به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 47
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array

    2غریبه زیر یک سقف

    با سلام و یه دنیا تشکر از همه عزیزان تالار
    من زن 30 ساله ای هستم که مدتهاست مطالب این تالار رو دنبال میکنم تا مهارتهامو در زمینه ازدواج بالا ببرم.خلیلی وقتها نتیجه گرفتم خیلی وقتها هم نه...این بود که تصمیم گرفتم خودم تاپیکی بزنم تا از نظرات ارزشمند دوستان استفاده کنم.اول ازهمه بگم بخاطر طولانی بودن مطالبم پیشاپیش عذر خواهی میکنم.
    من 30 ساله کارشناسی ارشد و شوهرم 28 ساله و مهندسه.حدود6 سال پیش با هم آشنا شدیم2سال دوست بودیم .2 سال عقد و2ساله که باهم زیر یه سقف زندگی میکنیم.من از خونواده مرفه.فرزند اول و یه خواهر کوچکتر از خودم دارم.خونواده آروم و بی سروصدایی داریم.پدر و مادرم آدمهای آبرومندی هستن.شوهرم فرزند دوم بین4تابچه.ازسطح مالی خیلی پایین تراز ما و تو یه خونه متاسفانه شلوغ با جار و جنجال و تنش زیاد.از بچگی کار کرده و رو پای خودش بوده.من بخاطر علاقه به شوهرم بدون خرید.بدون عروسی.با14 سکه زنش شدم.شوهرم در عرض 2سال امکانات یه زندگی خوب و معمول رو برام فراهم کرد(با یه عالمه منت)
    با خونواده شوهرم خوشبختانه هیچ مشکلی ندارم.بخاطر دلایل بالا خیلی دوسم دارن و رو من یه حساب خاصی میکنن.من کارشناسی ارشد خوندم فعلا بیکارم اما به لطف خدا دارم با خواهرم یه کار ازاد رو شروع میکنم.شوهرم کارشناسه.تدریس میکنه و صاحب یه اموزشگاهه فنی حرفه ایه .
    مشکلاتم از همون دوران عقد اروم آرم بروز داده شد اما من بخاطر اینکه پدر و مادرم همه جوره به انتخابم احترام گذاشتن و هیچ مخالفتی علیرغم تمام اختلافات مالی.سبک زندگی .تحصیلات.و....داشتیم با ازدواجم نکردن هیچ وقت نتونستم بهشون بگم که از انتخابم راضی نیستم و میخوام رابطمونو تموم کنم(ما تو شهر کوچکی زندگی میکنیم و پدرم ادم سرشناسیه و من بخاطر اینکه ناراحتش نکنم یا آبروش نره نمیتونم اصلا به طلاق فکر کنم میدونم دلیلم محکم و منطقی نیس.میخوام تو زندگیم کمتر عذاب بکشم. لااقل نذارم ازین تنهاترو مریضتر بشم. اما اصل قضیه...
    لیست مشکلات من تو زندگیم موارد زیرن که خیلیهاش مسبب مسائل دیگه میشن من چون سیاست زنونه و مهارت بلد نبودم به خیلیهاش دامن زدم.
    1-اولین مشکلم پرخاشگری و عصبانیت شوهرمه.که حتی تو بهترین حالت هم به محض اینکه کوچکترین اتفاقی بیفته بشدت عصبی میشه و پرخاش میکنه و حتما باید به خانوادم فحش بده (دعوا سر هرچی که باشه فرقی نمیکنه)از فحش به پدرم شروع میشه به مامانم بعد خواهرم و من.عکس العمل من 90 درصد مواقع سکوت محضه گاهی هم جوابشو میدم.(مثل خودش).بعد ازینکه آروم میشه حتی چند روز بعد هم نمیتونم هیچ صحبتی درمورد این رفتارش بکنم چون2باره دعوا میشه
    2-مشکل بعدی روابط زناشییمونه (میدونم همدردی در این خصوص مشاوره نمیده اما مشکل من فکر میکنم به بعد رفتاری مربوط میشه نه جسمی و فیزیکی)خواهشا کمکم کنید.روابط ما در دوران عقد با اینکه خونه پدر و مادرم بودیم علیرغم تمام ملاحظات و... خوب بود بعد ازینکه اومدیم زیر یه سقف به هفته ای یبار بعد دو تا سه هفته یبار و بعد ماه ...کاهش پیدا کرد تا الان یکساله که کاملا از جانب شوهرم قطع شده تو این یکسال 2بار و به درخواست من بوده..دلیلشم اینه که شوهرم تا پاسی از شب پای ماهواره مینشست و..... مسلما دیگه میلی به بودن با من نداشت.چند بار به عملش(خودارضاییهاش)اعتراض کردم اما یا کتمان کرد و یا دعوا شد .چند ماه پیش برا ش نامه نوشتم و گفتم ازین اوضاع ناراحتم بگه مشکل از چیه با هم حلش میکنیم.در جواب نامم نوشت من مشکلی ندارم چون چند بار بهم گفتی هوس باز چطوری بهت نزدیک بشم؟دلم میخواد آقایون نظرشونو بگن آیا شنیدن این کلمه برا یک تا دوبار انهم با دلایل محکمی که من داشتم انقدر برای یه مرد مهمه که کلا رابطش رو قطع کنه...(دلایلم هم شوخیهای بیجاش تو جمع دوستامون و چشم چرونیهای خیابونش اس ام اسهای شبونش بودن)خودم با مطالعه و تحقیق و چیزهایی که دستم اومد فهمیدم اعتیاد به پورنو داره و فقط از راه دیدن فیلم و...مسائلش رو حل میکنه و من جاذبه ای براش ندارم.لازم به ذکر من زن امروزی هستم مدام تیپ و چهرمو عوض میکنم.به خودم خیلی میرسم و از بعد ظاهری برای همسرم همیشه در تلاشم حتی با وجودیکه 2 ساله دارم ازش بی تفاوتی میبینم اما دلسرد نشدم.هیچ وقت شلخته و نامرتب نیستم.الانم سوالم اینه چطوری باید بفهمم واقعا همسرم بخاطر حرفم ازم سرد شده یا اعتیادش به دیدن این فیلمها؟در واقع ایا این مسئله راه حلی داره و اصلا میشه رابطه به صفر رسیده ر دوباره از سر گرفت.چون من اصلا زن سردی نیستم و ازین روند اذیت میشم.خیلی غصه میخورم وقتی شبها میام تو اتاق خواب و شوهرم تو هال جلو تلویزیون.......
    3-مشکل بعدیم بیشتر رو بعد رفتاری شوهرمه.متاسفانه آدم دروغگوییه .بی دلیل دروغ میگه(مثل یه عادت)وقتی تو جمع جلو پدر و مادرم دروغاش رو میشن من خیلی خجالت میکشم.مثلا سعی میکنم خودم یجوری رفع و رجوش کنم.اما همیشه نمیتونم.مثلا میگه فلان مجوز رو واسه این کار گرفتم.فلان شخص مهم رو میشناسم و دیروز بهم تلفن کردو....(یجورایی همش میخواد خودش رو بزرگتر از چیزی که هست نشون بده )انگار یه عقده از کودکیهاش براش مونده که الان با وجودیکه موقعیت اجتماعی خوبی داره بازم احساس کمبود داره..البته در ظاهر که اعتماد بنفس فوق العاده ای داره اما در باطن....
    4-مسئله بعدیش بی احترامیهای فراوونش بمن مخصوصا تو جمع دیگرون و جلوی خونوادمه.هر حرفی بزنم ضایعم میکنه...تمام تصمیمات مهم زندگی مثل خرید خونه .ماشین.رفت و امدهامون فقط و فقط به خودش مربوطه و من براش هیچی نیستم
    5-من احساس تنهایی زیادی میکنم مدتی قرصهای افسردگی مصرف میکردم.دلم میخواد با یکی حرف بزنم اما کسیو ندارم.همه دردامو میریزم تو خودم خیلی غمگینم خیلی.متاسفانه رابطمون اصلا مثل زن و شوهر نیست.کل ساعات با هم بودنمون سر سفره و در سکوت غذا خوردنه.حرفی هم باشه در مورد مسائل کاملا عادیه روزمرس.
    من برا گرم شدن زندگیم چیکار کنم؟برای اینکه زن این زندگی باشم نه فقط یه اشپز و کارگر خونه چیکار کنم؟حرف زدن با شوهرم بیفایدس در بهترین حالت روحیش تا شروع به حرف زدن کنم میگه بازم میخوای بری رو مغزم من اعصاب ندارم اما حاضره ساعتها بخاطر مسئله یکی دیگه باهاش بحث کنه...از طلانی شدن مطالبم عذر میخوام.
    خاهش میکنم کمکم کنید


    - - - Updated - - -

    بابت پراکنده نوشتنهام عذر میخوام فکرم مغشوشه
    از خصوصیات مثبت همسرم هم براتون مثالهایی میارم:
    1-پشتکار فوق العداده ای داره
    2-ریسک پذیره و همیشه به سطح بالاتری از زندگی فکر میکنه
    3-خوشبینه
    4-آینده نگره

    ویرایش توسط الهه آذر : شنبه 18 خرداد 92 در ساعت 03:46

  2. کاربر روبرو از پست مفید الهه آذر تشکرکرده است .

    شوکا (یکشنبه 19 خرداد 92)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم متاسفم از اتفاقاتی افتاده ولی تحسینت میکنم که قدم اول رو برای هر چه بهتر شدن زندگیت برداشتی .
    عزیزم در مورد اولین مشکلی که مطرح کردی یعنی همون پرخاشگری همسرت ، میشه برامون مثال بزنی که مثلا سر چه مسائلی با هم بحث میکنید ؟
    فقط توی دعوا و موقع عصبانیتش به خانوادت بی احترامی میکنه ؟ رفتارش با خانوادت چطوره ؟

    در مورد مشکل دومت ، اولین باری که راجع به این موضوعات با هم بحث کردید چی بود ؟ آخه میگی که در زمان عقدتون خوب بوده .
    در مورد مشکل سومت فکر میکنم یک جورایی می خواد خودش رو جلوی خانوادت بالا ببره ، خانوادت همسرت رو قبولش دارن ؟ و بهش همیشه احترام میگذارن ؟ تاحالا در مورد دروغاش باهاش صحبت کردی ؟ چی میگه ؟

    خودت فکر میکنی تاحالا چه کارایی کردی که زندگیت رو گرم کنی ؟ نتیجه ای نگرفتی ؟

    من چند تا چیز به نظرم میرسه ، یکی اینکه زیاد به همسرت احترام بگزار و طوری رفتار کن که بفهمه بهش افتخار میکنی ، مثلا برای موفقیت هایی که توی کارش به دست میاره بهش بگو که فلانی من بهت افتخار میکنم .بزار کم کم احساس کنه که خیلی قبولش داری ... فکر میکنم اگر این موارد با سیاست انجام بشه توی روابط زناشوییتون هم تاثیر میگذاره . و همچنین کمتر توی جمع ضایعت میکنه .. با ضایع کردن شاید یک جورایی میخواد خودش رو بالا بگیره ... انقدر بهش اهمیت بده تا از این بابت کمبودی رو احساس نکنه .

    نمیدونم تاحالا به خاطر کارایی که براش انجام دادی بهش سرکوفت زدی یا نه ؟ مثل همون عروسی نگرفتن و یا چیزای دیگه ، ولی این کار شاید همسرت رو ازت دور کنه و بینتون فاصله بندازه .
    هیچ وقت طوری رفتار نکن که احساس کنه که شما احساس بزتری بهش داری ، چه در زمینه تحصیل ، چه در زمینه خانواده و یا روابط زناشویی و یا هر چیز دیگه ای . زندگی شما پتانسیل یک زندگی موفق رو داره ولی اول باید ریشه همه این اختلافات و فاصله ها پیدا شه .

  4. 4 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    mehdihn (چهارشنبه 29 خرداد 92), کامران (شنبه 18 خرداد 92), الهه آذر (شنبه 18 خرداد 92), شوکا (یکشنبه 19 خرداد 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    سلام الهه آذر عزیز
    مشکل پرخاشگری همسرتون، بدون ریشه یابی و خواست خودشون حل نمیشه. آیا ایشون قبول دارن که زود عصبانی میشن و پرخاشگرن؟
    مورد دوم به خاطر حرف شما نیست ایشون اعتیاد به خود ارضایی پیدا کردن که بازم بدون خواست خودشون حل نمیشه.
    مورد سوم هم برمیگرده به دوران کودکی و محیط خانوادش.

    ایشون به خاطر خلاء های دوران کودکی دچار این مشکلات هستن و متاسفانه رفتار منفعلانه شما مخصوصاً در مورد دوم باعث تشدید رفتار ایشون شده . یک مشکل هم ندارن ترکیبی از مشکلات ان و البته این مشکلات قابل حله فقط باید خودشونم بخوان.
    تا حالا شده پیش شما اعتراف کنن که از خود ارضایی خسته ان و می خوان ترک کنن ؟
    پرخاشگریشون دلیل اصلیش خود ارضایی ایشون هست در واقع اگه عواقب خود ارضایی رو مطالعه کنید بدترین و شایع ترینش عصبی بودن و پرخاشگریه .اگه بتونیم کاری کنیم که ایشون دست از این عملش برداره کم کم مشکلات دیگرش حل خواهد شد. من ریشه همه رفتارهای ناپسند ایشون رو خود ارضایی و عقده های دوران کودکی میبینم . منتظر پاسخ سوالات هستم.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  6. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 20 خرداد 92), کامران (شنبه 18 خرداد 92), هم صحبت (یکشنبه 19 خرداد 92), الهه آذر (شنبه 18 خرداد 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    ممنونم یه دنیا ممنون که برام وقت گذاشتی تمنای من
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    عزیزم متاسفم از اتفاقاتی افتاده ولی تحسینت میکنم که قدم اول رو برای هر چه بهتر شدن زندگیت برداشتی .
    عزیزم در مورد اولین مشکلی که مطرح کردی یعنی همون پرخاشگری همسرت ، میشه برامون مثال بزنی که مثلا سر چه مسائلی با هم بحث میکنید ؟
    فقط توی دعوا و موقع عصبانیتش به خانوادت بی احترامی میکنه ؟ رفتارش با خانوادت چطوره ؟
    مسائلمون خیلی ساده تر از اینن که یادم بمونه.به محض اینکه دعوامون بشه بحثو میکشونه به خانواده.مثال میزنم:چند وقت پیش شوهرم یه خط تلفن قدیمی که از محل کار قبلیش داشت و قابل انتقال به منطقه جدید نبود رو فروخت به یکی از دوستاش...و بعد از چند روز بهم گفت برو دفتر مخابراتی و فرمها رو امضا کن(تلفن به نام من بود)منم اینکارو کردم و بعد از چند روز بهش گفتم من چند ماه پیش گفتم که میخوام این خط رو بفروشم و وقتی باهات مشورت کردم و تو جواب منفی دادی منصرف شدم حتی رفتم مخابرات درخواستمو پس گرفتم.دلم میخواست تو هم موقع فروش باهام مشورت میکردی.گفت خودم پولشو دادم خودمم تصمیم میگیرم منم بهش یاداوری کردم که کی و کجا من این پول رو که متعلق به خودم بود رو بابت این خط داده بودم و به همین دلیل این خط به نام من ثبت شده بود چون اون موقع اصلا شوهرم شهر دیگه ای بود اونم در جواب زد به صحرای کربلا و گفت خانوادگی همتون دزدین.کلاهبردارین و.....هر پولی میدین یادتونه(باور کنید فقط واسه منتهای بی حد و حصرش یاداوری کردم)
    در مورد مشکل دومت ، اولین باری که راجع به این موضوعات با هم بحث کردید چی بود ؟ آخه میگی که در زمان عقدتون خوب بوده .
    اولین بار وقتی بود که موقع نظافت خونه یه عالمه سی دی پیدا کردم.اولش هیچی نگفتم یه عالمه گریه کردم.بعد از چند روز بهش اس ام دادم و بکلی قضیه رو انکار کرد.دفعه بعد وارد خونه شدم و چون دیرتر از خودش اومدم ماهواره رو دیدم که روشنه و... هیچی نگفت فقط نهار نخوردم و رفتم تو اتاق.شوهرمم انگار نه انگار....وقتی چند وقت بعد بهش گفتم گفت برو دلیلشو در خودت پیدا کن.از بس زبونت درازه...قسم میخورم هر کی از بیرون منو میبینه ازینکه انقد توسری خورم تعجب میکنه چه برسه زبونم دراز باشه...اینکار رفته رفته ادامه پیدا کرد تا اینکه دیگه هر شب بعد از اینکه من میرم بخوابم شوهرم تا 2..3 صبح بیداره.منم خوابم نمیبره اما دلم نمیخواد از اتاق بیام بیرون.بعضی وقتها صبح روز بعد الکی بهش میگم دیشب چرا انقد دیر خوابیدی؟میگه فکرم مشغول بود.داشتم کارهامو تو ذهنم راست و ریست میکردم.اما من میدونم دروغ میگه....یشب جلو تلویزیون خوابش برده بود صدای خروپفش شنیدم اومدم تلویزیونو خاموش کنم با چشمهای خودم دیدم
    در مورد مشکل سومت فکر میکنم یک جورایی می خواد خودش رو جلوی خانوادت بالا ببره ، خانوادت همسرت رو قبولش دارن ؟ و بهش همیشه احترام میگذارن ؟ تاحالا در مورد دروغاش باهاش صحبت کردی ؟ چی میگه ؟
    متاسفانه به خاطر بدرفتاریهاش با من خانوادم مخصوصا مامانم زیاد تحویلش نمیگیره...شوهرم هر وقت از کار و برنامش حرف میزنه مامانم بی تفاوته.بابام قبولش داره.اما گاهی وقتی تو جمع ضایعم میکنه چشمم که تو چشمای بابم میفته غصه رو تو نگاهش عمیقا درک میکنم و خیلی ناراحت میشم.متاسفانه کاملا منفعلم .چون اگه اعتراضی بکنم دعوا میشه...اغلب تو خونمون آرامش و سکوت آزار دهنده ای حاکمه چون خیلی وقته من بی خیال همه چی شدم و موضوع واسه دعوا کمه
    خودت فکر میکنی تاحالا چه کارایی کردی که زندگیت رو گرم کنی ؟ نتیجه ای نگرفتی ؟
    براش نامه نوشتم چند بار...ازش تشکر کردم و گاهی کادو خریدم و تو کارت بهترین قدردانی رو ازش کردم البته به زبون نیاوردم.معمولا در غالب نوشته و ...مناسبتها همیشه غافلگیرش کردم.به اعتقادات مذهبیش علیرغم اینکه با خودم کاملا متفاوته همیشه احارام گذاشتم..
    من چند تا چیز به نظرم میرسه ، یکی اینکه زیاد به همسرت احترام بگزار و طوری رفتار کن که بفهمه بهش افتخار میکنی ، مثلا برای موفقیت هایی که توی کارش به دست میاره بهش بگو که فلانی من بهت افتخار میکنم .بزار کم کم احساس کنه که خیلی قبولش داری ... فکر میکنم اگر این موارد با سیاست انجام بشه توی روابط زناشوییتون هم تاثیر میگذاره . و همچنین کمتر توی جمع ضایعت میکنه .. با ضایع کردن شاید یک جورایی میخواد خودش رو بالا بگیره ... انقدر بهش اهمیت بده تا از این بابت کمبودی رو احساس نکنه .

    نمیدونم تاحالا به خاطر کارایی که براش انجام دادی بهش سرکوفت زدی یا نه ؟ مثل همون عروسی نگرفتن و یا چیزای دیگه ، ولی این کار شاید همسرت رو ازت دور کنه و بینتون فاصله بندازه .
    متاسفانه بله.وقتی دیدم قدردانم نیست که برعکس همش منت میذاره منم تا حالا چندبار بهش سرکوفت زدم و گفتم مردم ارزوشونه زنی مثل من داشته باشن.تا حالا ازت توقع مادی در هیچ زمینه ای نداشتم اما همیشه جواب عکس گرفتم.

    هیچ وقت طوری رفتار نکن که احساس کنه که شما احساس بزتری بهش داری ، چه در زمینه تحصیل ، چه در زمینه خانواده و یا روابط زناشویی و یا هر چیز دیگه ای . زندگی شما پتانسیل یک زندگی موفق رو داره ولی اول باید ریشه همه این اختلافات و فاصله ها پیدا شه .
    بازم ممنون.حرفات برام خیلی اموزنده بود بازم به کمکت احتیاج دارم.خواهشا به تاپیکم سر بزن



    - - - Updated - - -


    بی نهایت ممنونم از پیامتون
    نقل قول نوشته اصلی توسط roozaneh نمایش پست ها
    سلام الهه آذر عزیز
    مشکل پرخاشگری همسرتون، بدون ریشه یابی و خواست خودشون حل نمیشه. آیا ایشون قبول دارن که زود عصبانی میشن و پرخاشگرن؟
    گاهی آره گاهی نه.البته میدونه اما بخاطر غرور بیش از حدش همیشه میگه ببین چه کاری میکنی که من عصبی میشم....تو نامه ای که براش نوشتم و ازش گله کرده بودم بهم گفت دلش نمیخواد بهم توهین کن اما دست خودش نیست.اما رو در رو هیچ وقت هیچ وقت نمیپذیره.(فقط تو جواب نامم مهربون بود
    :)











    مورد دوم به خاطر حرف شما نیست ایشون اعتیاد به خود ارضایی پیدا کردن که بازم بدون خواست خودشون حل نمیشه.
    مورد سوم هم برمیگرده به دوران کودکی و محیط خانوادش.

    ایشون به خاطر خلاء های دوران کودکی دچار این مشکلات هستن و متاسفانه رفتار منفعلانه شما مخصوصاً در مورد دوم باعث تشدید رفتار ایشون شده . یک مشکل هم ندارن ترکیبی از مشکلات ان و البته این مشکلات قابل حله فقط باید خودشونم بخوان.
    تا حالا شده پیش شما اعتراف کنن که از خود ارضایی خسته ان و می خوان ترک کنن ؟
    اصلا.اصلا مغرورتر از این حرفهاست.....بنظرتون از مطالب علمی سایتها در مورد این موضوع براش پرینت بگیرم و بدم بخونه؟؟
    پرخاشگریشون دلیل اصلیش خود ارضایی ایشون هست در واقع اگه عواقب خود ارضایی رو مطالعه کنید بدترین و شایع ترینش عصبی بودن و پرخاشگریه .اگه بتونیم کاری کنیم که ایشون دست از این عملش برداره کم کم مشکلات دیگرش حل خواهد شد. من ریشه همه رفتارهای ناپسند ایشون رو خود ارضایی و عقده های دوران کودکی میبینم . منتظر پاسخ سوالات هستم.
    متاسفانه الان زیاد وقت ندارم امشب میام و مسائلمو ریزتر عنوان میکنم تا بهتر ازتون مشاوره بگیرم بازم ممنون خیلی لطف کردین

    ویرایش توسط الهه آذر : شنبه 18 خرداد 92 در ساعت 16:04

  8. کاربر روبرو از پست مفید الهه آذر تشکرکرده است .

    tamanaye man (سه شنبه 21 خرداد 92)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    الهه آذر عزیز! زندگی یک زن مطلقه شاید سخت باشه ولی قطعا ساده تر از اون چیزی هست که به نظر میرسه. من حدس میزدم که مهریه شما باید زیاد باشه ولی مهریه تون هم کمه. سعی کن باهم توافق کنید به خاطر این چند سال مقداری از زندگیش سهم شماست. شما باید زندگی جدیدی رو شروع کنی. این روزها و ساعات از دست رفته دیگه بر نمیگرده.
    ویرایش توسط toojih : شنبه 18 خرداد 92 در ساعت 22:27

  10. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    الهه آذر (دوشنبه 20 خرداد 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    الهه آذر عزیز! زندگی یک زن مطلقه شاید سخت باشه ولی قطعا ساده تر از اون چیزی هست که به نظر میرسه. من حدس میزدم که مهریه شما باید زیاد باشه ولی مهریه تون هم کمه. سعی کن باهم توافق کنید به خاطر این چند سال مقداری از زندگیش سهم شماست. شما باید زندگی جدیدی رو شروع کنی. این روزها و ساعات از دست رفته دیگه بر نمیگرده.

    توجیه عزیز ممنون که برام پیام گذاشتی.من از سختی مطلقه بودن نمیترسم فقط نمیخوام غصه پدر و مادرم رو ببینم.اعتقاد دارم هراتفاقی باید در زمان خودش بیفته.من هنوز انرژی برا بهبود رابطمو دارم.اگرچه بارها و بارها دلزده میشم و به جدایی فکر میکنم.اما خب شاید لازم باشه بازم تلاش کنم.تا کاملا مطمئن بشم که تصمیمم درسته.بهر حال ازت ممنونم



    - - - Updated - - -

    برای اینکه دوستان کمکم کنن لازم دونستم توضیحاتمو کاملتر کنم و سوالاتمو واضحتر و ریزتر بپرسم.اگه کارشناسای تالار کمکم کنن که خیلی عالیتر میشه...
    1
    -سوال اولم اینه من چطور باید با یه آدم عصبی ارتباطمو مدیریت کنم؟مثلا سر قضیه ای شوهرم شروع به داد و بیداد میکنه که اصلا و ابدا من نقشی توش نداشتم(مثلا دو هفته پیش مادرم حرفی زده و شوهرم منتظر یه فرصت تا دق دلشو خالی کنه)به محض اینکه نشونه ها رو میبینم ایا درسته سکوت کنم؟(کاری که اغلب مواقع انجام میدم)اینجور وقتها قائله زودتر ختم میشه اما من از دست خودم ناراحت میشم که چرا اجازه میدم تا این حد تحقیر بشم؟آیا درسته که جواب حرفها و اتهامات همسرمو مثلا وقتی پدرمو متهم به رفتاری میکنه یا خودمو که کاملا ناحقه آیا من باید از خودم دفاع کنم؟
    2-فرض کنیم من امشب از حرفی که تو جمع جلو همه شوهرم بهم زده ناراحت شدم.این ناراحتی چطور باید بروز داده بشه تا رفتار بالغانه ای رو بازتاب بده و در دراز مدت نتیجه بده؟
    3- خواهشا به این سوالم جواب بدین...با مردی که اعتیاد به پورنو داره چه رفتاری باید داشت تا مناسب باشه ؟ایا پیشقدم شدن من به دفعات از شدت این اعتیاد کم میکنه؟ یا صحبت رک و مستقیم درسته؟اگه من راجع به این موضوع با همسرم صحبت کنم باعث لطمه به غرورش و دورتر شدنش نمیشه؟کما اینکه تا الان ناخواسته با رفتارهام و نوع اعتراضم کارو خرابتر کردم....اگه براش یسری مقاله جمع اوری کنم تا بدون حضور من مطالعه کنه صحیحه؟بفرض اگه مردی اصلا نخواد این واقعیت رو بپذیره نقش زن چیه؟
    4
    -سیاستهای زنونه رو چطور و از کجا میشه آموخت؟ایا این سبک رفتار(تمجید مداوم.تائید رفتارها هرچند مطمئن باشی نادرسته..زبون بازی.ابراز علاقه کلامی و....)در مورد تمام تیپهای شخصیتی مردان جواب میده؟
    5- در مورد دروغگوییهای بیمورد چه میشه کرد؟آیا ندیده گرفتن درسته یا اینکه به شخص دروغگو نشون داده باشه که هربار متوجه این رفتار میشیم؟
    مابقی سوالتم برا بعد تا بتونم درست مطالب دریافتی از عزیزان رو تجزیه تحلیل کنم.
    پیشاپیش از کمکتون یه عالمه ممنونم.


  12. کاربر روبرو از پست مفید الهه آذر تشکرکرده است .

    شوکا (یکشنبه 19 خرداد 92)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    دلیل خاصی داره که کسی جوابمو نمیده؟؟من واقعا به راهنمایی احتیاج دارم.
    خواهش میکنم کمکم کنید

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    آلهه آذر من در مورد سایر مشکلاتت نمیتونم نظری بدم چون اطلاعی ندارم منتها در مورد خود ارضایی علت اصلیش اینکه از شما دوره و ارتباطتون سرده

    بنظر اول هم باید رابطون رو گرم کنی حدالقل جنسی ، بنظر من شما اصلا بروش نیار که کاره بدی میکنه و حتی به نظر من باهاش راحت و ریلکس برخورد کن و حتی کمکش کن تو این قضیه و خیلی راحت باهاش همراه شو و مثلا بگیید خودم دوست دارم و... متاسفانه اینجا خیلی نمیشه شکافت این قضیرو ،از همین راه بهش نزدیکو نزدیکتر شید و کم کم بیاریدش تو گود و از طرفی با استفاده از جنس زنانتون میتونید خیلی چیزاو به ایشون بچشونید و خودش مجاب میشه و میاد به سمتتون.و میفهه که تو چه باتالقی خودشو درگیر کرده و از طبیعت زیبا اطرافش هیچ استفاده ای نمیکرده.

    و تا اونجایی که من مردم و از مردا شناخت دارم و در مورد مردا مطالعه کردم ، اگه بحث جنسیتون حل بشه فک میکنم خیلی تو رابطون تاثیر بذاره و رابطتون رو تسهیل میکنه ، مثل روغنی که چرخ دنده های سختو به نرمی به حرکت در میاره

    من در این حد میتونستم کمک کنم

    موفق باشید

  15. 3 کاربر از پست مفید mercedes62 تشکرکرده اند .

    tamanaye man (دوشنبه 20 خرداد 92), الهه آذر (دوشنبه 20 خرداد 92), شیدا. (دوشنبه 20 خرداد 92)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه آذر نمایش پست ها
    دلیل خاصی داره که کسی جوابمو نمیده؟؟من واقعا به راهنمایی احتیاج دارم.
    خواهش میکنم کمکم کنید
    الهه جان،

    عنوان تاپیکتون خیلی واضح نیست.
    اگر به نوعی مشکلتون را نشون بده، کسانی که چیزی در این زمینه می دونند باز می کنند و براتون پست می ذارن.
    شاید بهتر باشه بگید براتون عوض کنند.
    "خودارضایی، پرخاشگری و غلو کردن شوهرم"

    به جای "غلو کردن" شاید هم "لاف زدن"، هر جور خودتون بهتر می دونید.
    می تونید از لینک ارتباط با ما یا شاید هم همین مثلث گزارش، کنار دکمه تشکر، درخواست بدید براتون عوض کنند.

  17. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    الهه آذر (دوشنبه 20 خرداد 92)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 تیر 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1391-6-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 30 در 16 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    اول اینکه باید به شما بخاطر این صبوری و استقامت بالاتون تبریک گفت
    چند راهکار به نظرم میرسه که امتحان کردنشون شاید بد نباشه
    1.با پدر و مادرش صحبت کردین؟ نظر اونها چیه؟ آیا خانوادشم مثل خودشن و زیر بار نمیرن؟
    2. برداشت من اینه که در بیشتر مواقع شما یا سعی کردین منطقی و با دلیل محکومش کنین و یا سکوت، اما شاید گاهی لازم باشه در مقابل کارا و حرفاش خودتون رو غمگین و محزون نشون بدین و حتی گریه کنین (من خودم با اینکه آدم مغرور و سرسختیم ولی طاقت دیدن گریه زنا رو ندارم) در حال گریه با حالت محزون مثلا بگین من مگه ازت چی میخوام جز یه زندگی آروم جز محبت ...
    3. آیا اون هم مشکلات بوجود اومده بینتون رو قبول داره؟ شاید بهتر باشه متقاعدش کنین باهم برین مشاوره روانشناس
    4.اگه آدم رفیق بازی هست که هیچ ولی اگه بیشتر وقتش تو خونه هست و اموراتش با کمک شما انجام میشه شاید یه مدت ازش فاصله

  19. کاربر روبرو از پست مفید mohsen66 تشکرکرده است .

    الهه آذر (دوشنبه 20 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  3. فشار دلتنگی خانوادم و زیاد شدن بحثای من با همسرم
    توسط pbsm در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 00:56
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.