به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array

    Icon2008 من دختر اول یک پدر بسیار مودب بودم!

    سلام دوستان.
    از اینکه از انجمن مشاوره خانواده و اختلافات زناشویی به قسمت طرح مشکلات فردی اومدم راضیم! این یعنی دنبال ریشه حل مشکلاتم هستم.
    .
    من آدم خنگی نیستم. تقریبن بیشتر عمرم در زمینه های مختلف شاگرد اول بودم. هم هوش خوبی دارم، هم قدرت تحلیل خوبی دارم. حافظه ام هم بد نیست. کتاب هم زیاد می خونم. روابط فامیلی و خانوادگی هم تا حد مناسبی داشته ام.
    .
    من یه مشکل جدی دارم! و فکر می کنم این باعث شده در زندگی مشترک هم به مشکل بخورم.
    من شبیه آدم های خنگ و بی عرضه رفتار می کنم!:mad: و بعد از دست خودم کلافه می شم و دردسرهای بیشتری برای خودم درست می کنم.

    ..
    ..
    .
    1. من هیچ وقت بچگی نکردم.
    .
    2. من همیشه دختر بزرگ و فهمیده ای بودم که باید بقیه از من یاد بگیرند.
    .
    3. تا همین چند سال پیش خجالت می کشیدم برقصم چون فکر می کردم کوچیک میشم!
    .
    4. همیشه جدی، باوقار، مودب، منظم، مرتب، درسخوان و الگوی بقیه بودم.
    .
    5. بلد نیستم شوخی کنم.
    .
    6. بلد نیستم بلند بخندم یا داد بزنم.
    .
    7. بلد نیستم حقم رو بگیرم.
    .
    8. همیشه به من یاد دادند که مراعات دیگران رو بکنم.
    .
    9. همیشه به من یاد دادند که مهربون باشم.
    .
    10. بلد نیستم حرفم رو واضح، با صدای رسا و محکم بزنم.


    در رابطه با همسرم و به خصوص در رابطه با خانواده ی او به شدت به مشکل برخوردم. اون ها ادم های فوق العاده پررو و راحتی هستند. هر حرفی رو راحت می زنند و راحتی خودشون رو هیچ وقت فدای راحتی دیگران نمی کنند.
    .
    من نمی تونم حرف خدایی ام رو بزنم چه برسه به اینکه در مقابل اون ها بتونم عرض اندام کنم.
    ببینید قرار نیست بی ادبی کنم ولی وقتی به طور واضح جلوی روی همه حرفی رو به من می زنند نمی تونم پاشخ بدم! سکوت می کنم. می گم مرسی یا ببخشید.
    .
    برای همینه که خیلی از دستشون ناراحتم و نمی دونم باید چه کار کنم. چون خودم هستم که نمی تونم حرف بزنم.
    .
    حتی وقتی یه تعارف به من می کنند و من می تونم قبول کنم فقط میگم نه مرسی. روم نمیشه!
    .
    اکثر مواقع اصلا نمی دونم باید چی جواب بدم.
    :( دو روز بعد به ذهنم میرسه که اگر اون موقع اینو می گفتم چقدر بهتر بود.
    .
    بچه ها مشکل از منه. من میخوام حرف بزنم. حرف درست و مناسب همون موقع به ذهنم نمی رسه. حتی وقتی به ذهنم میرسه نمی دونم بگم یا نه.
    وقتی هم که میگم با یه بغض یا حالت خاصی همراهه و ساده و روان نیست. چون گفتن حرفها برام سخته. بعدش کلی افسوس می خورم که چرا حرفی نزدم.
    .
    چه کار باید بکنم؟
    من موقعیت ها رو درک می کنم ولی این درک رو به زبون نمییارم. روابط اجتماعی خوبی دارم ولی معمولا در روابط صمیمیانه ضرر می کنم. چون آدم ها کم کم حد و مرزهای منو پشت سر می ذارند و من نمی تونم از خودم دفاع کنم.
    .
    شوهر و خانواده شوهر من بیشتر از حد یه ادم عادی به حاضرجوابی من و دفاع من از خودم نیاز دارند چون آدم هایی هستند که خیلی راحت برخورد می کنند و اهل مراعات حقوق دیگران نیستند.
    در حرف زدن خیلی راحت من بدهکار میشم.
    .
    سعی می کنم بیشتر مواقع ساکت باشم.
    .
    خواهش می کنم منو راهنمایی کنید.
    .


    - - - Updated - - -

    جرات و جسارت، تعارف های معمول زبانی ، چرب زبانی، شیرین زبانی، قدرت پیچاندن آدم ها به صورت کلامی، شیطنت، ریلکس بودن، اعتماد به نفس، دوست داشتن خود و راحت بودن در برخوردها، اهمیت اول دادن به منافع خود و شرایط خود، نحوه برخورد در مقابل حرف های بی ربط، ...
    .
    اینا رو من از کجا یاد بگیرم؟
    .
    .
    من می بینم دخترها تو جمع خودشون باهم شوخر می کنند و مسخره بازی درمیارن، منم دلم میخواد ولی خیلی پاستوریزه زفتار می کنم.:( زود جوش نیستم و با غریبه ها معذبم. با این حال غریبه ها رو ترجیح میدم چون رفتار صمیمانه با آشناها برام سخت تره.
    .

    - - - Updated - - -

    جرات و جسارت، تعارف های معمول زبانی ، چرب زبانی، شیرین زبانی، قدرت پیچاندن آدم ها به صورت کلامی، شیطنت، ریلکس بودن، اعتماد به نفس، دوست داشتن خود و راحت بودن در برخوردها، اهمیت اول دادن به منافع خود و شرایط خود، نحوه برخورد در مقابل حرف های بی ربط، ...
    .
    اینا رو من از کجا یاد بگیرم؟
    .
    .
    من می بینم دخترها تو جمع خودشون باهم شوخر می کنند و مسخره بازی درمیارن، منم دلم میخواد ولی خیلی پاستوریزه زفتار می کنم.:( زود جوش نیستم و با غریبه ها معذبم. با این حال غریبه ها رو ترجیح میدم چون رفتار صمیمانه با آشناها برام سخت تره.
    .

    - - - Updated - - -

    نمیشه ویرایش کرد! ای بابا:(

  2. 6 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    aysu (یکشنبه 09 تیر 92), meinoush (سه شنبه 04 تیر 92), mohammad2012 (دوشنبه 31 تیر 92), roze sepid (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92), صاعد (یکشنبه 30 تیر 92)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    به من بینوا کمک کنید! (حرف زدن یاد بدهید!)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    منم خيلي شبيه شما بودم الان خيلي بهترم ميتونم بعضي جاها حقم وبكيرم خيلي جاها هنوز نمي تونم من اينكار وكردم مثلا راننده تاكسي رو در نظر كرفتم كه بقيه كرايه رو نداده تو خيال خودم حقم وميكرفتم با احترام وكلي خوشحال ميشدم يا مغازه داري رو تصور ميكردم كه بهم بي احترامي ميكنه بعد با احترام ميكفتم كه خيلي رفتار بدي دارين ومن ديكه اينجا نميام بعد كلي خوشحال ميشدم واقعا خوشحالي ميكردم الان تو واقعيت با احترام جواب ميدم به همه سعي ميكنم دل نشكنم خيلي هم افراظي اين برام مهم بود الانم هست اما باور كردم كسي حق نداره به من حرف بدي بزنه واكر زد من با احترام جلوي كارشو مي كيرم بي احترامي ادم وكوجيك ميكنه اما حق كرفتن عاليه با احترام وخونسردي اول با غريبه ها مثل راننده ومغازه دار واينا بعد كم كم خانواده تمريين كنين مثلا نخواستين بكين بقيه بول وبس بدن أقاي راننده خودتونو جريمه كنين بكين بس ديكه حق نداري حرف شنيدي غصه بخوري هي كلنجار برين و بكين كم كم حل ميشه

  5. 6 کاربر از پست مفید mati تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 04 تیر 92), roze sepid (چهارشنبه 05 تیر 92), sahelneshin (سه شنبه 01 مرداد 92), she (سه شنبه 04 تیر 92), زنده دل (چهارشنبه 09 مرداد 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    راهکار خوبی رو گفتی. تمرین و شروع از غریبه ها مث راننده تاکسی، مغازه دار ... آره حقم رو از اونا هم نمی تونم بگیرم.:( ولی اونا زیاد مهم هم نیستند فوقش یه پول خورد ضرر می کنی...

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    اونا مهم نيستن اما تمرينه اينقدر حس خوبي داره ادم فكر ميكنه واي جقدر من ميتونم حقمو بكيرم بعد واقعا جاهاي لازمم ميتونه اينكار وبكنه شروع از خانواده شايد مشكل بيش بياره از غريبه ها بهتره بعد نزديكترا

  8. 3 کاربر از پست مفید mati تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 04 تیر 92), saraamini (یکشنبه 16 تیر 92), she (شنبه 08 تیر 92)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    دو تا تاپیک رفتار جراتمندانه و چگونه منفعلب نباشیم رو بخون چند بار اگه نخوندی.
    یه کار دیگه ای هم که بتونی بکنی اینه که اگه یکی رو داری در اطرافت که همونجوریه که تو دوست داری + اینکه برات رفتارش خوشاینده (مثلا رفتارای شوهرت یا خونوادش برات دلنشین نیست) یه مدتی دقیق تر رفتاراشو بررسی کنی. کم کم یاد می گیری یه کمی رفتاراتو راحت تر کنی.
    راستی ببخشید این سوالو می پرسم توی رابطه ای که با شوهرت هم داری مثله رفتارای روزمره ات سختته؟
    به نظر منم خوبه از بیرون و از غریبه ها تمرین کنی بعدش به خونواده هم می رسی.

    - - - Updated - - -

    تو توی نوشته هات که خوندم تا حالا اتفاقا خیلی خوب می تونی حرفتو برسونی و طرف مقابلتو قانع کنی.

  10. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    saraamini (یکشنبه 16 تیر 92), she (شنبه 08 تیر 92), ویدا@ (سه شنبه 04 تیر 92), بهار.زندگی (یکشنبه 16 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array
    شی جان با ادم هایی که از رک بودنشون خوشت میاد بگرد

    رو اعتماد به نفست کار کن و همش با خودت بگو من لایق بهترین ها هستم و اول باید به خودم اهمیت بدم

    تو همین سایت خیلی تاپیک ها هست که میتونه کمک کنه یکیش همین رفتارهای جراتمندانه هست که کاملا با مثال توضیح داده شده

    کلاس ورزش برو و همین طور کلاسهای مهارت های زندگی

    خودت رو دست کم نگیر و بشین توی یه برگه هر چی خوبی داری بنویس و همیشه اول به خودت فکر کن

    موقعیت تصور کن تو ذهنت و اون جوری که دوست داری عمل کن و بعد در واقعیت اونو انجام بده

    دفعه ی اول و دوم واقعا سخته جراتمندانه برخورد کردن اما بعدش که یاد میگیری خودت هم خوشت میاد و کم کم به اون راه ادامه میدی

    کارهایی که واقعا دوست داری انجام بده و به نظر بقیه کار نداشته باش....یه کم خودت رو رها کن و یه کم از اون قید و بندهایی که واسه خودت از بچگی درست کردی کم کم بیا بیرون

    پیشنهاد میکنم بری به وبلاگ دست نوشته های جادوگر که بهار زندگی عزیز معرفی کرد و تمریناتش رو بخونی و عمل کنی
    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت


    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
    [size=medium]
    [/size]

  12. 5 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .

    aysu (یکشنبه 09 تیر 92), roze sepid (چهارشنبه 05 تیر 92), sahelneshin (سه شنبه 01 مرداد 92), ویدا@ (سه شنبه 04 تیر 92), بهار.زندگی (یکشنبه 16 تیر 92)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 دی 95 [ 02:15]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,719
    سطح
    31
    Points: 2,719, Level: 31
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی
    مطالبی رو که گفته شد رو خوندم البته تاحدی
    ولی شی جان به نظر خودت اینا راه حلن
    از اول شروع میکنم
    خانم شی شما در درجه ی اول باید به خودتون افتخار کنین شما رشد عقلیتون بیشتراز بقیس
    از بچگی شما رفتارهایی داشتین که باعث شده شما رشد عقلی خاصی داشته باشین
    احتمال هم میدم یکم کم حرف باشین؟
    ایناطبیعیه و از اینکه از رفتارهای دیگران نارحت بشین کاملا طبیعیه(پس از این قضییه نارحت نباشین)
    ولی این همه ی ماجرای شما نسیت
    وارد فاز بعدی میشین
    اینکه بلد نسیتین برقصین و بلند بخندین آیا واقعا اینا افتخار محسوب میشه من منکر این نیستم که رقص یه هنر نیستا
    نه رقصیدن هم یه هنره ( مخصوصا برا یه زن)ولی این چیزی نیست که اگه نداشتین کم بود دارین یا مشکلی دارین
    اتفاقا این هم مقداریش برمیگرده به رشد عقلی شما
    به این فکر کنین که شما چقدر امتیاز از بقیه دارین
    من مردم ولی نارحتی از رفتار دیگران برا بنده هم هست تاحدی درکتون میکنم
    ولی این که نمیتونین حقتون رو بگیرین این یه ضعفه که در شما هس
    همون طور که گفتن باید تمرین کنین و این ضعف رو جبران کنین
    مطمنن به اعتماد به نفستون هم کمک میکنه
    ببینید خانم محترم احساس میکنم شما باید گاهی برعکس حرف نفستون عمل کنین
    مثلااگه چای به شما تعارف کردن نفس شما میگه چای رو برندار ولی شما بردارین
    به این حرفم اطمینان کنین
    اگه میوه تعارف کردن اگه میبینین دیگران خیلی راحتن شنا هم راحت باشین خودتون رو زیاد اذیت نکنین
    شما هم با خانوما بگین و بخندین البته تا حدی
    حدش رو الان نمیگم چون زوده
    یه چن وقت این راه رو پیش برین بعد به این ایمیل نتیجه رو بگین
    تا مرحله ی بعد رو بگم
    موفق باشین
    زیاد به خودتون سخت نگیرین
    mst1373@yahoo.com

  14. کاربر روبرو از پست مفید طلبه73 تشکرکرده است .

    شوکا (چهارشنبه 05 تیر 92)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    چند روز پیش یه آدم عزیز و بسیار محترمی بابت کاری که براش کردم ازم تشکر کرده بود. نمی تونستم جواب این تشکر رو بدم!!! نمی تونستم بگم خواهش می کنم قابلی نداشت!!! فکر می کردم من لیاقت این تشکر و ندارم!!!
    .

    من کلن "هنر لذت بردن از دریافت محبت دیگران" رو ندارم انگار.
    فکر میکنم خیلی وقتا دوستانم رو هم ناامید می کنم، وقتی قراره کاری برام بکنن صحنه رو ترک می کنم و تا اطلاع ثانوی پیدام نمیشه!!

    .
    خیلی وقتا بیجا سکوت می کنم و به دیگران نمیگم که چه توقعی ازشون دارم یا از خودم دفاع نمی کنم. این خیلی خیلی اذیتم می کنه.
    گاهی وقتا بیش از اندازه از دیگران تشکر می کنم. مثلا از شوهرم.
    خیلی وقتا محبت دیگران رو رد می کنم وقتی بهش احتیاج دارم.
    گاهی وقتا هم محبت دیگران رو درخواست می کنم ولی موقع دریافتش سختمه، معذبم و برام خوشایند نیست.
    به دیگران کمکی نمی کنم که حد و مرز من رو رعایت کنند و به خواسته های به حق من احترام بذارند.
    من خودم به خودم محبت نمی کنم!!
    .
    بعدش احساس تنهایی می کنم، احساس می کنم در حقم ظلم شده، ناراحت و ناراضی می شم. چون من به اندازه کافی خودخواه هستم که نهایتا طلبکار باشم !!
    .
    این معنی اش این نیست که من آدم های عزیز دورو برم رو اذیت نمی کنم یا به زحمت نمی اندازم. ولی عذاب وجدان میگیرم و با عذاب وجدانش هم کنار میام چون به هر حال من مزاحمت هایی برای دیگران دارم! این مزاحمت های من جزو اخلاق بد منه که به دیگران محتاج میشم ....
    .
    همچین آدم مزخرفی هستم من ...

    - - - Updated - - -

    1. من مراقب خودم نیستم.

    2. من خودم رو به اندازه کافی دوست ندارم.

    3. من از دیگران توقع محبت کردن و خوب بودن باهام رو ندارم! (البته این کاملا ناخوداگاهه!! خودم هم قبلن نمی دونستم! ظاهر قضیه شاید اینطوری به نظر نرسه ها!)

    4. من جواب حرف های ناراحت کننده دیگران رو نمی دم چون نمی خوام اون ها رو از خودم ناراحت کنم.

    5. من از خودم دفاع نمی کنم. فقط رنجیده میشم.

    6. از آدم هایی که حد و مرز منو رعایت نمی کنند و باعث آزارم میشن متنفر میشم!

    7. ارتباطم رو با دوستانم در یه حدی نگه می دارم خیلی صمیمی نمیشم که کسی نتونه باعث ناراحتیم بشه!

    8. دریافت محبت دیگران منو معذب می کنه! خوشحال و راضی نمی کنه!

    9. نمی تونم راحت بگم نه! اصن نمی تونم بگم نه!!! اگر هم بگم به شدت عذاب وجدان میگیرم! نمی خوام کسی رو ناراحت کنم.

    10. شاید من مهرطلب باشم؟ چطور ممکنه وقتی من خانواده ای داشتم که خیلی بهم محبت می کردند!

    11. ممکنه این رفتارها ارثی باشه؟ آخه پدر من هم زیادی اهل مراعات دیگرانه و حرفش رو اعتراضش رو راحت نمیزنه و حقش رو نمیگیره. من ممکنه شبیه پدرم شده باشم.
    .
    .
    مثلا یه خواسته ای از شوهرم داشتم. بعد از سه سال جلوی دوستش بحث شد من بهش گفتم. دوستش هم منو تایید کرد. این شد که شوهرم قبول کرد و یه بار تو یه فرصت مناسب اون کار رو انجام داد!! من نتونستم خوب باهاش همراهی کنم... خیلی خوشحال بودم ولی معذب بودم! خیلی ازش تشکر کردم ولی نتونستم از کارش لذت ببرم و به خوبی همراهیش کنم!! خیلی برام عجیب بود.
    .
    .
    من .. من چه کار باید کنم؟ به جای متنفر شدن از ادم ها می خوام باهاشون صمیمی تر بشم و در عین حال از خودم و حدو مرزهام دفاع کنم.
    من لیاقت محبت رو دارم. لیاقت احترام رو دارم. لیاقت مواظبت و مراقبت خودم رو دارم.
    چرا این ها رو نمی پذیرم؟
    .
    فکر می کنم در عین حال که به طور طبیعی خودخواهم ولی خودم رو دوست ندارم. یا حداقل دیگران رو به خودم ترجیح میدم.

    .

  16. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    meinoush (یکشنبه 16 تیر 92)

  17. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    she جونم خودت جوابای خودتو دادی گلم. همون کارایی رو باید بکنی که می خوای.
    ببین منم اینطوری ام. خیلی بدتر. ولی من بچه بودم از جهاتی میشه گفت محبت هایی که باید می دیدم ندیدم. واسه همینم عادت ندارم کسی زیاد بهم خوبی کنه. یه چیز دیگه واسه من هست که مهم تره حس بدهکاری و زیر منت بودنو دوست ندارم. واسه همینم هی فرار می کنم از اینکه کسی بهم خوبی کنه! تو رو نمی دونم. تو می گی محبت کافی میدیدی اما شاید بی قید و شرط نبوده. شاید همون محبت که بهت می کردن در ازای کاری بوده که واسشون می کردی مثلا اینکه خیلی خوب و بی ازار باشی!
    ولی گلم همونقدری که ما خوشحال میشیم واسه کسی که دوسش داریم یا واسمون مهمه کاری کنیم کسی هم که ما واسش مهمیم خوب بیچاره خوشحال میشه که واسمون یه کاری کنه :) وقتی رد کنیم خوبیشو ناراحت میشه. یعنی باید سعی کنیم یاد بگیریم که هم خوبی کنیم هم از اونایی که دوسمون دارن یا دوسشون داریم خوبی قبول کنیم با خوشحالی.
    اون وبلاگ مدیشنو بخون. خوبه چون یه مقدار درک ادم نسبت به خود ادم بالا میره. یه چیزایی که نمی دونیم از خودمونو می فهمیم.
    http://www.hamdardi.net/thread-23001.html
    اینجا پست 10 گذاشتمش.
    ببین فکر می کنم محبت بی قید و شرط مفت و مجانی ندیدی! شروع کن هم خودت محبت های کوچولوی مجانی به کسایی که می خوای بکن هم محبت هایی که میگیری رو بی قید و شرط فرض کن :) نه از کسی اینطوری طلبکار می شیم نه بدهکار. حسمونم خوب می مونه. واسه شروع از کارای خیلی کوچیک شروع کن. راستی دلت نخواست هم کمک نکن!! یه مقدار بعضی وقتا بذار کودک درونت واسه چیزای کوچیک و بی اهمیت تصمیم بگیره که خوشحال شه.

  18. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    she (دوشنبه 17 تیر 92), بهار.زندگی (یکشنبه 16 تیر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.