سلام و خسته نیاشید لطفا فقط زود جواب بدید چون گیر گیرم اجر تون با فاطمه زهرا (ص) از اینجا بگم مدتی چت روم میرفتم و با بعضی ادم ها چه دختر چه پسر می حرفیدیم یه روز یعنی 90/9/10 یه دختر اومد بعد از سلام اشنای یه نفر دیگه یهش گفته بود باهام ازدواج می کنی منم از لج بهش گفتم با من از دواج کن گیر دادم بهش قضیه جدی نبود یه کم حرفیدیم شمارمو دادم بهش دو روز بعد اس داد سلام خوبی نمیدونستم اونه گفتم شما گفت مریم مریم کیه گفت تو چت اشنا شدیم بیشتر تو چت می اومدیم تو خصوصی با هم می چتیدیم و مثل خاله بازی ازدواج کرده بودیم مثلا سر زندگی خودمون بودیم حدود یه ماه گذشت باهم خیلی خوب بودیم همیشه ثانیه شماری می کردیم با هم بحرفیم من اون موقه سرباز بودم ساعت دو می اومدم خونه منتظر بود بایم خونه به حرفیم چت شد اس بازی بعد تماس خیلی خوب بودیم عالی عالی هر موقه میموندم پادگان تلفنی می حرفیدیم یه روز گفت فلانی جدی میای خواستگاریم گفتم تا امروز چیز های که دیدم راست گفته باشی چرا که نه از اون موقه خیلی خوب بودیم عالیی تمام زندگی هم فهمیدیم زیر بم خلاف غیر خلاف همه همه از پاکی و نجابتش شکی ندارم چون خانواده فوق العاده مذهبی دارند اما یه چیز دروغ گفته بود بهم اونم سن بود گفته بود منم همسن توم یعنی متولد 68 ولی گفت یه چیز بگم باز هم میای خواستگاریم گفتم تا ببینم چی باشه گفت من متولد 65 هستم سه سال ازم بزرگتر اولش ناراحت بودم خیلی زیاد به روی خودم نیوردم بعد چند روز فکر کردن گفتم چیزی که من الان دیدم از این سن یه ملاک واسه ازدواج بقیه که داره حجاب کامل خانواده تحصیلات سطح فکری دوست داشتن و خیلی های دیگه ... خیلی گریه می کرد حتی من حتی اون که خانواده هامون نمیزارن با این تفاوت سن با هم ازدواج کنیم منم یه دروغ گفته بودم بهش که خونمون تو روستا بود گفتم تو شهر هستیم خیلی ناراحت شده بود بعد اون موضوع خیلی خوب بودیم این بگم ما یه شهر هم زندگی نمی کنیم 300 کیلومتر دوریم از هم هنوز هم ندیدیم ولی از عکس هم دیدیم هر دو در شکل ظاهر مث هم هستیم اون بهتر قشنگتر .من سربازی 91/1/1 تموم کذپردم همون موقه رفتم دانشگاه که دو ترم دیگه تموم میکنم ولی بیکارم .من یه مشکل خانوادگی دارم اونم اینه پدرم از دواج مجدد کرده یه کم کمتر به ما میرسه .پدر خانوم هم خیلی سختگیر .ما یک کلام عاشق هم هستیم .یه چیزدیگه من برادرم 5 سال از من بزرگتر بیکار ازدواج نکرده اگر من ادواج کنم با این خانوم بعد برادرم ازدواج کنه با خانومی کوچکتر از ایشون لطمه روحی نمی خوردیم .الان ما چند مشکل داریم یک اشنایمون از اینترنت که واسه خانواده ها قابل پذیرش نیست .یک سن که واسه خانواده اون ها بیشتر ابل پذیرش نیست .الان هم دو خواستگار داره دو تا متولد 60 هستند یکی شون دکتر یک دیگه مهند س و از لحاظ مالی شغلی جایگاه خوبی دارند .دکتر 60 درصد راه رفته ولی دل خانوم پیش منه .من هم گفتم میام جلو البته الان نه تا پایان امسال باید بهونه واسه اشنای جور کنم اون هم این دانشگاه برم شهرشون .الان سر دو راهی هر دو مون موندیم چیکار کنیم من دارم دایم دعا میکنم از دستش ندم چون از لحاظ خانوادگی برای من خوبه هم خودش که دیونه وار دوستش دارم دوستم داره دو سال با بدی و خوبی هم زندگی کردیم بد خوب هم هم میدونیم لطفا کمکمون کنید ثواب داره هر کاری کر پا روی دلش گذاشت فراموش کنیم هم نشد که نشد من دو هفته افسرده شدم کارم شده دع از دستش ندم سطح مالی هم تقریبا در سطح هم هستیم . کمکم کنید ایا همه ازدواج های اینترنتی شکست می خورن ایا همه ازدواج های بزگتر بودن دختر شکست می خورن این بگم ما دیونه هم هستیم نمیدونیم چیکار کنیم شب روز دعا می کنم زودی بهم برسیم و خوشبختش کنم این کار من اشتباه ؟ تشکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)