پسرداییم ( حسن ) یه ماه 40 روزی میشه تازه عقد کردن .کل قضیه رو تعریف میکنم پس تامل کنید ./ دختره غریبه هست و آشنایی اصلا نداشته . حسن بارها خواستگاری رفت و با شرایط سخت دختران مواجه شد بالاخره یه خواستگاری که میره از دختره خیلی خوشش میاد و دختره اهل کلاس گذاشتن نبوده. بااون ازدواج کرد اما دختره شب عقد به حسن میگه که قبلا کسیو دوست داشته دوست بودن و اومده خواستگاریشو پدرش جواب نداد و بخاطر مصلحتی که پدر و مادر دونستن وادار به ازدواج به حسن کردن و اون تمایلی بهش نداره . یه شب که حسن میره خونه پدر خانومش ساعت10-11 خانومش تو خونه نبود و همه اضطراب داشتن و باجناق حسن گفت خوبه تو الان ازین قضیه متوجه شدی و منکه تو خونه خودم رفتم بعدا فهمیدم . تو خونه پدر خانوم حسن با نبود فاطمه ( نامزد حسن ) بلبشو میشه .زنداداش فاطمه به فاطمه زنگ میزنه زود بیا آبرومونو پیش حسن آقا بردی و از حال میره . بعد فاطمه ساعت 11 میا د خونه پدر حسن با یه مردی که میگفته شوهر دوستشه پدر حسن رو می بوسه که بخاطرم دروغ بگو که از ساعت10 من اومدم اینجا؟!!!!!! چند وقت پیش که فاطمه به حسن میگه که کسی رو دوست داشته بهش میگه برگه سلامت ( بکارت ) برام از دکتر بگیره اما مدتها امتناء میکنه و بهانه میاره . الان پسرداییم با همه این شواهد که زنش زن بشو نیست و آیندش تباه شد و با وضعیت مهریش چیکار کنه ؟ 20روز دیگه هم مجلس عقدش هست هنوز مجلس رسمی که فامیلا نامزد حسن رو ببینن انجام نشده .در ضمن بگم دختره اصلا به حسن توجه نمیکنه اسمشو صدا نمیزنه باهاش بیرون نمیره و سلام نمیکنه و همخواب نمیشه و حتی به مادر حسن هم سلام نمیکنه اما به پدر حسن روبوسی میکنه و کلی تحویلش میگیره . پدر حسن هم میگه عجله نکن فراموش کن اون قضیه رو !!!! و باید دم به تله ندی و به آرامی چند بار مچشو بگیری . حسن عجله داره اگه به جداشدن تا مجلس نگرفتن این قضیه رو روشن کنن. لطفا راهنمایی کنید خیلی همه نگرانیم . طفلی پسر تحصیلنکرده و سالمیه .
علاقه مندی ها (Bookmarks)