
نوشته اصلی توسط
saraa
سلام
من نزدیک به دوساله بااقایی اشنا هستم و ارتباط دارم..رابطه ی جدی و قصد ازدواجی هم داریم فقط مشکل اینجاست که خانواده ی من قصدمهاجرت دارند ومن از روز اول این موضوع رو اعلام کرده بودم به تازگی خانوادش نسبت به این موضوع حساس تر شدن و شروع به مخالفت کردن و یه جورایی تحت فشار دارن میذارن که این موضوع تموووم بشه هرچه زودتر........هیچ کدوم نمیخوایم جدا بشیم و دنبال راه حل میگردیم....الان دیگه خانوادش حاضرنیستن بیان جلو .....از طرف دیگه خانواده من هم از این موضوع بی خبرن و خود من یه جورایی ناراحتم...حرف خانوادش اینه اگه نرن میاایم حلو ولی اگه بخوان برن نههههه!!!وایران بودن خانواده ی منم شرظ جلو اومدنه براشون....و دلیلشونم اینه اگه خانوادم برن منم هوایی میشم و ول میکنم میرم....آخه واقعا این حرف منطقیه؟؟؟؟ماااا هردومون نمیخواااایم جدااا شیم یه راهکاری میخوام خانوادشو قانع کنم.....البته تا دیروز فقط بایدخانوادشومتقاعد میکردم حالا امروز خودشم میگه ما شرایطموون جور نیست بهتره تموم بشه همه چی .....عملادیگه جواب تلفن و اس ام اس هم نمیده و حتی حاضرنیست بریم مشاوره میگه اونا هم راه حلی ندارن..مشکل ما حل نشدنیه....واقعا خودشم منونمیخواااد ؟؟یافشارخانوادش باعث شده اینجوری رفتارکنه با من؟؟ هر روزم شده گریه وزاری میشه کمکم کنیییین....
علاقه مندی ها (Bookmarks)