به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    و دو خط شعري.....

    در آرزوي تو هستم

    در آن نفس كه بميرم در آروزي تو باشم
    بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
    به وقت صبح قيامت كه سر از خاك برآرم
    به گفت و گوي تو خيزم به جست جوي تو باشم
    به مجمعي كه درآيند شاهدان دو عالم
    نظر به سوي تو دارم غلام روي تو باشم
    حديث روضه نگويم گل بهشت نبويم
    جمال حور نجويم دوان به سوي تو باشم
    به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
    به خواب عافيت آن گه به بوي موي تو باشم
    مي بهشت ننشوم زجام ساقي رضوان
    مرا به باده چه حاجت كه مست بوي باشم
    هراز باديه سهل است با وجود تو رفتن
    اگر خلاف كنم سعديا به سوي تو باشم

  2. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
    آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
    شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق
    آزار این رمیده سردر کمند را
    بگذار سر به سینه من تا بگویمت
    اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست
    بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
    عمریست در هوای تو از آشیان جداست
    بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
    بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
    بیمار خنده های توام بیشتر بخند
    خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
    دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام
    خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
    شاید که جاودانه بمانی کنار من
    ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

  3. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    اين شب مهتابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    تا سحر بي خوابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    تا تب و تاب مرا وقت سرودن حس کني/
    يک غزل بي تابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    از دو نيمه، نيمه ي دلمردگي سهم خودم/
    نيمه ي شادابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    تو اگر يک جرعه طوفانم دهي من موج موج/
    مستي گردابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    بعد عمري حاصلم اين است و من امشب همين/
    خلوت سهرابي ام را با تو قسمت ميکنم/
    صبح فردا هم اگر پيشم بماني امشبي/
    آسمان آبي ام را با تو قسمت ميکنم/
    ...

  4. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    عاشق گشتن وعاشق نمودن

    سخت دشوار است

    و گهگاهي دو خط شعري

    كه گوياي همه چيز هست و
    خود ناچيز

  5. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    گل ز غم می نالید
    شکوه می کرد ز دهر
    زیر لب زمزمه می کرد چنین:
    "غنچه بودی، نشکفتی چه شد از عالم خاکی؛ نشکفته برفتی"
    گل از این رفتن تو رنگ بباخت
    بوته از داغ غمت زود فسرد
    باغبان آمد و گل را بوئید
    بوته را آبي بدادو بگفت:
    اینجا منم آن بوته نشان کاشتم دانه و آبش دادم
    نگهش داشتم از باد خزان
    بوته روئید، گلی داد به شاخ
    غنچه ای داد به بر
    و کنارش خاری...
    خار عادت به خیانت دارد
    دشمنی دشنه به دست، کینه در دل دارد
    دیدم از بی ثمری
    بخل بر غنچه ی گل می ورزد
    مصلحت بود که از شاخه ی گل
    غنچه را برگیرم
    غنچه ها بی تابند
    طاقت دشنه ندارند هنوز
    بی شک از ضربه او می پژمرد.
    رنج او را نتوان دید دگر
    من همانم که تو را پروردم کاشتم تا که بری بار آری
    حال خود بار تو را می گیرم
    بوته لبخند زد و گل را گفت:
    باغبان صاحب باغ است عزیز
    روزی از رحمت خود می بخشد... روزی از رحمت خود می گیرد
    باغ دنیای پر از حادثه است؛
    خار هم رنج و مصیبتهایش ؛
    گل و بوته یکی از آدمیان...
    باغبان خالق این باغ گل است
    هرچه بر ما رسد در این باغ
    همه تقدیر همان مقتدر است.....

  6. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    مي خواستم شادمانتان كنم!
    هميشه به روي رفتارتان خنديدم!
    در تمام عكسهاي يادگاري لبخند زدم!
    اما چه كنم كه شعر، حقيقت ِ تلخي بود!
    حقيقت ِ تلخ ِ تزلزل بغض
    و تحمل حزن!
    نه جايي براي ته مانده ي تبسم هاي من داشت،
    نه مجالي براي رويش شادي!
    من مي دانستم كه هر حرفي حرف مي آورد!
    مي دانستم كه فرياد را نمي شود زمزمه كرد!
    حالا سرم را بالا مي گيرم و كنار سايه ام مي گذرم!
    حالا در همين اتاق ِ در بسته،
    بر صندلي ِ كوچكم مي ايستم
    و رو به ديوارها فرياد مي زنم:
    ـ« من شاعرم!»
    (و اين دروغ دلنشيني است!
    كه به قدر ِ ارزني هم شاعر نبوده ام هرگز!)
    حالا به هر عابري كه در خيابان از كنارم گذشت
    كتابي مي دهم!
    مي دانم كه ديوانه ام ميخوانند!
    مي دانم كه به خطوط درهم خوابهايم مي خندند!
    مي دانم كه كسي مدالي بر سينه ام نخواهد زد!
    اما يادتان باشد!
    فردا درباره همين دلبستگي هاي ساده
    قضاوت خواهيد كرد!
    يادتان باشد!

  7. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    وقتي رفت حاشيه درختامون طلايي بود
    ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
    وقتي رفت غبار نشست رو روياهاي اطلسي
    ديگه هيچ كسي نشد عاشق چشماي كسي
    وقتي رفت دريا ديگه به ماهي ها نگا نكرد
    ماه ديگه در نيومد ستاره ادعا نكرد
    وقتي رفنت حاشيه درختامون طلايي بود
    ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
    وقتي رفت لونه هيچ پرنده اي چراغ نداشت
    واسه درد دل دلم هيچ كسي رو سراغ نداشت
    وقتي رفت پرنده هاي كوچه بي دونه شدند
    عاقلا رفتنشو ديدند و ديوونه شدن
    وقتي رفت حاشيه درختامون طلايي بود
    ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود

  8. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی

    چقدر هم تنها

    خیال می کنم

    دچار آن رگ پنهان رنگها هستی

    دچار یعنی عاشق

    و فکر کن که چه تنهاست

    اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

    چه فکر نازک غمناکی

    خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

    و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

    نه ! وصل ممکن نیست

    همیشه فاصله ای هست

    دچار باید بود

    وگر نه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد

    و عشقِِ؛
    صدای فاصله هاست

    صدای فاصله هایی که غرق ابهامند!


    *** سهراب سپهری

  9. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    وقتی تو نیستی گم میشه آفتاب
    خاکستر میشه حریر مهتاب
    از رفتنت من پر میشم از شب
    شب دلهره شب اضطراب
    وقتی تو نیستی دنیا شب میشه
    شب از دل من شب تا همیشه
    بی تو هر نفس تکرار ترسه
    لحظه لحظه نیست نبض تشویشه

    بي تو نه صدا مونده نه آواز
    نه اشک غزل نه ناله ساز
    بالی اگه هست از جنس کوهه
    از رنگ خاک و حسرت پرواز

    هیچکی عاشقت اینجور که منم
    نبود و نشد لاف نمیزنم
    من از تویی که بد کردی با من
    گله میکنم دل نمیکنم
    هیچکی عاشقت اینجور که منم
    نبود و نشد لاف نمیزنم
    من از تویی که بد کردی با من
    گله میکنم دل نمیکنم

    بي تو نه صدا مونده نه آواز
    نه اشک غزل نه ناله ساز
    بالی اگه هست از جنس کوهه
    از رنگ خاک و حسرت پرواز
    بي تو نه صدا مونده نه آواز
    نه اشک غزل نه ناله ساز
    بالی اگه هست از جنس کوهه
    از رنگ خاک و حسرت پرواز

  10. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: و دو خط شعري.....

    كيسه اي بسته بندي شده
    پشت در
    منتظر ماشين شهرداري

    آدمي بسته بندي شده
    پشت در
    منتظر سرويس اداره

    ماشين شهرداري مي آيد
    آدم بسته بندي شده را بر مي دارد
    مي رود


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.