به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بالاخره نامزدیم بهم خورد :(

    بعد از 5 سال دوستی و بالا و پائین...بعد از اینهمه جنگ و جدال و کشمکش...اینهمه تحمل سختیها آخرش به بن بست رسیدم..قرار بود عقد کنیم...روزی که انگشتر دستم کردن یه نفس راحت کشیدم و گفتم آخر تمام شد...اما مشکلاتم نسبت به قبل از نامزدی کمتر نشد هیچ..بیشترم شد..
    خیلی سعی کردم رو خودم کار کنم..خودمو کنترل کنم..کلی اینجا تاپیک دادم..کمک خواستم..خواستم رابطم بهتر شه..چقدر بد دهنیاشو تحمل کردم..عصبی بودنا و تحمل گیرای بی معنی...دیگه کارش به جائی کشید به بابامم توهین کرد..با اینکه دیگه کاملا مایوس شده بودم رفتم پیش مشاور..برگشته به مشاور گفته تو در حدی نیستی بخوای واسه من تعیین تکلیف کنی!!! مشاوره التماس میکرد به من که باش ازدواج نکنم...
    با اینحال که اینقدر گند زده امروز باز هم به من توهین کرد هم به بابام..اونم واسه اینکه با بابام رفتم پیش مشاور! به من فوش داد بعدم گفت خوب شد فامیل نشدیم که دیگه ریخت باباتو نبینم..تو خیابون ببینمش رومو میکنم اونور...!!!
    دیگه چیکار باید میکردم که نکردم؟بد دهنیاشو بخشیدم..وقتی سر موضوعات الکی دنبال بهانه میگشت هفته ای 2.3 بار ارامشمو بهم میزد و عین نقل و نبات فوش میداد..وقتی از حالا واسم تعیین تکلیف میکرد کجا برو کجا نرو با کی برو با کی نرو و درست عین یه زندانی بام رفتار میکرد..وقتی جای اینکه خوشحال باشم از حالا افسردگی گرفتم و همش گریه میکنم از دستش...وقتی بخاطر اون تمام اعتقاد و سر و ریختمو عوض کردم هنوزم به من میگه وظیفت بوده کار خاصی نکردی..وقتی جواب توهیناشو عصبی بازیاشو ندادم هنوزم داره ادامه میده...
    دیگه خسته شدم..خیلی دوسش دارم...از دیشب از بس گریه کردم چشام میسوزه..خوابم نمیبره...
    دیشب گفتم دیگه نمیتونم..بابامم دیگه قبول نمیکنه..بابام خیلی چشماشو رو این حرکاتت بست اما تو بازم ادامه دادی..میگه دیگه چشم دیدن باباتو ندارم..تا یه چیزی میشه زود میگه حلقمو بفرست تو لیاقتمو نداری...بهم میگه چی دستم داری؟میگم دلم..5 سال عمر و خاطرم..با غرور تمام میگه برو از بابات بگیر..دوسم داره..خیلیم دوسم داره..اما آزارم میده:(
    گاهی دلتنگی که میاد سراغم پشیمون میشم...پسر نجیب و کاری و خانواده داره...اما اینکه اخلاقش اینطوریه...یعنی باید بخاطر خوب بودنش از اعتقادم و شخصیتم بگذرم؟
    گاهی میترسم بعد از این دیگه پسر خوب و نجیب گیرم نیاد..
    بنظر شما کاری بوده که دیگه نکرده باشم؟کارم اشتباه بوده که تمام کردم؟راهی بوده که نرفتم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 مهر 92 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1392-3-31
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ازاول رفتارش اینجور بوده؟منظورت از تحمل سختی چی بوده؟؟؟
    یک سوال دیگه چه جوری فهمیدی نجیبه؟؟وقتی به بابای عزیزت توهین کرده بنظرت میشه بش گفت نجیب؟؟؟؟
    بنظرم دوست داشتن زیاد اونم فقط ازجانب تو باعث میشه بدیهاشو اصلا نبینی،این کاراش دلیل خوبی برا فراموش کردنش نیست؟؟یکم بیشتر فکر کن خواهر گلم
    درضمن این ترست هم بریز دور

  3. کاربر روبرو از پست مفید saqar تشکرکرده است .

    barani (سه شنبه 11 تیر 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 23:37]
    تاریخ عضویت
    1392-4-10
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    597
    سطح
    11
    Points: 597, Level: 11
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 101 در 50 پست

    Rep Power
    22
    Array
    همیشه مشکلات دو طرفه است عزیزم. منم مشکلم شبیه تو هست اما خوب کلاه خودمو قاضی می کنم می بینم بدبخت حق داره اونم منم همچین زن خوبی نبودم اگر اونم به عنوان مرد اشتباهاتی داشته منم اشتباه کردم. شاید نمی دونم ولی چون مشکل شما به مال ما شبیه هست می گم تو هم مقصری خودت تا حد 50 درصد.

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من مقصر بودم..اما اولای دوستی...خودمو عوض کردم..آروم شدم..بد دهنی نکردم..2 ساله اخلاقش عوض شده..خیلی سعی کردم تغییرش بدم...اما...:(
    من مقصر هستم..اما از نظر همه 20%...وقتی به مامانش میگفتم چکارا باهام نمیکنه مادرش می موند چی بهم بگه..میدونست پسرش گیر بیخوذ بهم میده..تو همین سایت تاپیک زدم راجع به حرکاتش...مثلا یه اس ام اس بش دادم دیر به دستش رسید... وقتی رسید زنگ زد هر چی فوش بود بهم داد..که تو داشتی به یه مرد دیگه .... میکردی اس ام اس ات اشتباه اومد..و تا نیم ساعت داد میزد و توهین میکرد..وقتی واسش توضیح دادم و فهمید مال خودش بوده یهو آروم شد و عذر خواهی کرد..اما آیا این عذر خواهی به در من میخوره؟
    سر هر ماجرائی به من میگفت شهرستانی و با سه من آرایش این جوری میشی و فوشای رکیک..من حتی جواب فوشاشم نمیدادم..در کمال آرامش رابطه داشتیم..یهو گیر میداد به یه چیز الکی..داد و بیداد..فوش و دعوا و اعصاب خوردی بعد انتظار داشت وقتی آروم میشه دیگه منم یادم بره چیا گفته
    یه مدت گیر داده بود خونه خواهرت نمون شب!!!!!(بدون هیچ دلیلی..میگفت من مردم هر چی میگم تو هم باید بگی چشم!) یه مدت گیر داد من از خواهرت خوشم نمیاد نرو باش بیرون..یا چرا با مامانت اینا میری سفر..میری با پسرای همکارای مامانت خوش بگذرونی؟حالا هم توهین میکنه به بابام اونم واسه اینکه باهام اومده پیش مشاور...!!!!!!
    اینا تقصیر منه؟نمیگم من کاری نکردم..اما خدا شاهده اینکارارو نمیکردم..اگه بش آرامش نمیدادم باعث سلب اسایششم نمیشدم

    - - - Updated - - -

    از اول اینجور نبود..اینجور شد...همینکه جواب توهیناشو داد و بیداداشو نمیدادم...همینکه کل سر و ریختمو کردم اونی که اون میگه هنوزم بهم گیر میده...این به این معنی نیست که واقعا من 50% مقصر نیستم؟

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من با كسي كه توي دوره نامزدي فحش و توهين و كنترل كردن زيادي داره همون بهتره كه زير يه سقف نرفتين چون شايد توي دوران نامزدي بتوني اين چيزا را تحمل كني و به خاطر اينكه اغلب ساعات روزت را با خانواده خودتي رفتارهاي زشتشو تحمل كني ولي بعد از ازدواج قضيه خيلي فرق ميكنه.
    دوست داشتن خيلي مهمه ولي شخصيت خود آدمم مهمتره.اينكه در كنار همسرت احساس عزت نفس و احترام داشته باشي خيلي مهمه.
    من تاپيكهاي قبليت را نديدم ولي توي دوره نامزدي بايد چشمهاتو كاملا باز كني و وقتي يه رفتار بد ميبيني راحت ازش نگذري.هر چقدر بعد از ازدواج بايد چشممون را روي بديهاي همسرمون ببنديم و به خوبيهاش فكر كنيم توي دوران نامزدي كه دوران شناخته ، چشمها را كاملا باز كنيم.

  7. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    دختر آسمان عزیز


    سری به تاپیک های قبلی شما زدم


    شما اختلاف فرهنگی عمیقی دارید . همچنین تفاوتهای و شباهتهای شخصیتی مسئله ساز . مثلاً از شباهتهای شخصیتی هردوی شما تعصب هست که هرکدام

    به گونه ای و نسبت به مسائل خاص خودتون نشان می دهید . یا رگه هایی از بدبینی ، پرخاشگری و ....

    و از طرفی تفاوتهایی دارید که اینم میتونه مسئله ساز باشد ، مثلاً از نظر فکری و نوع حضور و ارتباطات اجتماعی . برای مثال شما و خانوادتون در روابط اجتماعی باز

    هستید و زود آشنا و .... نامزدتان محتاط هست و با هرکسی نمی جوشد .

    توجه ایشان به نوع پوشش شما ، فقط توجه به پوشش شما نیست . ایشون نشان داده که از پوشش باز نسبت به خانمها حساس هست . یعنی به نظر می رسد

    که کلاً این نوع پوشش را خوشایندش نیست و البته بخاطر درک تأثیر آن روی مردان هست و جذب نگاه ها ، لذا این هست که در مواجهه با خانمهایی که رعایت

    پوشش مورد نظر وی را ندارند معذب و حتی عصبی می شود . لذا چه بسا در روابط خانوادگی دچار مشکل شوید یعنی مثلاً حضور خواهرهای شما برایش سخت

    باشد و یا حتی عصبی شود .در هر صورت تنش زیاد خواهد بود .
    اگر بطور جدی نامزدی شما به هم خورده که نیاز هست روی موضوع قطع وابستگی

    کار کنید
    و خود رابازسازی روحی کنید . اگر هنوز هم مردد هستید و کامل به هم نخورده . نیاز هست نسبت به شخصیت نامزدتان و خودتان شتاخت کافی به

    کمک یک مشاور پیدا کرده و رویه زندگی و عملکردی وی را با نظر به شخصیتش به کمک یک مشاور دربیاری و همچنین شخصیت خود را نیز باز شناسی و

    رویه عملکری خود در زندگی را بشناسی و به او نشان دهی و بطور جدی سنگهاتون را با هم وا کنید .

    به کمک یک مشاور بررسی کنید که در صورتی که بخواهید
    با وجود تفاوتها زندگی آرام و لذت بخشی داشت باشید هرکدام چه انعطافهایی لازم هست داشته

    باشید و آیا امکان پذیر هست و می توانید؟ یعنی باید بررسی کنید که ظرفیتتان چطور هست و پذیرش یک سری تغییرات را تا چه حد دارید .

    مثلاً اگر ایشان همین جدیت در پوشش حتی شدید تر از اینی که تا حالا خواسته را بخواهد و نرفتن به مهمانی های مختلط و مسافرت همراه خانواده و حتی

    بعداً ارتباط محدود و کم با خانواده و فامیل و ..... شما باید ببینی آیا می توانی برای همیشه زندگیت اینرا بپذیری ، نه فقط به خاطر علاقه به همسرت ، بلکه

    نگرشت را هم مطابق این انتظارات کنی ، یعنی به عبارتی توی دیدگاهت تغییر ایجاد کنی به گونه ای که بنا به دیدگاه خودت بپذیری که نباید چنین پوشش و

    رفت و آمدهایی داشته باشی ( چون تنها در این صورت است که حرف و طعنه دیگران بر شما اثر نخواهد گذاشت ) به عبارتی باید ببینی آیا همسویی عقیدی

    و فرهنگی با ایشان را بطور شناختی و فکری می توانی داشته باشی یا خیر؟ . و ایشان هم در مقابل یک سری انتظارت شما به هیمن شکل آیا می تواند

    همسویی داشته باشد یا خیر.

    این بررسی و رسیدن به توافق و تفاهم جلسات زیادی می طلبد و صداقت و جرأتمندی می خواهد و .... آنهم جلسات حضوری .... لذا اگر مایل به ادامه هستید

    باید این را ه را طی کنید و ببینید می توانید یا خیر . اگر هم همه چیز تمام شده ، بفرمایید تا ما در زمینه قطع وابستگی و بازسازی روحیه شما را راهنمایی

    کنیم .




    ویرایش توسط فرشته مهربان : سه شنبه 11 تیر 92 در ساعت 09:49

  8. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    reihane_b (سه شنبه 11 تیر 92), tamanaye man (سه شنبه 11 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 11 تیر 92), ویدا@ (سه شنبه 11 تیر 92), بی دل (سه شنبه 11 تیر 92)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شما خوش خبر جان بابت راهنمائیت و ممنون از فرشته مهربون بابت پاسخ کامل و جامعش
    راستش ما قبل از نامزدی نشستیم یه لیست بلند بالا تهیه کردیم از اون چیزائی که روشون حساسیم...تقریبا به توافق رسیدیم..زیاد راضی نیودم که اینجوری بخوام تغییر کنم..اما هم چون پسر خوبی بود و دوسشم داشتم راستش نتونستم ردش کنم..پذیرفتم و طبق همون روال رفتم جلو..با اینکه واسم سخت بود..اما دیدم این ماجرا رو نامزدم عین یه وظیفه واسه من میدونه..به عقایدم احترام نمیذاره..مثلا میگه قبلا خیلی هنر میکردی روسری سر نمیکردی!! بهش میگم خوب هر کس یه دیدگاهی داره دیدگاه هر کسم محترمه..اما اون میگه فقط دیدگاه من خوبه!
    بعد از نامزدی دیدم ماجرا داره از این فراتر میره..مثلا سفر با خانوادم وقتی که من هنوز عقد این آقا هم نیستم و خونه بابامم! یا سر مجلس که باهم صحبت کردیم..با خانوادم و با اون ظاهری که میدونستم نظر نامزدمه رفتم اما اون بازم اوقات تلخی درست کرد!
    درسته من عصبی هستم...یه مقدار تعصب هم دارم..اما مثلا رو 2.3 مورد..اما تعصب اون اقا حدیه که تمام جنبه های زندگیمو محدود میکنه..یا اگه رو چیزیم حساس باشم اگه انجامش بده ناراحت میشم اما مثل اون الم شنگه درست نمیکنم...
    سر هر ماجرای کوچیکی عصبانی میشه..صداشو میبره بالا و شروع میکنه یه سره داد و بیداد و توهین و تحقیر و حتی اجازه نمیده طرف مقابلش حرف بزنه..حالا بر فرض یه آدم آروم باشه..در مقابل داد و بیداد و توهین اونم سر ماجرای بیخودی آروم میشینه؟
    حالا دیگه به خودش اجازه میده به بابام توهین کنه...تا یه چیزیم میشه میگه برو حلقمو بفرست واسم!!خوب من اصلا امنیت ندارم تو این رابطه ی رو هوا!
    هر چی هم میشه یا زنگ میزنه به خانواده من یا خودش سریع مشکلاتو واسشون عنوان میکنه!
    هرچیم من و بابام و حتی مادرش باش حرف زدیم فایده نداشت
    مادرش میگه شده یه بار بهش بگی عزیزم؟خوب وقتی اون به من توهین میکنه چطوری بهش بگم عزیزم؟
    همش دعوا درست میکنه سر ماجراهائی که واقعا مسئله ی خاصی نیست...پیر شدم دیگه..شادابیو طراوتمو از دست دادم..:(
    اول ماجرا روی تعصبش بود اما حالا پرخاشگری و توهین و تحقیر و عصبی بودنشم اضافه شده..آخه به چیزائی گیر میده که واقعا نباید مساله باشه!مثلا سفر با خانوادم یا خونه خواهرم موندن!
    حالا شما بگید..ادامه این رابطه به صلاحه واقعا؟
    از طرفیم میترسم..میترسم نتونم فراموشش کنم..5 سال کم نیست :( دوسش داشتم...خاطره دارم ازش...بالاخره روزای خوبم داشتیم..:( از طرفیم میترسم دیگه مورد ازدواج واسم پیش نیاد..یا لا اقل پسر سالم گیرم نیاد...خیلی موقعیت بدیه :(

  10. کاربر روبرو از پست مفید dokhtare_asemoon تشکرکرده است .

    reihane_b (سه شنبه 11 تیر 92)

  11. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی همون روزای خوبی که میگی با هم داشتین هم بهش محبت میکردی ؟ همون عزیزم که مادر شوهرت گفته بهش میگفتی ؟
    قبل از سفر رفتن با خانوادت بهت گفته بود که نرو و شما رفتی که دعوا شده ؟ یا بهت گفته برو و بعدش دعوا کرده ؟
    گیر دادنش هم که میگه اینجا برو اونجا نرو شاید به خاطر این هست که ازت توقع داره برای نظراتش احترام قائل باشی و با خودش گفته اگر الان به حرفم گوش نده شاید 2 روز دیگه هم که زیر یک سقف رفتیم به حرفام گوش نده .
    اگر موقع عصبانیتش سکوت میکردی چی میشد ؟ تا حالا امتحان کرده بودی ؟

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی آروم بودیم نمیگم من خیلی خوب بودم..اما حد اقل باعث نمیشدم آسایشش بهم بریزه..وقتی میومد پیشم بش محبت میکردم..حالا محبت هم نکنم..حق داره فحش بده و تحقیر کنه و سر هر چی گیر بده و عصبانی شه؟3 ماهه که نامزدیم همش کارم گریه اس! :(
    آره میدونست میخوام برم..حق نداره وقتی نامزدیم بگه با پدر مادرت جائی نرو!یعنی چی آخه؟ وقتی میگه دارید با همکارا مامانت میرید با پسرا دوستا مامانت خوش بگذره یعنی چییییی؟؟؟؟؟ یا اینکه حالا که میری سفر منم میرم دختر بازی!یا جوابتو نمیدم تا برگردی!
    اگه زیر یک سقف بخواد حرف زور بهم بزنه که نمیتونم باش یه عمر زندگی کنم..من کار خلافی نکردم..با پدر و مادرم رفتم سفر..یا مهمانی..با دوستام نرفتم که بخواد اوقاتمو تلخ کنه!
    آخه این اقا سر کوچکترین مسئله ای بشدت عصبانی میشه!و توهین میکنه..کی میتونه در وقابل توهین سکوت کنه؟با اینحال توهین که میکرد من گوشیو قطع میکردم..حالا پرو به بابابمم توهین میکنه!الان که نامزدیم اینارو میگه پس فردا چیا میخواد بگه؟

  13. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    140
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare_asemoon نمایش پست ها
    من مقصر بودم..اما اولای دوستی...خودمو عوض کردم..آروم شدم..بد دهنی نکردم..2 ساله اخلاقش عوض شده..خیلی سعی کردم تغییرش بدم!!!!...اما...:(

    یه مدت گیر داده بود خونه خواهرت نمون شب!!!!!(بدون هیچ دلیلی..میگفت من مردم هر چی میگم تو هم باید بگی چشم!) یه مدت گیر داد من از خواهرت خوشم نمیاد نرو باش بیرون..یا چرا با مامانت اینا میری سفر..میری با پسرای همکارای مامانت خوش بگذرونی؟حالا هم توهین میکنه به بابام اونم واسه اینکه باهام اومده پیش مشاور...!!!!!!
    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare_asemoon نمایش پست ها
    ..عصبی بودنا و تحمل گیرای بی معنی...دیگه کارش به جائی کشید به بابامم توهین کرد..
    با اینحال که اینقدر گند زده امروز باز هم به من توهین کرد هم به بابام..
    دیگه چیکار باید میکردم که نکردم؟بد دهنیاشو بخشیدم..وقتی سر موضوعات الکی دنبال بهانه میگشت هفته ای 2.3 بار ارامشمو بهم میزد و عین نقل و نبات فوش میداد..وقتی از حالا واسم تعیین تکلیف میکرد کجا برو کجا نرو با کی برو با کی نرو و درست عین یه زندانی بام رفتار میکرد.....وقتی بخاطر اون تمام اعتقاد و سر و ریختمو عوض کردم هنوزم به من میگه وظیفت بوده کار خاصی نکردی..وقتی جواب توهیناشو عصبی بازیاشو ندادم هنوزم داره ادامه میده...
    دیگه خسته شدم..خیلی دوسش دارم!!!!...
    دیشب گفتم دیگه نمیتونم..
    ..تا یه چیزی میشه زود میگه حلقمو بفرست تو لیاقتمو نداری.....دوسم داره..خیلیم دوسم داره..اما آزارم میده:(
    گاهی دلتنگی که میاد سراغم پشیمون میشم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare_asemoon نمایش پست ها
    این ماجرا رو نامزدم عین یه وظیفه واسه من میدونه..مثلا میگه قبلا خیلی هنر میکردی روسری سر نمیکردی!!
    ..مثلا سفر با خانوادم وقتی که من هنوز عقد این آقا هم نیستم و خونه بابامم! یا سر مجلس که باهم صحبت کردیم..با خانوادم و با اون ظاهری که میدونستم نظر نامزدمه رفتم اما اون بازم اوقات تلخی درست کرد!
    سر هر ماجرای کوچیکی عصبانی میشه..صداشو میبره بالا و شروع میکنه یه سره داد و بیداد و توهین و تحقیر و حتی اجازه نمیده طرف مقابلش حرف بزنه...
    حالا دیگه به خودش اجازه میده به بابام توهین کنه...تا یه چیزیم میشه میگه برو حلقمو بفرست واسم!!خوب من اصلا امنیت ندارم تو این رابطه ی رو هوا!

    همش دعوا درست میکنه سر ماجراهائی که واقعا مسئله ی خاصی نیست...:(
    اول ماجرا روی تعصبش بود اما حالا پرخاشگری و توهین و تحقیر و عصبی بودنشم اضافه شده..آخه به چیزائی گیر میده که واقعا نباید مساله باشه!مثلا سفر با خانوادم یا خونه خواهرم موندن!
    از طرفیم میترسم..میترسم نتونم فراموشش کنم..5 سال کم نیست :( دوسش داشتم...خاطره دارم ازش...بالاخره روزای خوبم داشتیم..:( :(
    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare_asemoon نمایش پست ها
    .حق نداره وقتی نامزدیم بگه با پدر مادرت جائی نرو!یعنی چی آخه؟ وقتی میگه دارید با همکارا مامانت میرید با پسرا دوستا مامانت خوش بگذره یعنی چییییی؟؟؟؟؟
    آخه این اقا سر کوچکترین مسئله ای بشدت عصبانی میشه!و توهین میکنه..کی میتونه در وقابل توهین سکوت کنه؟با اینحال توهین که میکرد من گوشیو قطع میکردم..حالا پرو به بابابمم توهین میکنه!الان که نامزدیم اینارو میگه پس فردا چیا میخواد بگه؟
    دختر آسمون گرامی، شما از اول تاپیک تا به اینجا یک سری حرف رو توی تک تک پستهات هی داری تکرار میکنی. هیچ توجهی هم به پستهای دیگه علی الخصوص پست فرشته مهربان نکردی!!

    آیا آمده ای اینجا که راهکار بگیری یا تاپیک زده ای که عصبانیت ات را از همسرت خالی کنی.

    چکیده مطلب شما که توی تک تک پستهات مرتب تکرار کردی ایناست:

    ۱. نامزدت (هنوز عقد نکردید) فحاشی میکنه و عصبانیست. این آخریا به پدرت هم توهین کرده. وقتی هم که عصبانیست تهدید به پس دادن حلقه میکنه.
    ۲. تعصب داره روی حجاب و نرفتن شما به مهمانی یا مسافرت با خانواده پدری
    ۳. از این رفتارهاش خسته ای. از توهین اش به خانواده ناراحتی. با اینهمه این اخلاقاش، نمی بینیش دلت براش تنگ میشه (وابستگی).
    ۴. می ترسی ایشون از دست بره و شوهر به این نجیبی! گیرت نیاد.
    ۵. دنبال مقصر میگردی!

    لزومی به تکرار مکررات نیست اگر میخواهی تاپیکت نتیجه بده لازم است به راهکارها توجه کنی و منتظر باشی تا دوستان راهنمایی های تکمیلی را ارائه دهند.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : سه شنبه 11 تیر 92 در ساعت 19:36

  14. 3 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    tamanaye man (سه شنبه 11 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 11 تیر 92), ویدا@ (سه شنبه 11 تیر 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.