گم شو از اشپزخونه بیرون!!!!
گفتم شوهرم آخه ببین من این حرفو میگم
بعد شام جاریمو خصوصی صدا کردم و گفتم چرا چنین حرفی زده
اونم قیم خورد که مادر شوهرم گفته برو کمک کن چرا نشستی
اینم رفته گفته مهری هر موقع لازم باشه صدام میکنه
میخواهم ببینید که این زن چقدر فقته جوئه
مدام شوهرم رو تحریک میکنه
که زنت
جوونه
قشنگه میفرستیش مملکت دیگه
در حالی که شوهرم میدونه من تو یک پادگان سرباز هم بروم اتفاقی نمیافته
مادر شوهرم مدام از ثروتشون و زمیناش حرف میزنه
یعنی باید باشید تا ببینید چی میگه
شوهرم به امتحان راضیع و به صورت محرمانه در میخونه
اما رقابت اونجا زیاده و از اونجایی که شوهرم کار میکنه وقت زیادی نداره
اما باز هم شانس خودمون رو امتحان خواهیم کرد
نمیدونم من چه گناهی کرده بودم که تو یک همچین وضعی گرفتار شدم مهربونی خوبم
علاقه مندی ها (Bookmarks)