دلم میخواست که این تاپیک رو بخونه تا بدونه من شوخی نکردم.
راه و رسم نابودی رو بلد نیستم، از این نوع مرگ متنفرم اما دیگه نمیخوام به امیدی باشم که هیچوقت محقق نمیشه.
تشکرشده 55 در 24 پست
دلم میخواست که این تاپیک رو بخونه تا بدونه من شوخی نکردم.
راه و رسم نابودی رو بلد نیستم، از این نوع مرگ متنفرم اما دیگه نمیخوام به امیدی باشم که هیچوقت محقق نمیشه.
میشل (شنبه 15 تیر 92)
تشکرشده 6,911 در 1,649 پست
شیرین جان، عزیزم درست تعریف کن جریان چیه؟
بذار ما هم با تو باشیم.![]()
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
شیرین بانوی محزون (یکشنبه 16 تیر 92)
تشکرشده 55 در 24 پست
وقتی که آدم میخواد خودشو از لبه پرتگاه پرت کنه پایین برای آخرین بار به پشتش نگاه میکنه تا ببینه از زندگی چه دلخوشی داره، دلخوشی من چیه؟
من کی رو دارم که بخاطرش استپ بزنم و برگردم؟ مگه من از دنیا چی میخواستم؟
عشق به مرد متاهل یعنی جرم؟
میشل (شنبه 15 تیر 92)
تشکرشده 6,911 در 1,649 پست
شیرین جان (گذشته از جرم بودن یا جرم نبودنش) هممون جرم های زیادی کردیم! خواسته ها و آرزوهای برآورده نشده زیادی هم داریم، ظلم های زیادی هم بهمون شده، خودمون هم ظلم های زیادی کردیم، اما عزیزم نباید ناامید بشیم... زندگی همینه دیگه...
همیشه راه های دیگه ای هم هستند...
شیرین جان، عزیزم کامل وضعیتت رو تشریح کن، بذار ما هم بفهمیم در چه شرایطی هستی... شاید همراه های بدی نبودیم، یه تست بکن...
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
rozaneh (یکشنبه 16 تیر 92), she (یکشنبه 16 تیر 92), ویدا@ (شنبه 15 تیر 92), شیرین بانوی محزون (یکشنبه 16 تیر 92)
تشکرشده 55 در 24 پست
سلام
قصه عشق من، یا بهتره بگم عشق ما، حدیث زیبایی است که در این چند خط نمی گنجد.
با تمام عشقی که به عزیزم و مادرم دارم به زندگی ادامه میدم و حتی به فعالیتم در این سایت هم ادامه میدم اما اسمم رو عوض خواهم کرد، چون این اسم بار روانی منفی زیادی دارد و علی الخصوص که کاربران این سایت ذهنیت بدی از من و زندگی ام دارند.
و پرونده شیرین بانو رو همین جا می بندم.
میشل (یکشنبه 16 تیر 92)
تشکرشده 6,911 در 1,649 پست
سلام
شیرین هیچ جامعه ای نیست که توش هیچکس نسبت به ما دیدمنفی ای نداشته باشه. همدردی هم استثنا نیست، و هرکدوم از اعضاش رو در نظر بگیری، بالاخره یه عده هستند که نسبت بهش دید منفی داشته باشن! پس فکر نکن فقط تویی که گاها دیدگاه های منفی رو دریافت می کنی.
اینجا یه فضای مجازیه. نه تو از شرایط روحی و روانی کسائیکه پست هاشون بی ملاحظه ست خبر داری، نه اونها موفق شدن درک درستی از شرایط تو داشته باشن... پس لطفا نگاهت به اونهایی باشه که براشون اونقدر مهم هستی که تلاش کنن درکت کنن... و بهشون کمک کن که بتونن درک بهتری ازت داشته باشن...
حالا که داری پرونده شیرین بانوی محزون رو می بندی، حداقل قبلش با ما حرف بزن... بذار با هم باشیم... بذار همدیگه رو بفهمیم... حداقل می تونیم تلاش کنیم...
- - - Updated - - -
راستی منظورت از عنوانی که انتخاب کردی، چیه؟ درست متوجه نمی شم، می شه توضیحش بدی؟
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
ویرایش توسط میشل : یکشنبه 16 تیر 92 در ساعت 15:26
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)