به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array

    Eh S با من حرف بزن

    سلام
    به هر بهانه اي دوست دارم يك تاپيك ايجاد كنم تا شما بيايد باهام حرف بزنيد اما دوتا جواب ميدين وميريد سراغ تاپيكاي خيانت و....هميشه اهل رفتوآمد بودم اما به دلايلي چند وقته نتونستم با اقوام باشم.فقط ميخوام بايكي حرف بزنم.هيچ مشكلي ام ندارم.خداروشكر سالمم.

  2. 7 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    barani (چهارشنبه 21 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 21 فروردین 92), rozaneh (پنجشنبه 22 فروردین 92), she (شنبه 24 فروردین 92), کامران (چهارشنبه 21 فروردین 92), مسافر زمان (پنجشنبه 22 فروردین 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میخوای حرف بزنی حرفی نیست ولی حرف اینه که چون تایپیکت حالت گفتگوی آزاد پیدا میکنه منتقل میشه به انجمن آزاد که رایگان نیست ولی شاید اونجا بیشتر حالت گپ زنی دیده بشه!
    هرچه میخواهد دل تنگت بگو! اگه جوابی هم نداشته باشیم که بدیم حداقل حرفاتو شنیدیم!
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 21 فروردین 92), rozaneh (پنجشنبه 22 فروردین 92), roze sepid (چهارشنبه 21 فروردین 92), _yalda (چهارشنبه 21 فروردین 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    ممنونم كه شما جواب دادين.هيچكس بي مشكل نيست اما من اگه بخوام موشكافي كنم خيلي چيزا باعث اين حسم شده اما هر وقت در موردش حرف زدم مشكلاتم بزرگتر شده.وراه حلش سختتر.من نه خيانت كردم نه طلاق گرفتم ونه بي نمازم ونه بي پولم نه بي سوادم.دانشجو رشته مهندسي... خداروشكرپدرو مادرم طلاق گرفتن...والبته من جلو ظلم بيشتر پدرمو گرفتم.حالا ميفهمم هر دوشون ظالمن چون وقتي تفاهم نداشتن بچه دار شدن.اما چند وقته سعي ميكنم گناهاشونو ببخشم.درست از وقتي كه بيشتربا خدا انس گرفتم.اما مگه اين نفس بد ميذاره كاملا به خدا نزديك باشم؟شما كه منو نميشناسين بخوام رياكاري كنم اما نمازامو اول وقت ميخونم وسعي ميكنم به هيچكس ظلم نكنم.مخصوصا از بچگي حس بدي نسبت به ظلم به بچه ها داشتم چون كودكي آرومي نداشتم واز طلاق پدرو مادرم پيداست.

  6. 6 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    barani (چهارشنبه 21 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 21 فروردین 92), rozaneh (پنجشنبه 22 فروردین 92), کامران (پنجشنبه 22 فروردین 92), مسافر زمان (پنجشنبه 22 فروردین 92), راحیل خانوم (جمعه 23 فروردین 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی وقتها اختلافات بعدا وجود میاد و پدر و مادر شما اگه میدونستن جدا میشن قطعا بچه دار نمیشدن! ولی بعضی وقتها حرف زدن در مورد مشکلات فقط نبش قبر کردنه و موجب میشه مجددا داغ آدم تازه بشه! خیلی از مشکلات را اگه آدم در موردش حرف نزنه کم کم فراموش میشوند
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  8. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    rozaneh (پنجشنبه 22 فروردین 92), roze sepid (جمعه 23 فروردین 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 22 فروردین 92), شیدا. (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    خوشحالم كه به تاپيكم اومديد وباهام صحبت ميكنيد.
    تا حالا به هرچي ميخواستم رسيدم.به جز ازدواج كه اونم به خاطر اينه كه هر كدومشون تو تحقيق تو زرد از آب در اومدن.من جزءاون دخترايي نيستم كه ميگن فقط ازدواج.حتي تو شرايط سخت هم باز به فكر آيندم با اون خواستگار بودم.هيچوقت نخواستم با ازدواج خودمو راحت كنم.حتي تو سن16 سالگي كه اولين خواستگارم اومد باز هم به فكر عاقبت زندگيم بودم.بعضي وقتا به خاطر جدايي پدرم ناراحتم اما وقتي به آخرين روزي كه باهاش بوديم فكر ميكنم بيشتر به كاري كه كردم اطمينان پيدا ميكنم...اون روز ما دنبال خونه اجاره اي بوديم (چون بابام چند ماه پيشش به خاطر طمع كاري خونمونو فروخته بود و نصف پولشو داده بود به يكي كه بهش دو برابر نزول بده.اونم يك سند جعلي داده بود وبابام به مرز جنون رسيده بود.هر شب 5يا6 تا قرص خواب ميخورد وزده بود به اون درش...قمار بازي ميكرد وميگفت دوست دارم همه زندگيمو به باد بدم وكلي حرفاي زشت...به برادر17سالم سر هر چيزي گير ميداد واونو از خونه فراري كرده بود.روزو شبم شده بود گريه واز خدا ميخواستم نجاتمون بده)من نميخواستم برم چون ميدونستم هر لحظه ممكنه خطايي از بابام سر بزنه كه شايد غير قابل جبران بود...رفتم دانشگاه.شب اومدن دنبالم كه بريم خونه ببينيم.هر خونه اي ميديديم در شان ما نبود.اما بابام لج كرده بود منم گفتم قبول ميكنيم بعد تو فرصت مناسب قانعش ميكنيم.تو راه زد به سرش شروع كرد به دستي كشيدنو خلاصه ميگفت ميخوام بكشمتون تا براي خودم زندگي كنم.اون شب من حرفاي زشتي شنيدم كه هيچوقت تو عمرم نشنيده بودم.فقط بابامو نازو نوازش ميكردم تا به سلامت برسيم خونه...وقتي اومديم خونه مامانمو كردم تو اتاق وگفتم از بابا دور باش.خودمم با تمام نفرتم براش غذا آماده كردم وهر چي گفت گفتم همه حرفاتون درسته وفقط گريه ميكردم.برادرم كه متاهله تماس گرفت وصدامو شنيدوبا اصرار ازم پرسيد چي شده منم زدم زير گريه...موضوعو فهميدو گفت ديگه بسه هرچي ظلم كرده.خداروشكربرادرم وضع مالي خوبي داره وچندين ميليون بابام دستش بود.برامون خونه گرفت نجاتمون داد. بابام گفت طلاق مامانمم راضي بود.حالاخونه خواهر بزرگم زندگي ميكنه چون دامادمون پسر عممه.بابامم هيچوقت نميزاره منت كسي رو سرش باشه وكلا شخصيت سالاري داره.با تمام بديهاش حداقل ميدونم منو خوب تربيت كرد وراهو چاهو نشونم داد.اما اگر دوستانه رفتار ميكرد الان اينقد تنها نبود.يك عمر دوست داشتم از شرش خلاص بشم اما حالا گاهي وقتا به دست نوازشگرش نياز دارم.وقتايي كه خودمو به خواب ميزدم تا براي نماز بيدارم كنه وبگه بابا جان ...پاشو نمازتو بخون.از طرفي برگشتش امكان نداره چون ميخواد مامانم منتشو بكشه و از طرفي روابطش با برادرم فوق العاده خراب شده وبرادرم گفته اگه بخواين تحويلش بگيرين ديگه رو من حساب نكنين. چكار كنم؟

  10. 5 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    barani (پنجشنبه 22 فروردین 92), rozaneh (پنجشنبه 22 فروردین 92), کامران (پنجشنبه 22 فروردین 92), مسافر زمان (پنجشنبه 22 فروردین 92), راحیل خانوم (جمعه 23 فروردین 92)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    سلام
    به هر بهانه اي دوست دارم يك تاپيك ايجاد كنم تا شما بيايد باهام حرف بزنيد اما دوتا جواب ميدين وميريد سراغ تاپيكاي خيانت و....هميشه اهل رفتوآمد بودم اما به دلايلي چند وقته نتونستم با اقوام باشم.فقط ميخوام بايكي حرف بزنم.هيچ مشكلي ام ندارم.خداروشكر سالمم.
    دوست عزیز
    آلاچیقهایی برای این منظور مثل باغ همدردی هست یا حال و احوال یاران همدردی
    پس نیازی به باز کردن تاپیک نیست
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  12. کاربر روبرو از پست مفید rozaneh تشکرکرده است .

    roze sepid (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط roozaneh نمایش پست ها
    دوست عزیز
    آلاچیقهایی برای این منظور مثل باغ همدردی هست یا حال و احوال یاران همدردی
    پس نیازی به باز کردن تاپیک نیست
    اما ميگن رايگان نيست.

  14. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    barani (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array
    خوب کاش ابتدا تاپیکتو با همین موضوع هایی که گفتی بازمیکردی تا دوستان واضح تر مثل من فقط فکر نکن که میخوای حرف بزنی و ندونن راجع به چی. تو پست بعدی یه اسم خوب واسه تاپیکت انتخاب کن و از مدیران بخواه اسم تاپیکت رو به اون اسمی که گویای مشکلت باشه تغییر بدن تا دوستان بیان و راهنمایی کنن.

    - - - Updated - - -

    واقعاً روزهای سختی گذروندی بهت تبریک میگم که اینقدر با دید باز به مسائل نگاه میکنی و شجاع و استوار تو زندگیت پشتوانه مادرت هستی. شاد باشی
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  16. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (پنجشنبه 22 فروردین 92), roze sepid (پنجشنبه 22 فروردین 92), فرشته مهربان (جمعه 23 فروردین 92), راحیل خانوم (جمعه 23 فروردین 92)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از نوشته هاتون معلومه پدرتون روند زندگی نرمالی داشته و بعد اون اتفاق مالی اخلاقش عوض شده! پس ته دلش خودشم از این وضعیت راضی نیست و دلش به حال خودش میسوزه! بلاخره فشار زیادی بهش اومده سر کلاهی که ازش برداشته شده!

    اما یادتون باشه که هیچ وقت در به ی پاشنه نمیچرخه و ممکنه روزی اوضاع دوباره عوض بشه! مدت محل نذارید تا خوب با خودش تنها باشه و خلوت کنه. بعد کم کم بهش محبت کنید تا حس کنه به شماها نیاز داره. هرچه سن آدما بالاتر میره و شکسته تر میشن بیشتر قدر چیزایی که دارن را میفهمن. بلاخره پدره! نمیشه که رهاش کرد و کنارش گذاشت! بهترین راه اینه که با کجدار و مریض نذارید حرمتها خیلی از بین بره و فرض را بر این بذارید که اوضاع بهتر خواهد شد.
    در مورد ازدواجم بدون که ازدواج همه چیز زندگی نیست و خیلیا که تو ازدواج شکست خوردن میگن ای کاش هیچ وقت سمتش نرفته بودن. ناراحت نباشید اصلا. بعدم با توجه به سن ازدواج هنوز 5-6سالی وقت هست.
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  18. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    maryam240 (یکشنبه 18 مرداد 94), roze sepid (جمعه 23 فروردین 92)

  19. #10
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همین جا بگین ، همه می شنویم .
    اسم تاپیک رو توی ارسال بعدی عنوان کن . مدیران عوضش می کنن .
    .
    .
    در مورد پدرت من دقیقا می دونم و می فهمم چی میکشی .
    ما چند تا از اعضای همدردی در این زمینه همدردیم .
    حالا نمی خوام اسم بیارم ولی کاش میشد این چند نفر یه گروهی رو تشکیل می دادن و ار تجربه هاشون برای همدیگه می گفتن .

    شنیده ام که می گن پدر خدای روی زمینه .
    منم اعتقاد دارم بهش در واقع از روزی که این موضوع رو فهمیدم دیگه خیلی بهش گیر نمی دم .
    و دارم سعی می کنم ازش دور بشم.
    این بهترین روشه .
    ویرایش توسط فرشته مهربان : جمعه 23 فروردین 92 در ساعت 09:17 دلیل: حذف قسمتهای تکراری

  20. 5 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    maryam240 (یکشنبه 18 مرداد 94), reihane_b (پنجشنبه 22 فروردین 92), roze sepid (پنجشنبه 22 فروردین 92), کامران (جمعه 23 فروردین 92), راحیل خانوم (جمعه 23 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.