سلام لطفا من رو راهنمایی کنید
من یه شکست عشقی خوردم و اصلا حالم خوب نیست هرروز و هر لحضه به دختر مورد علاقه ام که من رو دوست نداشت فکر میکنم اون الان با یکی دیگه دوست شده و قراره باهم ازدواج کنند نمی دونم چرابا وجود اینکه دختره من رو دوست نداره و حتی هیچ ارزشی برای احساسم قایل نبود اما من هنوزم دوستش دارم البته ما دوست نبودیم من 7 سال دنبالش رفتم و بعد 7 سال دلبستگی و بعد از 7 سال بهش گفتم دوستش دارم اما اون من رو پس زد.اما نمی دونم چرا من ول کن ماجرا نیستم.البته این روزها به دیدنش نمی رم اما گه گاهی که تو خیابون جلوم سبز میشه و من به طور اتفاقی می بینمش تمام وجودم از هم می پاشه و من بی قرار و نا ارام میشم شکنجه میشم از خودم زجر میکشم.الان 7 ساله بی قرارم احساس عجیبی دارم پر میشم از گریه اما نمی تونم گریه کنم تو این 7 سال از و تو شب های قدر از خدا خواستم مهر من رو تو دل اون دختره جا کنه اما نشد هر وقت تو این 7 سال خواستم بهش بگم دوستت دارم نشد دلم لرزید زبان ایستاد از بس نتونستم حرفام رو بزنم و چون بی تجربه و خام بودم اون دختره در مورد من فکرای بدی کرد اما در صورتی که من اونطوری نبودم خیلی دلم میخواد حتی برای یک لحضه هم که شده با هاش باشم و تموم حرفهای نگفته ام رو بزنم اما نمیشه چون خیلی دیر شده.احساس میکنم خدا به خاطر گناهام و کارهای بدی که انجام میدادم دعای من رو مستجاب نکرد الن من موندم و بی قراری خیلی دوست دارم مثل جوانهای دیگه اروم باشم و بی دغدغه عشق میخوام ازاد باشم اما نمی تونم چون هر وقت می بینمش داغون میشم.شما راهی برای من سراغ دارید
این منم وقتی دختر مورد علاقه ام رو می بینم
می بینید چه قدر پرم از حس های مختلف.ای کاش هیچ وقت عاشق نشده بودم.ای کاش کمی من ارامش داشتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)