به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 خرداد 92 [ 11:42]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یک مرد بی عرضه هستم...همسرم رو راحت از دست دادم

    سلام
    کاملا اتفاقی این سایت رو تو نت پیدا کردم.
    وضعیت روحی داغونی دارم.همسرم رو مفت از دست دادم و طلاق گرفتیم.نمیتونم دوریشو تحمل کنم.
    هر لحظه این فکر که با یکی دیگه ازدواج کنه یا یک نفر دیگه باهاش باشه روانیم کرده.خواب و خوراک ندارم.
    دو سال هست فشار خون گرفتم تو 29سالگی و هر روز پروپرانول می خورم.
    اصلا نه با ورزش نه کار و نه تفریح نتونستم از این فکر راحت بشم.به هر بهانه تو فیس بوک و به میلش و به خطش پیام میدم که فقط ببینم هنوز از دستش نداده باشم.
    اینقدر بی عرضه هستم نه میتونم برم راضیش کنم نه میتونم خودمو راضی کنم.
    نمیدونم چه طور به زندگیم برگردم.واقعا عاشقش بودمو هستم.همش میگم شاید اون دنیا برای من بشه
    نمی تونم بخوابم
    عکساش و تمام وسایلاش رو میبینم فقط گریه میکنم
    نگید فراموشش کنم که محاله.راهنمایی برای تمرکز اعصابم میخوام...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 خرداد 92 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    73
    سطح
    1
    Points: 73, Level: 1
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    مشکلتون چی بود که جدا شدین؟
    اگه دوسش داشتین چرا طلاقش دادین؟؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به همدردی خوش اومدید
    کمی حوصله کنید تا با کمک دوستان به نتیجه برسید


    یکمی بیشتر توضیح بدید!
    چطور آشنا شدید؟
    اختلافاتتون بر سر چی بود؟
    عامل اصلیه جدایی؟
    سن و تحصیلات خودتون و خانوم سابقتون؟
    بزرگترها وساطتی نکردن؟
    طلاق به خواست شما بود یا ایشون؟
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), sanjab (دوشنبه 13 خرداد 92)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    لطفا توضیحات کاملتری از سن خودتون- سن همسرتون- مدت زمان زندگی مشترک؟ نحوه آشنایی؟

    آیا فرزندی هم دارید؟ چه مدت هست جداشدید؟ 3 دلیل اصلی برای جدایی؟

    آیا تقاضا طلاق از طرف شما بود یا ایشون- نظر خانواده ها هنگام ازدواج و جدایی چگونه بود؟

    آیا شاغلید؟ چند ساعت کار می کنید؟ آیا اهل ورزش و یا فعالیت جانبی هستید؟

    امیدوارم با کامل کردن توضیحاتتون دوستان کارشناس بیاند و راهنماییتون کنند.

    ------

    ببخشید گویی پست من با آقای کامروا همزمان شد:)
    ویرایش توسط sanjab : دوشنبه 13 خرداد 92 در ساعت 01:42

  6. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    کامران (دوشنبه 13 خرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 خرداد 92 [ 11:42]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یکمی بیشتر توضیح بدید!
    چطور آشنا شدید؟
    اختلافاتتون بر سر چی بود؟
    عامل اصلیه جدایی؟
    سن و تحصیلات خودتون و خانوم سابقتون؟
    بزرگترها وساطتی نکردن؟
    طلاق به خواست شما بود یا ایشون؟
    [/QUOTE]

    مرسی از همدردیتون
    تو دانشگاه آشنا شدیم.1سال دوست بودیم 29سال سن دارم و خانومم هم 29سالشه.
    تو 21سالگی عقد کردیم.مشکل خاصی با هم نداشتیم.خیلی دوسش داشتم و دارم.من تک فرزندم بیشتر اختلاف ما یعنی ناراحتی ایشون به قول ایشون دخالت خانواده من بود.

    خانمم فوق لیسانس دارند.خودم لیسانس.در رشته خوب و یک دانشگاه خیلی خوب.هر دوتامون.
    اولین کسی بود تو زندگیمون اومد و هم فوق العاده با شخصیت هت با اینکه زیباست و خیلی موقعیت داشت تا شخص دیگه تو زندگیش باشه ولی معرفتش بالا بود.
    از دلایل ترسم اینکه این همه حسن داره و میترسم ازدواج کنه.
    من پدرم کارخونه داره من هیچ وقت کار نمیکردم.خانمم میگفت من این جور زندگی رو نمیخوام و استقلال داشته باش ومنم نمیتونستم منم تک فرزند بودم.
    دعوا از گرفتن عروسی شروع شد خانواده من میگفتن اون جور ما میخایم و اون میگفت من هم این جوری میخایم هیچ وقت نشد عروسی بگیریم.
    منم با یک دعوا قهر کردم با خانوادم و اون.واسه همین همه بهم دروغ گفتن دربارش گفتن طلاق میخوادو خانوادش اومدن اینجا و خیلی بی احترامی کردن و.....
    منم ندونسته و تو عصبانیت رفتم تو فکر طلاق و حتی با پدرم رفتم تقاضای طلاق دادم و هر چی اون گریه کرد من طلاق نمیخوام و ....اصلا توجه نکردم اینقدر از همه طرف پر بودم.
    4ماه تمام بهم میل میداد من جواب نمیدادم.ولی راتشو بگم دیدم دیگه خانوادم نمیرن دنبالش و خانواده اون هم زنگ میزنند جواب نمیدن.گفتن حتما دیگه طلاق بگیره براش راحت تره و از من که بی عرضم راحت میشه.
    حتی یک بار هم از اقوام ما نمیرفتن دنبالش.نمیدونم شاید بهش همه حساسن و میدونند من عاشقشم بعد از دو سال جدایی هم هنوز همینم.همه منتظر بودن این روز رو ببینند.
    بعد از یک سال که من تقاضای طلاق دادم و پس گرفتم خانمم گفت بیا توافقی جدا شیم با اینکه میدونستم برای دکترا میخواد بره آمریکا و به پول نیاز داره در توان خانوادش نیست گفن دیگه منت و پولتون رو نمیخوام.
    تا لحظه آخر طلاق منتظر بودم بگه طلاق نمیخوام خودم هم برای کارایی که کردم نمیتونستم برگرد.و خانوادم هم هیچ کمکی بهم نکردن.
    بهم گفت از تو متنفر نیتستم ولی از خانوادت حالم به هم میخورهههههههههههههههه.


    اببخشید اگر واضح ننوشتم نمیدونم چه جور بنویسم دیگه

    - - - Updated - - -


    یکمی بیشتر توضیح بدید!
    چطور آشنا شدید؟
    اختلافاتتون بر سر چی بود؟
    عامل اصلیه جدایی؟
    سن و تحصیلات خودتون و خانوم سابقتون؟
    بزرگترها وساطتی نکردن؟
    طلاق به خواست شما بود یا ایشون؟
    [/QUOTE]

    مرسی از همدردیتون
    تو دانشگاه آشنا شدیم.1سال دوست بودیم 29سال سن دارم و خانومم هم 29سالشه.
    تو 21سالگی عقد کردیم.مشکل خاصی با هم نداشتیم.خیلی دوسش داشتم و دارم.من تک فرزندم بیشتر اختلاف ما یعنی ناراحتی ایشون به قول ایشون دخالت خانواده من بود.

    خانمم فوق لیسانس دارند.خودم لیسانس.در رشته خوب و یک دانشگاه خیلی خوب.هر دوتامون.
    اولین کسی بود تو زندگیمون اومد و هم فوق العاده با شخصیت هت با اینکه زیباست و خیلی موقعیت داشت تا شخص دیگه تو زندگیش باشه ولی معرفتش بالا بود.
    از دلایل ترسم اینکه این همه حسن داره و میترسم ازدواج کنه.
    من پدرم کارخونه داره من هیچ وقت کار نمیکردم.خانمم میگفت من این جور زندگی رو نمیخوام و استقلال داشته باش ومنم نمیتونستم منم تک فرزند بودم.
    دعوا از گرفتن عروسی شروع شد خانواده من میگفتن اون جور ما میخایم و اون میگفت من هم این جوری میخایم هیچ وقت نشد عروسی بگیریم.
    منم با یک دعوا قهر کردم با خانوادم و اون.واسه همین همه بهم دروغ گفتن دربارش گفتن طلاق میخوادو خانوادش اومدن اینجا و خیلی بی احترامی کردن و.....
    منم ندونسته و تو عصبانیت رفتم تو فکر طلاق و حتی با پدرم رفتم تقاضای طلاق دادم و هر چی اون گریه کرد من طلاق نمیخوام و ....اصلا توجه نکردم اینقدر از همه طرف پر بودم.
    4ماه تمام بهم میل میداد من جواب نمیدادم.ولی راتشو بگم دیدم دیگه خانوادم نمیرن دنبالش و خانواده اون هم زنگ میزنند جواب نمیدن.گفتن حتما دیگه طلاق بگیره براش راحت تره و از من که بی عرضم راحت میشه.
    حتی یک بار هم از اقوام ما نمیرفتن دنبالش.نمیدونم شاید بهش همه حساسن و میدونند من عاشقشم بعد از دو سال جدایی هم هنوز همینم.همه منتظر بودن این روز رو ببینند.
    بعد از یک سال که من تقاضای طلاق دادم و پس گرفتم خانمم گفت بیا توافقی جدا شیم با اینکه میدونستم برای دکترا میخواد بره آمریکا و به پول نیاز داره در توان خانوادش نیست گفن دیگه منت و پولتون رو نمیخوام.
    تا لحظه آخر طلاق منتظر بودم بگه طلاق نمیخوام خودم هم برای کارایی که کردم نمیتونستم برگرد.و خانوادم هم هیچ کمکی بهم نکردن.
    بهم گفت از تو متنفر نیتستم ولی از خانوادت حالم به هم میخورهههههههههههههههه.


    اببخشید اگر واضح ننوشتم نمیدونم چه جور بنویسم دیگه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    دوست عزیز

    لطفا توضیحات کاملتری از سن خودتون- سن همسرتون- مدت زمان زندگی مشترک؟ نحوه آشنایی؟

    آیا فرزندی هم دارید؟ چه مدت هست جداشدید؟ 3 دلیل اصلی برای جدایی؟

    آیا تقاضا طلاق از طرف شما بود یا ایشون- نظر خانواده ها هنگام ازدواج و جدایی چگونه بود؟

    آیا شاغلید؟ چند ساعت کار می کنید؟ آیا اهل ورزش و یا فعالیت جانبی هستید؟

    امیدوارم با کامل کردن توضیحاتتون دوستان کارشناس بیاند و راهنماییتون کنند.

    ------

    ببخشید گویی پست من با آقای کامروا همزمان شد:)
    یک توضیحاتی بالا دادم.خانواده من مخالف نبودن ولی خانواده ایشون یک ذره برای کار و سربازیم مخالف بودن ولی نه اون جور
    الان کار میکنم تو نمایندگی کارخونه تو دفتر بابام.ورزشم میکنم.با دوستام هم مسافرت خیلی میرم.حتی با چند نفر خواست دوست شدم ولی همه تو رو نمیخوان که پول میخوان.
    از زمانی که طلاق گرفتم گفتم دیگع قصد ازدواج ندارم و دوستی رو سرگرمی میدونستم و همش مقایسه با اون میشن همه:(
    از صبح ساعت 9 میرم ناهار خونم بعد ساعت 3 میرم تا 9 شب و هرشب هم ده تا 12 باشگام
    مرسی از شما

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط hana_s نمایش پست ها
    سلام
    مشکلتون چی بود که جدا شدین؟
    اگه دوسش داشتین چرا طلاقش دادین؟؟
    نمیتونم برم دنبالش چون بهم گفت اگه میخوای عذابم بدی خانوادتو بهم دوباره نشون بده.منم نمیدونم جی کار کنم.
    چ.ن فکر میکردم اون راحت تره ولی خانوادم مخصوصا مادرم دوستش داشت همیشه بهترینها رو براش میخرید ولی میگفت من فقط استقلا تو رو میخوام
    اوایل فکر میکردم حق با خودم هست هر چی بهم میگفت برو مشاور یا با هم بریم من قبول نمیکردم.
    ولی زمان بهم نشون داد همه واسه خودشون زندگی می کنند و بازنده فقط منم و دیگه فایده نداه

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام آقا محمد
    متاسفم به خاطر احساسات بدی که الان تجربه می کنید. اما اتفاقا به نظرم این جدایی خیلی هم بی فایده نبوده. دست کم شما را متوجه اشتباهاتتان کرده.
    اجازه بدید چنتا از حرفای شما رو نقل قول کنم:

    "من هیچ وقت کار نمیکردم.خانمم میگفت من این جور زندگی رو نمیخوام و استقلال داشته باش ومنم نمیتونستم منم تک فرزند بودم.
    منم با یک دعوا قهر کردم با خانوادم و اون
    منم ندونسته و تو عصبانیت رفتم تو فکر طلاق
    اصلا توجه نکردم اینقدر از همه طرف پر بودم.
    و ..."

    اینها مشکلاتی هست که خودتون نوشتید.
    بذارید من واصح ترش کنم:

    1) نداشتن استفلال مالی از خانواده که به تبعش عدم استقلال رای و وابستگی است ...
    2) عدم تلاش برای تغییر
    3) تصمیم گیری و واکنش های ناگهانی.
    4) تاثیر پذیری بیش از حد و منفی از دیگران
    5) حسرت خوردن برای گذشته
    6) منفی بافی همه و هیچ ....
    7) ...

    به شما حق می دهم که نگران از دست دادن همسر سابقتان باشید. اما تجربه نشان می دهد اینکه در این شرایط برای بازگشت ایشان اقدام کنید هیچ نتیجه ای در بر ندارد و تنها تکرار این سیکل معیوب است. باید اول تلاش کنید همه موانعی که باعث دوری شما از هم شد را رفع کنید. مثلا موارد بالا را و یا چیز های دیگری که خودتان به این لیست اضافه می کنید.
    پس اگر می خواهید شرایط را عوض کنید: بسم الله
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  9. 7 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), del (دوشنبه 13 خرداد 92), mr6262 (دوشنبه 13 خرداد 92), گل آرا (دوشنبه 13 خرداد 92), بی دل (سه شنبه 14 خرداد 92), دختر مهربون (سه شنبه 14 خرداد 92), دریا72 (دوشنبه 13 خرداد 92)

  10. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 اسفند 93 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    2,769
    سطح
    32
    Points: 2,769, Level: 32
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 345 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هر چی اون گریه کرد من طلاق نمیخوام و ....اصلا توجه نکردم اینقدر از همه طرف پر بودم.
    4ماه تمام بهم میل میداد من جواب نمیدادم
    ما مردا گاهی چقد سنگدل می شیم درد شما چند برابره درد منه چون لذت با هم بودنو چشیدیدن بعد از دستش دادین . 4 ماه مدت زیاده چطور تونستین به زن قانونی تون بی توجهی کنین انقد ؟
    سعی تون رو بکنین بهش نشون بدین ک واقعا به اشتباه تون پی بردین تا یه عمر حسرت نخورین ک چرا هیچ کاری نکردم . زود هم دست از تلاش بر ندارین دفه اول گفت نمی خوام برو و دلسرد بشین . الان وقت اینه ک مثل سیریش بچسبین بهش . اگه قبلا کارای مهم رو به اون ترجیح می دادین الان کاری کنین بفهمه به خاطر اون این کارا تونو تهطیل کردین
    هر کاری میشه بکن تا حسرت نخوری بعدا مفت از دستش دادی الان باید سخت بدستش بیاری

  11. 3 کاربر از پست مفید ahuman تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), محمد123 (دوشنبه 13 خرداد 92), دریا72 (دوشنبه 13 خرداد 92)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام آقا محمد. خوبيش به اينجاست كه به اشتباهتون پي برديد. آدما معمولا وقتي كسي و يا چيزي رو از دست ميدن قدرش و بيشتر ميدونند ولي مهم وقتيكه قدر داشته هامون رو بدونيم به نظر من وقتي دو تا جوون با هم ازدواج كردن هر مشكلي كه هم داشته باشند اول بايد خودشون بين خودشون حل كنند و پاي خانواده ها به وسط كشيده نشه چون اينطوري مشكل بيشتر وسعت ميگره حالا بماند كه در گذشته اشتباه ها زيادي كرديد ولي مهم الانه. اگه اين خانم ازدواج نكردن مي تونيد و اين فرصت رو هم داريد كه بهش بگيد اشتباه كرديد و پشيمونيد. تا از دستش نداديد مي تونيد باز راضيشون كنيد تا دوباره به زندگيشون برگردند حيف نيست آدما به اين راحتي از كسي بگذرن البته بعضي وفتا ميشه كه تو زندگيت يه مسائل و يا دلايلي هست كه آدما پا رو احساسشون مي زارن ولي قضيه شما فرق داره شما نتونسيد جايگاه والدين و جايگاه خانمتون رو مشخص كنيد ولي باز براي به دست اوردنشون تلاش كنيد ولي اين بار اشتباهاي گذشتتون رو تكرار نكنيد. اگه امكانبرگشتن اين خانم هست پس اين كارو بكنيد در ضمن هيچ خانمي دوست نداره همسرش بيكار باشه و هيچ تلاشي نكنه حتي اگه پدرشون حمايتش كنه

  13. 3 کاربر از پست مفید deniz90 تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), محمد123 (دوشنبه 13 خرداد 92), دریا72 (دوشنبه 13 خرداد 92)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام...متأسفم.

    من با حرف های آویژه کاملا موافقم. تو بهترین حالت اینه که شما بری دنبالش، اونم قبول کنه و برگرده و با هم دوباره زندگی کنین... اما اگه شما خیلی رفتارها در خودتون تغییر ندید و شرایط عوض نشه دوباره همون آش و همون کاسه است.
    و این بار زودتر از قبل دلزده میشین چون خاطرات تلخ گذشته مدام تداعی میشه. پس اگه میخواین برگرده اولین قدم اینه که یه چیزایی در شما عوض بشه.

  15. 7 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), del (دوشنبه 13 خرداد 92), mr6262 (دوشنبه 13 خرداد 92), tamanaye man (دوشنبه 13 خرداد 92), محمد123 (دوشنبه 13 خرداد 92), آویژه (دوشنبه 13 خرداد 92), دریا72 (دوشنبه 13 خرداد 92)

  16. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر ناراحت شدم .به همسرتون 100 % حق میدم . اون از شما یک مرد می خواسته .ولی شما زندگیش رو نابود کردین .به نظرم اول بشین با خودت فکر کن ببین میتونی تغییر کنی ؟ می تونی مستقل شی ؟ اگر به چیزایی که همسر سابقت می خواسته میتونی برسی ،تا دیر نشده برو و دوباره به دستش بیار ، ولی اگر می خوای دوباره اذیتش کنی ولش کن بزار اون زندگیش رو کنه ، گر چه خیلی از آرزوهاش بر باد رفته .

  17. 3 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), محمد123 (دوشنبه 13 خرداد 92), دریا72 (دوشنبه 13 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.