سلام.دارم داغون میشم هرروز بدتر از دیروز
اصلا دلم به هیچ کاری و هیچ چیزی نمیره.کاش یکی بود حداقل میتونستم باهاش حرف بزنم بازم خوبه شما دوستان همدردی هستین وگرنه از تنهایی میمردم.همش دپرسم همش دلم میخاد گریه کنم ساعتها هرروز اشک میریزم و همش تو خودمم .عین یه مرده ی متحرک از صب تا شب افتادم یه گوشه و مدام ذهنم درگیره همش با خودم یه جنگ درونی دارم نمیخام باور کنم دوباره افسردگیم عود کرده اما چرا باید باور کنم اصلا چه فرقی میکنه ...
برادرم میره و میاد میگه مثل یه لارو میمونی دوباره میره میاد میگه شدی یه مرغ تکون بخور اما اون حال منو نمیفهمه نمیتونه بفهمه آخه ما دوتا روحیات و افکارمون 99% با هم فرق داره . زندگیم داره تباه میشه بهترین سالهای عمرم از دست رفت...
این ترم برا دومین بار دوباره مشروط شدم ترم آخریه همه دوستام فارغ التحصیل شدنو من همش پشت هم دارم مشروط میشمو درسامو می افتم بی انگیزه بدون رفیق بی حوصله و خیلی تنهام .اصلا برا هیچ کس حتی بهترین دوستام وجود خارجی ندارم
قبلا فک میکردم نهایت تلاشمو برا خودم نکردم برا رسیدن به اهدافم و اونطور که دلم میخاد زندگی کنم مث بقیه اما حالا میبینم چرا . دیگه خسته شدم هرکاری خاستم تاحالا بکنم همش به بن بست خوردم اصلا من لب چشمه ام که برم میخشکه فکر نکنید زود ناامید میشمو نه الان 6،7 ساله اینطوریم اما بازم دست بردار نبودم اما آخه تا کی ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)