به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 فروردین 92 [ 05:18]
    تاریخ عضویت
    1392-1-29
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    6
    سطح
    1
    Points: 6, Level: 1
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    New 1 اسم من را افراط بگذارید!!

    سلام!

    من نیلوفر هستم و 19 سالمه!!

    مدت زیادیه که مشکلی دارم!مشکلی که تمام زندگی منو تحت الشعاع قرار داده!!

    نمی دونم برای گفتن مشکلم باید از کجا شروع کنم اما شاید بهترین کار این باشه که از اول توضیح بدم!

    8 سالم بود که روزی با دیدن یه فیلم هندی شیفته ی دنیای پر زرق و برق سینمای هند شدم!!نمی شه شیفته اسمش رو گذاشت بلکه باید بگم یجورایی به دیدن فیلم هندی و مخلفاتش معتاد شدم!!اونقدر زیاد تو این قضیه فرو رفتم که به خودم اومدم و دیدم رسیدم به دوم راهنمایی و هنوز هم تو این دنیای مسخره وقتم و زندگیمو تلف می کنم!!درسته!!من تمام اون سالا با افراط بیش از حد خیلی از موقعیتام مثل ورود به مدرسه ی تیز هوشان رو از دست دادم!!عشق من اونقدر به هند زیاد بود که نمی تونم حدی براش قائل شم!!این شد که با خانواده ام به هند سفر کردم و طی اون سفر تمام باورای من از اون دنیای قشنگ و خیالی فرو ریخت!!من از هند زده شدم!متنفر شدم!....تمام این دورانا که از علاقه ام نسبت به اون دنیای قبلی دست کشیده بودم مثل یه جسم بی روح فقط نفس می کشیدم!!

    مدتا گذشت و من وارد دومین مرحله ی زندگیم شدم!شبی مقابل تلوزیون نشسته بودم که با دیدن یه بازی فوتبال و درحقیقت دیدن یه سرمربی زندگی من از این رو به اون رو شد!!من عاشق اون سرمربی شدم!! و این بار دنیای دلبستگی جدیدی برای من شروع شد!!اینبارم مثل قبل تو این دنیا فرو رفتم و به فوتبال اعتیاد پیدا کردم!در حدی که هر بار تیم موردعلاقم مساوی داشت و یا می باخت من به شکل بدی دچار افسردگی می شدم!!دو سه سال گذشت و من غرق فوتبال باز هم وقتمو تلف کردم!من شاگرد اول مدرسه به حدی غرق این قضیه شده بودم که معدل اول دبیرستانم به 18 و دومم به 16 رسید!!من به معنای واقعی خودمو نابود کردم!!تمام روزام به هیچ و پوچ و به پرسه زدنای طولانی مدت تو اینترنت گذشت!! تا اینکه سال سوم دبیرستان با باخت وحشتناکی که تیمم داشت و ضربه ی شدیدی که بهم وارد شد تصمیم گرفتم فوتبال رو کنار بزارم!!و گذاشتم...و کم کم دلسرد شدم!!...

    اون سال معدلم بالا شد و من به ظاهر خوب بودم اما درونم پوچ و سرد بود!!باز هم مثل یه جسد متحرک فقط روزامو سپری می کردم!!مثل یه افسرده ی واقعی!چون دیگه دلبستگی نداشتم که به امیدش زندگی کنم!!

    تمام اینا گذشت ومن درست سال کنکور باز هم عاشق شدم!!این بار عاشق یه خواننده ی کره ای!! اما اینبار این عشق با تمام عشقای قبلی فرق داشت!!این یکی عشق منو به گناه کشوند!کنکورم رو تلف کرد و زندگی منو نابود کرد!!...کسی که دوسش دارم یه انسان و یا شاید بگم یه حیوان کثیفه و با هر جنسیتی ارتباط داره!!اما با این وجود عشق و یا بهتره بگم وابستگی این بار شدید تر و افراطی تر از دفعه های قبله!براش وبلاگ ساختم و شروع کردم به نوشتن داستان هایی که مربوط به زوجای پسر با پسر میشه و تو دنیای طرفدارای کره ای بسیار طرفدارا داره!!حالا احساس گناه می کنم!احساس پوچی و احساس پستی!!

    من استعداد فوق العاده ی خودم تو نویسندگی رو با نوشتن این فنفیکا و دنبال کردن این پسر دارم تلف می کنم!دارم خودمو تلف می کنم!!صبح تا شب تمام ذهنم پره از رابطه ی بین این پسر و پسری که زوجش محسوب میشه!!من به رابطه ی بین دوتا پسر علاقه ی زیادی دارم!!این قضیه اصلا دست خودم نیست اما متاسفانه حقیقتیه که در من وجود داره!!

    من نمی تونم عاشق پسری غیر از دنیای مجازی بشم!اصلا نمی تونم با پسرا رابطه ای داشته باشم!!و از دخترا هم متنفرم!!فقط می تونم گوشه ای رابطه ی دوتا پسر رو تماشا کنم و لذت ببرم!!

    وابستگیای قبلی من حداقل یه پوینت مثبت داشت و اونم این بود که من زبان انگلیسی و هندی رو کامل یاد گرفتم اما این یکی فقط داره نابودم می کنه!روز به روز منزوی تر از دیروز می شم و بهتره بگم افسرده تر!!

    واقعا خسته ام!!سالیانه ساله که از علاقه های فوق افراطیم که نمی دونم از کجا نشات می گیره,عذاب می کشم و ضرر می بینم!!و حالا علاقه ی عجیب و مسخره ام به رابطه ی بین دو پسر داره دیوونم می کنه! من با تبلیغ کارای اون پسر تو وبلاگم,نوشتن فنفیک و دنبال کردن خودش و زوجای پسرش دارم این کار یعنی لواط یا هم/جنس/بازی رو ترویج می دم!!حالا علاوه بر تمام مشکلاتم احساس گناه و عذاب وجدان داره خفه ام می کنه!!هر شب خواب شیطان,جغد و هر چیز وحشتناکی که میشه گفت از رده ی یه کابوس فراتر رفته رو می بینم!!من هیچوقت نتونستم مثل یه ادم عادی چیزی رو دوست داشته باشم!علاقه ی من به هرچیزی که درگیرش بشم جنون واره و نمی دونم چرا!!

    واقعا نمی دونم کجا برم و با کی حرف بزنم!!نمی دونم چطور می تونم مثل خیلی از ادما متعادل باشم و مثل خیلی از ادما عاشق یه انسان واقعی بشم!!من واقعا به کمک نیاز دارم!شاید خیلیا با خوندن حرفای من پوزخندی گوشه ی لبشون بشینه و از مشکلم بی تفاوت رد بشن!!

    اما من واقعا به کمک هرکسی که می تونه یاریم کنه نیاز دارم!

  2. کاربر روبرو از پست مفید سکوت اشک تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array
    سلام

    من تنها چیزی که توی وجودت می بینم اینه که به خاطر هر چیزی که دوست داری تلاش می کنی و سختکوشی به خرج می دی .
    وقتی که اینهمه اراده قوی داری پس چرا این تخیلاتت رو به دنیای واقعی خودت نمی کشی مثلا اگه از فیلم هندی خوشت می اومد می تونستی یک داستان نویس خوبی بشی و دنبالش رو بگیری و برات بشه یه هدف یا اینکه اگر از سر مربی خوشت اومده بود می تونستی در تیم فوتبال بانوان شرکت کنی و از خودت یک اسطوره بسازی و یا اینکه یک شاعر بشی و شعر بگی و یا اینکه توی تحصیلاتی که داری تلاش کنی و مدیر خوبی بشی یا یک مهندس خوب و یا ...

    در کل می خوام بگم تا زمانی که به دنیای واقعی برنگردی روزهات به بطالت می گذره و بعدها هم جبرانش سختتر میشه .

    البته یه مشکل رو هم در تو می بینم و اون هم اینکه از این شاخه به او شاخه پریدنت هست اینکه وقتی به چیزی علاقه مند میشی به همان راحتی هم برایت نفرت انگیز میشه پس اول سعی کن این خصلت رو از خودت دور کنی و تلاشهات رو واقعی کنی و با هدف جدید و انرژی عالی به نقطه مورد نظرت برسی .
    هیچگاه دلت را به روزگـــــــار مسپار که دریایی از ناامیدی هست ...
    دلت را به خــــــدا بسپار که دریایی از امید است...

  4. 2 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    ویدا@ (پنجشنبه 29 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  5. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باید سعی کنی اگه علاقه ایی وجود داره اون رو به سمت فرهنگ اون جامعه بکشونی ، مثلا علاقه به فرهنگ جامعه هند.
    شما باید سعی کنین واقعیتها رو ببینین . برخلاف اونچه که در سینما ها می بینیم ، کشور کثیفی داره و فقیر.
    دوستانی که اونجا رفتن این مطلب رو تایید می کنن .

    روابط خانوادگی شما به چه شکله ؟
    روابط گرمی دارین ؟ خواهر و برادر دارین ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید omid65 تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 29 فروردین 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.