به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    نکته سنجی و باریک بینی همسر در زندگی مشترک

    با سلام به همه ی دوستان

    وقت همگی بخیر

    من 22 ساله و همسرم 27 ساله هستند و هفت ماه است که عقد کرده ایم.

    به عنوان پیش زمینه :
    همسرم در کنار تحصیل 7 سال است که مشغول کار کردن هستن و تمامی هزینه ها از اولین شاخه ی گل تااا خرج جشن عقد و ... رو خودشون پرداخت کردن و کوچکترین کمک از طرف خانواده شون قبول نکردن و البته خیلی بهشون فشار اومد و تمام پس اندازشون خرج شد ... (البته در مورد مسائل مالی هم سوال دارم که بعدا از محضرتون می پرسم)

    من و همسرم، هر دو دارای ویژگی حساس بودن هستیم، و از هر موردی بی خیال رد نمی شویم
    هر چند من قبل از عقد کمی بی خیال تر و خوش بین تر از الان بودم اما گاهی برای بهانه گیری بیشتر به همسرم و برای این که اگر او خرده ای از من یا خانواده ام گرفت پاسخی برایش داشته باشم، دقیق تر و حساس تر از قبل شده ام.

    از این گذشته در مسائلی که بحث خرج کردن و مسائل مالی مطرح میشه خیلی حساسیت نشون میده (البته الان کم تر شده)

    برای مثال در گذشته زمانی اگر برای ماشین اتفاقی می افتاد (تصادف، خراب شدن و ...) همسرم شروع به غصه خوردن می کرد و می گفت ما خیلی بد شانسیم و ... و من بلعکس شروع می کردم می گفتم خدا رو شکر که برای سلامتی خودمون اتفاقی نیافتاده و ... و او از این برخورد من رنجیده می شد و می گفت تو برای زندگی ارزش قائل نیستی چون برایش زحمت نکشیدی و این روال ادامه داشت تا این که من اکنون مثل خودش شده ام
    گاها اگر بد بیاری ایی در زندگی داشته باشیم من غر می زنم، نق می زنم، اعتراض می کنم و او مرا آرام می کند!!! جایگاهمان در زندگی تغییر کرده و اثری از انرژی و خوش بینی ِ من در زندگی نیست.

    مثلا این چند روز که ایشون به ماموریت رفته ، متاسفانه یکی از نگین های حلقه ی من افتاده
    و خدا می دونه که من این چند روز چقدر با خودم تنش داشتم که چطور بهش بگم و چقدر ناراحت می شه و حالا می گه تو ارزشی قائل نیستی برای زحمت هایی که من می کشم و برای مسائل مالی به روی من میاره که اگر بیشتر مواظبش بودی این طور نمیشد...

    در حالی که قبل از ازدواج اگر چنین اتفاقی می افتاد به راحتی آروم می شدم و می گفتم مساله ی مهمی نیست باید یکم پول پس انداز کنم و تعمیرش کنم ...

    حالا سوال من از شما همراهان عزیز اینه که من چطور باید این مساله رو حل کنم ؟
    همیشه نگرانم، مثلا نگرانم که نکنه برا گوشی ایی که برای من خریده مساله ای پیش بیاد
    یا کلا برای زندگی مون
    نگرانم بعدا که عروسی کردیم مدام ایرادگیری های ایشون ادامه داشته باشه و حساس بودن و نگران خراب شدن وسایل باشه و من آرامش نداشته باشم در زندگی

    من می خوام خوش بین باشم و حتی اگر چیزی خراب شد، راحت بپذیرم اما اگر این طور باشم همسرم فکر می کنم من ارزش قائل نیستم در حالی که اگر من شروع به غصه خوردن کنم و ناراحتیمو ابراز کنم اون من رو آروم می کنه و اون قدرها گیر نمیده اما من نمی خوام نقش بازی کنم :(
    ممنونم میشم پاسخ بدهید که من چه کنم ؟

  2. 2 کاربر از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده اند .

    she (شنبه 24 فروردین 92), کامران (شنبه 24 فروردین 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من اگه اتفاقی پس از رعایت همه دقتها بیافته دیگه باید پذیرفتش ولی برخی وقتها با کمی دقت فقط کمی دقت میشه جلو خیلیلاشو گرفت. مثلا اگه گوشی شما اشتباه از لبه میز بیافته و 50تومن خرج تعمیرش بشه واقعا جای حساسیت از طرف هردوتون هست ولی اگه اتفاقی واقعا دست ما نباشه دیگه قضابلاست یا تقدیر! به هر شکل تو وضع اقتصادی امروز بد نیست این حساسیتها و اگه جنبه افراطی پیدا نکرده خوبم هست
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    ویدا@ (شنبه 24 فروردین 92)

  5. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    بهتر هست که با کمک یک روانشناس این مشکل را حل کنید.
    ظاهرا کوچیکه اما تاثیر خیلی بدی می ذاره.
    بعدها شما از ترس برخورد ایشون گاهی مجبور می شید دروغ بگید.
    این اضطرابهایی که برای عکس العمل ایشون دارید در بلندمدت مشکلاتی مثل وسواس و ... براتون ایجاد می کنه.
    و از اون بدتر این که فرزندتون هم بخاطر ترس از پدر و ... دچار همین مشکلات خواهد شد.

    البته و صد البته که به ظرفیتهای روحی شما هم بستگی داره.
    چون من مردی را با همین مشخصات می شناسم که همسرش اصلا عین خیالش نیست و به این رفتارها واکنشی نشون نمی ده ( 20 سال زندگی کردند ) اما فرزندشون بخاطر ترس از این سخت گیریهای پدر همیشه مضطربه و کمی هم وسواس فکری داره. از اشتباه کردن هم به شدت می ترسه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    sara 65 (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    از شما دوستان عزیز ممنونم

    ممنون میشم اگر سایرین هم نظری دارن حتما مطرح کنند

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام

    من معنی این جمله شما رو نمیفهمم:

    هر چند من قبل از عقد کمی بی خیال تر و خوش بین تر از الان بودم اما گاهی برای بهانه گیری بیشتر به همسرم و برای این که اگر او خرده ای از من یا خانواده ام گرفت پاسخی برایش داشته باشم، دقیق تر و حساس تر از قبل شده ام.

    مگر زندگی میدان جنگه ؟!

    یا جایی که باید همیشه در حال تلافی کردن باشیم؟!

    مشکل همسر شما اینه که شما درکش نمیکنی ! همین !

    اگر همسرش شما میگه ماشین خراب شده و ....اون لحظه اگر شما مخالف ایشون نظر بدی یعنی درکش نکردی.اقای دهنوی در یک جلسه از صحبتهاش خیلی در این مورد توضیح دادن و انصافا هم خیلی خوب بود.

    بهتره در اون لحظه بهش بگی منم خیلی ناراحتم که ماشین خراب شد.خیلی حیف شد و ......تا همسرت بفهمه درکش کردی و و در موضع اونی.اما وقتی شما میگی خداروشکر فلان و ....همسرت با خودش میگه این اصلا عمق ناراحتی منو درک نمکینه

    اینم یادت باشه مردها از زنهای غرغرو و نق زن خوششون نمیاد.دیگه این کار رو نکن.

    ضمن اینکه لازم نیست همه چیز و تمام و کمال بری به همسرت بگی.توجه کن اصلا نمیگم پنهان کاری کن.میتونی بری خودت نگین انگشتر رو درست کنی و برای خودت و همسرت مسئله جدید ایجاد نکنی.

    وقتی همسر شما خسته از ماموریت برمیگرده و مواجهه میشه با این اتفاق خب طبیعای ناراحت میشه و مشکلات بعدی پیش میاد. خودت برو انگشترت رو درست کن و بعدا در یه فرصت مناسب به همسرت بگو

    در واقع طوری رفتار کن که اصلا مسئله خاصی نبوده.(مگه یه نگین انگشتر چقدر هزینه برمیداره؟)

    از طرفی یادت باشه ازدواج روی خیلی از رفتارهای ادم و حالتهاش تاثیر میذاره و اصلا نباید توقع داشته باشی شما عین همسرت بشی یا اون مثل شما بشه

    اگر همیشه خودت رو در موضع همسرت نشون بدی حتما اون میفهمه که اگر هم اتفاقی میفته به دلیل ککوتاهی شما نبوده بلکه کاملا سهوی بوده

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    دلپذیراد (شنبه 31 فروردین 92)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام مریم جان

    ممنون از توصیه هات
    والا من قبل از این که صحبت های شما رو بخونم، به همسرم گفتم و به قول شما خودم رو در موضع ایشون قرار دادم ...

    ان شاالله بار بعدی و در برخوردهای دیگه توصیه هاتون رو به کار می گیرم
    اما خب قبول کن که گاهی خیلی آدم معذب میشه اگر بخواد اون چیزی که واقعا نیست رو نشون بده،
    امیدوارم بتونم :)

    ممنونم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.