به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    نعمت های آسمانی من

    امروز اومدم خونه مادرم اینا.
    اومده بودم دندان پزشکی ،قرار شد همسرم بیاد دنبالم ولی کاری پیش اومد نیومد.گفت تو برو خونه مامانت منم شب میام.شبم نیومد.
    وقتی اومدم تو خونه.پدر مادرم خیلی خوشحال شدن مثل اینکه از سفر اومده باشن.پدرم جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم بلند شد بغلم کرد.طولانی ...سه بار زد رو پشتم...
    به نظرم ضعیف شده بود نحیف بود .....
    بچه که بودم خیلی قوی تر بود قهرمان زندگی من بود .وقتی از ماموریت می اومد خونه حس می کردم همه دزدا و آدم بدای دنیا جرات نمی کن حتی از خیابون ما رد بشن....

    برام ساندویج درست کرده بود.هی از امیر پرسید.پرسید از زندگیم راضیم. با خوشحالی گفتم آره .خیلی .خندید گفت خداروشکر....
    میوه آورد ،چایی آلبالو و همه چیزایی که می دونه دوست دارم
    مامانم برام مانتو خرید بود ی مانتوی صورتی خیلی زیبا که گل دوزی سنتی روش بود.
    باهم تلویزیون دیدیم . همش دلم میخواد به گذشته برگردم به روزای خیلی دور.
    دلم میخواد کوچولو شم ،دوچرخه بازی کنم
    با خواهر خاله بازی کنم من بشم طاهره خانم
    اون بشه مریم خانم
    من برم خونه اون
    اون بیاد خونه من
    دلم می خواد بشینم رو زمین مامانم موهامو شونه کنه برام چتری بریزه تو صورتم ....حس کنم عروس شدم خوشگل ترین عروس دنیا
    دلم میخواد با بابام برم شهر بازی.سوار کشتی صبا شم جیغ بزنم هرچه قدر که دلم میخواد..
    رو مبل که نشسته بود به نظرم اومد پاهاش خیلی لاغر شده و رد بخیه های عمل قلبش که تا مچ پاش اومده بود ، قلبمو می سوزوند.
    الان اونا خوابیدن من تو اتاق خودم تنهام
    نتونستم بخوابم
    دلم گریه میخواد نمی دونم چمه. کمرم تیر می کشه پاهام درد می کنن ضعف می رن.
    دلم گرفته ....به صدای نفسشون گوش می دم .
    آره واقعیت داره پدرم پیر شده . خیلی موهاش همه سفید شده.تا همین چند وقت پیش این جوری نبود.
    دلم خیلی گرفته.کاش بتونم خوشبخت باشم بتونم کاری کنم نگران نشید کاش بتونم ی درصد از زحماتتون رو جبران کنم شماها نعمت های آسمونی منید شماها همه زندگی منید خونه امید منید.
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  2. 12 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 10 تیر 92), reihane_b (دوشنبه 10 تیر 92), rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), sayeh_m (دوشنبه 10 تیر 92), shabe niloofari (دوشنبه 10 تیر 92), shapoor (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), tasnime_elahi (شنبه 16 شهریور 92), کامران (سه شنبه 11 تیر 92), مسافر زمان (دوشنبه 10 تیر 92), شیدا. (شنبه 22 تیر 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    33
    Array
    عزیزم چقدر احساستو دوست دارم . منم عین تو خیلی وقتها آرزو می کنم پدر و مادرم همیشه جوون بمونن.کاش هرگز بزرگ نمی شدیم . کاش هرگز اونا رو از دست ندیم حس می کنم فرزند خوبی براشون نبودم اما اونا همیشه بخشنده و مهربون بودن. این بازی تقدیره و من و شما هرگز نمی تونیم با تقدیر بجنگیم

  4. 5 کاربر از پست مفید heaven65 تشکرکرده اند .

    roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), فکور (دوشنبه 10 تیر 92), کامران (سه شنبه 11 تیر 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام نازنین...


    این طبیعیه که سختی های زندگی باعث بشن دلت بخواد به گذشته شیرینت پناه ببری،

    اما

    به همین که اون گذشته مال تو بوده، راضی باش...

    به گذشته نچسب... یادت باشه امروز هم خیـــــــــــــلی زود به گذشته تبدیل می شه...

    زندگی مثل دوچرخه سواری کردنه... رکاب بزن و عبور کن... رکاب بزن...

    اون روزهایی که الان رویاشون رو داری، وقتی توشون بودی، اینقدر زیبا به نظرت نمی رسیدن، درسته؟

    زندگی امروزت هم با امیر، یه روزی همین اندازه شیرین به نظرت می رسه... شایدم خیلی شیرین تر...

    روزیکه به گذشته نگاه کنی و ببینی همین سختی ها چطور تو رو قوی کردن... چطور نازنین زیباتری ازت ساختن...

    یه مدت بعد که زندگیتون شیرین تر بشه، ارزش این لحظه های سخت رو درک می کنی...

    زندگی با پدر و مادرت هرقدر هم که شیرین بوده باشه، دسترنج تو نبوده، تو در ساختنش سهمی نداشتی... تو خالق لحظه های خوش اون زندگی نبودی...

    اما حالا تو خالقی... تو داری با دست های خودت چیزی رو می سازی... این بالاترین لذت برای یک انسانه... فقط صبر کن تا ساختمونی که داری بنا می کنی ساخته بشه، صبر کن خستگیت در بره... اونوقت می فهمی لذت حقیقی یعنی چی...


    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : دوشنبه 10 تیر 92 در ساعت 02:36

  6. 10 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 12 تیر 92), reihane_b (دوشنبه 10 تیر 92), rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), کامران (سه شنبه 11 تیر 92), نیلوفر مریم (دوشنبه 18 شهریور 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92), مسافر زمان (دوشنبه 10 تیر 92), بی دل (دوشنبه 10 تیر 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    رفتی خونه پدریت، بابا و مامانت رو دیدی، کلی تحویلت گرفتن (خوشبحالت ) حالا باید یه خواب خوب و آروم داشته باشی.


    وقتی تو خونه خودت شوهرت کمتر تحویلت میگیره، دلت میگیره و غصه میخوری.
    وقتی توی خونه پدری هم بابا مامانت تحویلت میگیرن، باز دلت میگیره و غصه میخوری (میترسی خدایی نکرده این خوشی تموم شه احیانا!)

    غصه خورت کلا ملسه

    در این تاپیک کسانی میان که از نعمت حضور پدر و مادر محرومند. بعضی ها حتی از نعمت همسر هم محروم اند و ازدواج یک آرزو داره میشه براشون. به قول سعدی:

    هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپا
    س نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

    یه کار کن فااااارغ از مشکلات، آرامش داشته باشی. و از داشته هات مادامی که داریشون بهترین استفاده رو بکنی.به این دنیایی که هیچ چیزش پایدار نیست دل نبند. تغییر و رو به زوال رفتن و از دست دادن ذات این دنیا است.

    پیامبر اکرم (ص) فرمود:

    من سه چیز را برای کسی که دل به دنیا بسته است تضمین می کنم: فقری که بی نیازی برای آن نیست، گرفتاری ای که آسودگی برای آن نیست و حزن و اندوهی که پایان ندارد.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : دوشنبه 10 تیر 92 در ساعت 03:01

  8. 10 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 12 تیر 92), reihane_b (دوشنبه 10 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), shabe niloofari (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 10 تیر 92), کامران (سه شنبه 11 تیر 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92), مسافر زمان (دوشنبه 10 تیر 92), بهار.زندگی (دوشنبه 10 تیر 92)

  9. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها

    .
    .
    .
    .
    من دیشب و شبهای مشابه یک چیزی متوجه شدم. و اون اینکه تا وقتی که اینجا چیزی ننوشته بودم فقط خسته بودم و سردرد، غصه مصه در کار نبود. اما همینکه اومدم راجع بهش نوشتم دلم هم همچین بدش نبومد یه خورده مرثیه سرایی کنه و دلش برای شوشو یا کس و کارهای دیگه تنگ بشه و ...

    ما از این داستان نتیجه میگیریم که همون تکنیک همیشگی که فضای جولان و خودنمایی برای غمها و ناراحتیهایمان فراهم نکنیم بهتره و خودشان می روند پی کارشان. ولی همینکه به غم رو بدی میاد جا خوش میکنه.

    و از همه مهمتر ما نتیجه میگیریم که شبها باید زود خوابید. بیخوابی از یه ساعتی که میگذره فکرهای مالیخولیایی میاره.

    من حقیقتا متوجه شدم که آخر شبها اصلا زمان مناسبی برای فکر کردن به هیچ چیز نیست. اون موقع فقط باید خوابیـــــــــد. لا لا. فردا صبحش که پا میشم همیشه یه آدم دیگه ام. کلی متفاوت. شنگول و منگول
    .





  10. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 12 تیر 92), rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), sayeh_m (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92), مسافر زمان (دوشنبه 10 تیر 92), بی دل (دوشنبه 10 تیر 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    وقتی تاپیکای تو رو میخونم خصوصا این تاپیکتو شرمنده میشم چطور به ادمایی که حقیقتا مشکلشون از تو خیلی پیچیده تر و سختتره خیلی راحت گفتیم ببخش.به جنبه های مثبت زندگیت فکر کن.اینکارو کن.اونکارو کن.
    به نظر میاد به اون ادما باید کاپ افتخار داد.بخاطر صبرشون و تلاششون.

    من نمیدونم انتظار داشتی زندگیت همیشه گل و بلبل باشه.سختی برای همه هست.بعضیا زندگیشون جوریه که واقعا تصورش برامون سخته.چندتا تاپیک خیانت و خشونت و چه و چه تا حالا خوندیم.
    یادته یه نفر اینجا نوشته بود بیماری غیرقابل علاج داره و درکنارش مشکلات زیاد دیگه.یادمه خودتم براش نوشتی.حالا چی شده که سر همچین موضوعاتی انقد شکوه و شکایت میکنی؟بهتره همین الان هم یه چرخی تو تالار بزنی و ببینی اوضاع بقیه چه جوره؟
    شکر نعمت،نعمتت افزون کند***کفر نعمت از کفت بیرون کند.

    برای هر وضعیتی،بدتری هم هست.بهترش هم هست.زندگی ثابت نمیمونه.این تویی که تعیین میکنی بدتر بشه یا بهتر.پس مرثیه سرایی احساسی رو تموم کن.

  12. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 12 تیر 92), rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 10 تیر 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92), مسافر زمان (دوشنبه 10 تیر 92), بی دل (دوشنبه 10 تیر 92)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    متاسفم باعث شرمندگی شما می شم
    من قصد نداشتم مرثیه سرایی کنم نمی دونم چرا این برداشت رو داشتی .
    من فقط از خدا به خاطر این همه نعمت تشکر کردم به خاطر وجود شون خدارو شکر می کنم
    دلم گرفته بود و فقط برای سبک تر شدن نوشتم .
    قوانین تالار اجازه نمی ده تاپیکی حذف شه
    ولی اگر می شد دوست داشتم تاپیکام حذف شن تا موجب شرمندگی کسی نشم
    فرشته مهربون عزیز و یا هر یک از مدیرانی که دسترسی دارن لطفا این تاپیک من رو قفل کنید .

    - - - Updated - - -

    متاسفم باعث شرمندگی شما می شم
    من قصد نداشتم مرثیه سرایی کنم نمی دونم چرا این برداشت رو داشتی .
    من فقط از خدا به خاطر این همه نعمت تشکر کردم به خاطر وجود شون خدارو شکر می کنم
    دلم گرفته بود و فقط برای سبک تر شدن نوشتم .
    قوانین تالار اجازه نمی ده تاپیکی حذف شه
    ولی اگر می شد دوست داشتم تاپیکام حذف شن تا موجب شرمندگی کسی نشم
    فرشته مهربون عزیز و یا هر یک از مدیرانی که دسترسی دارن لطفا این تاپیک من رو قفل کنید .
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  14. کاربر روبرو از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده است .

    rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 خرداد 95 [ 04:58]
    تاریخ عضویت
    1391-7-29
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    3,098
    سطح
    34
    Points: 3,098, Level: 34
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 68 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نازنین جان

    نمی دونم من درست درکت کردم یا نه...اما فکر می کنم این احساساتی که ازشون حرف زدی زیاد به رابطه ات با همسرت و مشکلی که براتون پیش اومده و بقیه دوستان این حرفاتو به اون موضوع ارتباط دادند، مربوط نمی شه...

    اینو به این خاطر می گم که حتی من که خداروشکر زندگی خوبی دارم و عاشق شوهرم هستم و با هم خوب و خوشیم، اما وقتی دوباره تو جمع سه نفرمون با مامان و بابام هستم، دلم هوای بچگیهامو میکنه، هوای اون روزهای خوب، واقعا دلم تنگ میشه و می گم کاش میشد واسه یک لحظه برگردم به گذشته یه چرخی تو اون حال و هوا بزنم و دوباره برگردم...خونه قدیمیمون، بازی های بچگیم و ...چیزهایی که آرزو دارم یه بار دیگه لذشتشو بچشم...

    حقیقتش با خوندن حرفات اشک تو چشام جمع شد و احساس کردم از دل من حرف میزنی...احساساتت واقعا برام دوست داشتنیه

    اما نازنین، هر وقت این فکرها میاد تو ذهنم با خودم میگم چرا لحظه حال را با فکر کردن به گذشته خراب کنم،فکر کردن به چیزهایی که دیگه تکرار نمیشه..دیگه برنمی گرده...بعد با خودم میگم همین امروز هم سال دیگه برام میشه گذشته، پس چرا سعی نکنم از همین لحظه حال لذت ببرم؟؟؟...به چیزهایی که دارم فکر کنم و قدرشون رو بدونم و تا میتونم از داشتنشون لذت ببرم...که اگه روزی خدای نکرده این ها هم نباشند حسرت نخورم که ............

  16. 5 کاربر از پست مفید sayeh_m تشکرکرده اند .

    rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), نازنین آریایی (دوشنبه 10 تیر 92), دختر مهربون (سه شنبه 11 تیر 92), شیدا. (شنبه 22 تیر 92)

  17. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    وای دیگه واقعا نمی خواستم هیچ چیزی بنویسم درباره خودم
    ولی با خوندن حرفات نتونستم
    خیلی خوشحال شدم از نوشتت و واقعا ممنونم از حضورت
    خدارو شکر که درک کردی دوست خوبم. به هر حال برای رفع سو تفاهمات این تاپیک قفل بشه خیلی بهتره. سایه جان امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشی در کنار عزیزانت.

    - - - Updated - - -

    وای دیگه واقعا نمی خواستم هیچ چیزی بنویسم درباره خودم
    ولی با خوندن حرفات نتونستم
    خیلی خوشحال شدم از نوشتت و واقعا ممنونم از حضورت
    خدارو شکر که درک کردی دوست خوبم. به هر حال برای رفع سو تفاهمات این تاپیک قفل بشه خیلی بهتره. سایه جان امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشی در کنار عزیزانت.
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  18. 3 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (دوشنبه 10 تیر 92), sayeh_m (دوشنبه 10 تیر 92)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 خرداد 95 [ 04:58]
    تاریخ عضویت
    1391-7-29
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    3,098
    سطح
    34
    Points: 3,098, Level: 34
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 68 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پاسخ قبلی ما با هم همزمان شد...وقتی حرفاتو خوندم خوشحال شدم که تونستم درکت کنم...و ناراحت از این که از ادامه دادن تاپیکت منصرف شدی...هرجور که خودت صلاح میدونی.
    عزیزم برات آرزوی شادی و خوشبختی در کنار همسر و خانواده ات می کنم

  20. کاربر روبرو از پست مفید sayeh_m تشکرکرده است .

    rozaneh (دوشنبه 24 تیر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.