به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 فروردین 92 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    48
    سطح
    1
    Points: 48, Level: 1
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    12

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Exclamation پسر آبجی دوست دخترم منو با اون دیده

    سه روز پیش با دوست دخترم با ماشین بیرون رفته بودم . بعدش به موبایلش خبر دادند که یکی از فامیل هاشون از شهرستان اومده خونشون . اونم بم گفت تا نزدیکی های محلشون ببرمش تا زودتر برسه خونه و دو تا پسر آبجی هاش سوار موتور ما رو دیدند و من از دستشون فرار کردم .

    بعدش اون رو خونشون رسوندم . یکی از پسر آبجی هاش خونشون رفته بود و بش گفته بود اون رو با من دیده .اونم این موضوع رو انکار کرده بود و پسر آبجیش گفته بود که براش داره و پلاک ماشین رو هم برداشته . اون طوری که خودش می گه پسر آبجی هاش خیلی سمجند .

    الان من گیج شدم و نمی دونم باید چکار بکنم . من در مورد گذشته و اعتقاداتم به دختره گفته بودم و حتی به ازدواج باش فکر می کردم . اما دیشب بم گفته بود که جمعه براش خواستگار اومده بوده و پسره خیلی خوبه و باباش نمایشگاه ماشین داره و از پسره خوشش اومده بوده و به خاطر همین هم فکر می کنه وقتی که شنبه با من بیرون رفته لو رفته ! الانم می گه دویاره بعد از ایام فاطمیه اون پسره می خواد بیاد خونشون و احتمالا بش جواب مثبت می ده .

    جدا از اینکه این دختره رو دوست داشتم و انقدر نامرده که همزمان که با منه به فرد دیگری فکر می کرده نمی دونم پسر آبجیش می تونه با داشتن پلاک ماشین خونه ی من رو پیدا کنه و بعدش من باید به اون چی بگم و پسر آبجیش می خواد چه بلایی سرم بیاره

  2. 2 کاربر از پست مفید ahmadi تشکرکرده اند .

    roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 98 [ 02:57]
    تاریخ عضویت
    1389-6-09
    نوشته ها
    274
    امتیاز
    9,988
    سطح
    66
    Points: 9,988, Level: 66
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    SocialVeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    2,955

    تشکرشده 2,268 در 375 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام
    الان این وسط دقیقا مشکل شما چیه؟؟؟چه کمکی از دست ما برمیاد؟
    صورت مشکلو مشخص کنید دوستان راهنمایی میکنن!!!
    دوست دخترت نامرده؟!
    خواهرزاده هاش باید بی غیرت باشن؟و شتر دیدی ندیدی؟
    یا خیلی غیرطبیعیه که واسه یه دختر خواستگار بیاد؟
    یا اینکه چون شما مخفیانه با یه دختر دوست هستید دیگه کسی نباید بیاد خواستگاریش؟

    یا شما در آینده میخواستید برید خواستگاریش؟و یهو کاسه کوزه اتون به هم خورد؟

    بعد یه سوال خیلی کوچولوی دیگه واسه من پیش اومد.اصولا شما چطور انتظار دارید یک دختر بتونه به عنوان مرد زندگیش به شما تکیه کنه؟؟؟

    آخه بشر اگه واسه ازدواج میخواستیش که الان انقدر ترس تو جونت نبود :mad:

    ------------------------------------------------
    واقعا نتونستم جلوی خودمو بگیرم و چیزی نگم،شرمنده
    چشماتو بیند و تصورکن همه ی آدمای دنیا به این فرموده ی حضرت علی علیه السلام عمل میکنن:
    "هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند"
    دنیا چه شکلی میشه ؟؟؟

  4. 8 کاربر از پست مفید راحیل خانوم تشکرکرده اند .

    ahmadi (پنجشنبه 08 فروردین 92), Elena1994 (یکشنبه 06 مرداد 92), mohammad6599 (دوشنبه 12 فروردین 92), nikafarid (چهارشنبه 26 تیر 92), roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), taraneh89 (پنجشنبه 08 فروردین 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 08 فروردین 92), صبا_2009 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array
    حقته،فکر کردی دوستی فقط عشق و حاله؟خربزه خوردی پای لرزشم بشین.

    حتمن باید یه بلایی سرت بیاد تا بفهمی کار اشتباه انجام می دی؟

    اگر تو راهنایی رانندگی یا دادگستری آشنا داشته باشه شاید بتونه خونه رو

    پیدا کنه.چون می دونم بارها عواقب این دوستی ها به شما تذکر داده شده

    اینطور بهت توپیدم.امیدوارم دیگه پسرخواهرش رنگتو نبینه و شما هم از این

    روابط دست برداری.


  6. 8 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    ahmadi (پنجشنبه 08 فروردین 92), mohammad6599 (دوشنبه 12 فروردین 92), nikafarid (چهارشنبه 26 تیر 92), roseflower (شنبه 05 مرداد 92), roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), taraneh89 (پنجشنبه 08 فروردین 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 08 فروردین 92), صاعد (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    سلام احمدی عزیز.

    بابت پلاک ماشین نگران نباشید. دوستت درگیر خواستگارشه، خونوادش با انجام اینکار اول از همه دختر خودشون رو به دردسر میندازن! خیلی باید بی عقل باشن که اینکارو بکنن.

    پس نگران نباش. و بیشتر از اینکه خودت رو درگیر این ترس ها بکنی، روی درس گرفتن از این اتفاق وقت بگذار.

    اما در مورد اینکه میگی بهت نامردی شده، احساست رو درک میکنم، اما این رو در نظر بگیر که جریان خواستگاری بوده! یکی تماس گرفته و خواسته بیاد خونشون. دوستت باهاش رابطه قبلی نداشته که! و خونوادش هم قبول کردن. یعنی یه مسئله خانوادگی بوده، نه چیزی بین دوستت و اون آقا. پس بی دلیل احساس خیانت بهت دست نده!

    دوستت هم که به تو تعهد نداشته. اینکه تو در مورد ازدواج *فکر* کرده بودی، تعهدی برای اون ایجاد نکرده. اگه با خونواده خواستگاری رفته بودی، بحثش فرق میکرد. هرچند اون زمان هم ممکن بود خونوادش ازش بخوان خواستگار دیگش رو انتخاب کنه.

    بهش حق انتخاب بده. همونطور که خودت این حق رو داری.

    این به هرحال تجربه خوبی برای تو بوده که از این به بعد روابطت رو محکم تر برقرار کنی.

    موفق باشی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : پنجشنبه 08 فروردین 92 در ساعت 19:44

  8. 8 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    ahmadi (پنجشنبه 08 فروردین 92), Lnaz (پنجشنبه 08 فروردین 92), roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), Sinéad (جمعه 09 فروردین 92), بابک 1369 (جمعه 09 فروردین 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 08 فروردین 92), شیدا. (جمعه 09 فروردین 92), صبا_2009 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  9. #5
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 فروردین 92 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    48
    سطح
    1
    Points: 48, Level: 1
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    12

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان این وسط دقیقا مشکل شما چیه؟؟؟چه کمکی از دست ما برمیاد؟
    صورت مشکلو مشخص کنید دوستان راهنمایی میکنن!!!
    دوست دخترت نامرده؟!
    خواهرزاده هاش باید بی غیرت باشن؟و شتر دیدی ندیدی؟
    یا خیلی غیرطبیعیه که واسه یه دختر خواستگار بیاد؟
    یا اینکه چون شما مخفیانه با یه دختر دوست هستید دیگه کسی نباید بیاد خواستگاریش؟

    یا شما در آینده میخواستید برید خواستگاریش؟و یهو کاسه کوزه اتون به هم خورد؟

    بعد یه سوال خیلی کوچولوی دیگه واسه من پیش اومد.اصولا شما چطور انتظار دارید یک دختر بتونه به عنوان مرد زندگیش به شما تکیه کنه؟؟؟

    آخه بشر اگه واسه ازدواج میخواستیش که الان انقدر ترس تو جونت نبود :mad:

    بعضی از آدم ها براشون سخته که بقیه رو بشناسند . اما به نظرم برای من سخت تر اینه که خودم رو بشناسم . راحیل خانوم من واقعا از این می ترسیدم که نتونم کسی رو گیر بیارم که منو با همه ی گذشته و عقایدی که دارم بپذیره و شاید دلیل اصلی دوستیم هم این خانوم همین بود . ترس از یک عمر تنهایی یا بودن با کسی که هنجارهایی خیلی متفاوت با من داره .

    خب راستش من الان درسم تموم شده و چند ماه پیش کنکور ارشد شرکت کردم که از نتیجه اش هم راضی بودم . الان یک کاری دارم که با این که حقوقش خیلی کمه اما مربوط به رشتم هست و به عنوان شغل موقت برام خوبه و دارم کار یاد می گیرم . اما می خوام ارشدم رو بخونم و دکتری هم قبول بشم و بعدش زن بگیرم .

    به ازدواج باش فکر می کردم اما راستش کاملا مطمین نبودم . بیش تر از این کارش ناراحت شدم که اگه از پسره خوشش اومده بود یا اینکه حتی به اون فکر می کرد نباید بعدش با من قرار می گذاشت . بعدشم همه ی حرفایی که به من می زد که دلش رو بردم و فقط به من فکر می کنه و .. چرت بود .

    چکار کنم داره 24 سالم می شه اما هنوز خودم رو اونطوری که باید بشناسم نشناختم . اما انگار شما فهمیدید که قصدم از ارتباط باهاش ازدواج نیست .

    مهم ترین مشکل من اینه که الان خیلی می ترسم . یعنی خانوادش خونم رو پیدا می کنند . حالا اگه بیاند چکار می کنند . می خواهند داد و بیداد راه بندازند یا اینکه چه بلایی سرم می یارند . تا جایی که جون دارند منو می زنند یا اینکه یک بلایی سرم می یارند یا ..............




    - - - Updated - - -

    بابت پلاک ماشین نگران نباشید. دوستت درگیر خواستگارشه، خونوادش با انجام اینکار اول از همه دختر خودشون رو به دردسر میندازن! خیلی باید بی عقل باشن که اینکارو بکنن.

    پس نگران نباش. و بیشتر از اینکه خودت رو درگیر این ترس ها بکنی، روی درس گرفتن از این اتفاق وقت بگذار.

    اما در مورد اینکه میگی بهت نامردی شده، احساست رو درک میکنم، اما این رو در نظر بگیر که جریان خواستگاری بوده! یکی تماس گرفته و خواسته بیاد خونشون. دوستت باهاش رابطه قبلی نداشته که! و خونوادش هم قبول کردن. یعنی یه مسئله خانوادگی بوده، نه چیزی بین دوستت و اون آقا. پس بی دلیل احساس خیانت بهت دست نده!

    دوستت هم که به تو تعهد نداشته. اینکه تو در مورد ازدواج *فکر* کرده بودی، تعهدی برای اون ایجاد نکرده. اگه با خونواده خواستگاری رفته بودی، بحثش فرق میکرد. هرچند اون زمان هم ممکن بود خونوادش ازش بخوان خواستگار دیگش رو انتخاب کنه.

    بهش حق انتخاب بده. همونطور که خودت این حق رو داری.

    این به هرحال تجربه خوبی برای تو بوده که از این به بعد روابطت رو محکم تر برقرار کنی.
    امیدوارم که حق با شما باشه و خانوادش نیان سراغ من . باشه اگه پسره پولدارتره بره با اون . الان احساس خیانت بم دست داد بهتر از این بود که بعدا می فهمیدم با چه آدمی دارم زندگی می کنم .واقعا نمی دونم در موردش چی بگم و قضاوت در موردش نمی تونم بکنم چون در مورد خودم هم حتی نمی تونم قضاوت درستی داشته باشم که چقدر الان مقصر بودم .

    آره تجربه ی خوبی بود . دیگه اگه یک دختر خودش هم التماسم رو بکنه که باش رفیق بشم و همه ی شرایط من رو هم داشته باشه و هیچ دروغی هم لازم نباشه بش بگم تا باش دوست بمونم و هیچ توقعی هم ازم نداشته باشه بازم باش رفیق نمی شم . اینو الان به خودم قول دادم

  10. 3 کاربر از پست مفید ahmadi تشکرکرده اند .

    roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 08 فروردین 92), راحیل خانوم (جمعه 09 فروردین 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadi نمایش پست ها
    چکار کنم داره 24 سالم می شه اما هنوز خودم رو اونطوری که باید بشناسم نشناختم .
    سلام.

    انسان ها یا کلا بی خیال شناخت خودشون هستن (هرچند این دسته کاملا ایمان دارن که هم خودشون رو میشناسن و هم خلق خدا رو!)، و یا زمان قابل توجهی رو صرف شناخت میکنن و باز هم در هر لحظه ای که به خودشون نگاه میکنن میبینن هنوز هم جا برای شناخت بیشتر هست.

    به شما تبریک میگم که جزء دسته دوم هستید. (برداشت من از حرفاتون این بود)

    و بهتون توصیه میکنم خیلی خودتون رو با دسته اول قاطی نکنید. علتش رو توضیح نمیدم، چون اگه درست فهمیده باشم که جزء دسته دوم هستید، خودتون علتش رو میدونید.

    موفق باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    ahmadi (پنجشنبه 08 فروردین 92), roze sepid (شنبه 10 فروردین 92)

  13. #7
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 فروردین 92 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    48
    سطح
    1
    Points: 48, Level: 1
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    12

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حقته،فکر کردی دوستی فقط عشق و حاله؟خربزه خوردی پای لرزشم بشین.

    حتمن باید یه بلایی سرت بیاد تا بفهمی کار اشتباه انجام می دی؟

    اگر تو راهنایی رانندگی یا دادگستری آشنا داشته باشه شاید بتونه خونه رو

    پیدا کنه.چون می دونم بارها عواقب این دوستی ها به شما تذکر داده شده

    اینطور بهت توپیدم.امیدوارم دیگه پسرخواهرش رنگتو نبینه و شما هم از این

    روابط دست برداری.
    فرهنگ 27 اولش گفتم شاید در موردم بد قضاوت کردید و نخواستم جوابتون رو بدم . اما شاید هم حق با شما باشه ....

    راستش خانواده ی ما تهران زندگی نمی کنند و در یک استان دیگه نزدیک تهران زندگی می کنیم اما پدرم تهرانی هست و برای اینکه ماشینش پلاک تهران باشه برای خرید ماشین آدرس یکی از اقوام در تهران رو داده ولی برای بیمه فکر کنم آدرس شهر خودمون رو بابام داده . یعنی پیدام می کنند !

    حالا من خربزه رو خوردم اما لرزش چیه ؟ چه بلایی سرم می یاد . فکر نکنم منصفانه باشه برای اینکه با یک دختری چند بار قرار گذاشتم و یک مدتی دوست بودم باید خونین و مالین بشم و کلا از زندگی کردن پشیمون بشم . چه بلایی یعنی سرم می یارند و من چکار کنم ؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید ahmadi تشکرکرده است .

    roze sepid (شنبه 10 فروردین 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadi نمایش پست ها
    فرهنگ 27 اولش گفتم شاید در موردم بد قضاوت کردید و نخواستم جوابتون رو بدم . اما شاید هم حق با شما باشه ....

    راستش خانواده ی ما تهران زندگی نمی کنند و در یک استان دیگه نزدیک تهران زندگی می کنیم اما پدرم تهرانی هست و برای اینکه ماشینش پلاک تهران باشه برای خرید ماشین آدرس یکی از اقوام در تهران رو داده ولی برای بیمه فکر کنم آدرس شهر خودمون رو بابام داده . یعنی پیدام می کنند !

    حالا من خربزه رو خوردم اما لرزش چیه ؟ چه بلایی سرم می یاد . فکر نکنم منصفانه باشه برای اینکه با یک دختری چند بار قرار گذاشتم و یک مدتی دوست بودم باید خونین و مالین بشم و کلا از زندگی کردن پشیمون بشم . چه بلایی یعنی سرم می یارند و من چکار کنم ؟
    شما قدرت تخیل خوبی دارین. خونین و مالین چیه؟ اصلا به خواهرزاده این خانم چه ربطی داره، حالا اون که احتمالا نوجوان هم بوده رگ غیرتش گل کرده یک چیز گفته. انگار این آقا پسر دسترسی به سندهای بیمه و این چیزها داره.
    زندگی خوب یک شکل ثابت ندارد، بلکه یک فرآیند است. یک جهت است، نه یک مقصد.

    کارل راجرز

  16. 4 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    ahmadi (جمعه 09 فروردین 92), roze sepid (شنبه 10 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 09 فروردین 92), شیدا. (جمعه 09 فروردین 92)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-26
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    2,284
    سطح
    28
    Points: 2,284, Level: 28
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 91 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فکر میکنم شما دچار وسواس فکری شدی .. به جای این که اون خانوم نگران باشن و کاسه ی چه کنم چه کنم دستشون بگیرن شما دچار ترس و اظطراب شدی و اون خانوم سرگرم فکر کردن به خواستگارشون !! واقعا خنده داره .. اما در مورد خواستگار باید بگم به نظر میرسه که علاقه و تعهدی جدی بین شما نبوده که اینقدر راحت حاضرن از شما بگذرن .. در ضمن حرف این دخترا رو در مورد خواستگار دارم زیاد جدی نگیر بیشتراشون یا دروغ میگن یا میخوان بترسونن یا میخوان طرف و بپچونن .

  18. 2 کاربر از پست مفید خانوم تشکرکرده اند .

    ahmadi (جمعه 09 فروردین 92), شیدا. (جمعه 09 فروردین 92)

  19. #10
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 فروردین 92 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    48
    سطح
    1
    Points: 48, Level: 1
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    12

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همگی ببخشید که یادم رفته بود اول تایپیکم سلام کنم و تازه الان یادم افتاده
    انسان ها یا کلا بی خیال شناخت خودشون هستن (هرچند این دسته کاملا ایمان دارن که هم خودشون رو میشناسن و هم خلق خدا رو!)، و یا زمان قابل توجهی رو صرف شناخت میکنن و باز هم در هر لحظه ای که به خودشون نگاه میکنن میبینن هنوز هم جا برای شناخت بیشتر هست.

    به شما تبریک میگم که جزء دسته دوم هستید. (برداشت من از حرفاتون این بود)

    و بهتون توصیه میکنم خیلی خودتون رو با دسته اول قاطی نکنید. علتش رو توضیح نمیدم، چون اگه درست فهمیده باشم که جزء دسته دوم هستید، خودتون علتش رو میدونید.
    می خوام فکر کنم که حق با شماست . اما دقیقا نمی دونم جزو افرادی هستم که خواستم خودم رو به میزان کافی بشناسم اما نشناختم یا اینکه جزو دسته ی دوم هستم . هر چی باشه از دسته ی اول آدم ها وضعم بهتره . :)


    شما قدرت تخیل خوبی دارین. خونین و مالین چیه؟ اصلا به خواهرزاده این خانم چه ربطی داره، حالا اون که احتمالا نوجوان هم بوده رگ غیرتش گل کرده یک چیز گفته. انگار این آقا پسر دسترسی به سندهای بیمه و این چیزها داره.
    آره احتمالش زیاد نیست . اما می خوام بدونم اگه منو دیدند بهتره چه برخوردی باشون داشته باشم و چطور رفتار کنم ؟ یک کمی که احتمالش وجود داره


    [QUOTE]من فکر میکنم شما دچار وسواس فکری شدی .. به جای این که اون خانوم نگران باشن و کاسه ی چه کنم چه کنم دستشون بگیرن شما دچار ترس و اظطراب شدی و اون خانوم سرگرم فکر کردن به خواستگارشون !! واقعا خنده داره .. اما در مورد خواستگار باید بگم به نظر میرسه که علاقه و تعهدی جدی بین شما نبوده که اینقدر راحت حاضرن از شما بگذرن .. در ضمن حرف این دخترا رو در مورد خواستگار دارم زیاد جدی نگیر بیشتراشون یا دروغ میگن یا میخوان بترسونن یا میخوان طرف و بپچونن .[/QUOTE]

    حتما تا حدودی حق با شماست . آخه همچین تجربه ای رو تا الان نداشتم و البته از این به بعد هم نمی خوام داشته باشم !

    دیشب یک عالمه در مورد پسره و باباش و اینکه پولدارند و باباش نمایشگاه ماشین داره و پسره چه طوری هست و اون ها به ما چی گفتند و ما به اون ها چی گفتیم و ... برام حرف زد .
    حتی بم گفت اسم پسره چیه و باباش نمایشگاهش کجاست و پسره گفته چه کارهایی براش می کنه و کجا می خواد زندگی کنند و چه شرایطی دارند و چه ریختی هست و ....
    بعدش یک عالمه مثلا خواست برای من پز خواستگارش رو بیاد که برام چکارها می کنه و ...
    سه ساعت داشت در موردش بام حرف می زد

    بم گفته اون ها گفتند جلسه ی بعدی رو بعد از فاطمیه می خواهند بیاند خونشون و به من گفت که بیا تا اون موقع با هم دوست باشیم ولی بیرون نریم تا تکلیف خواستگارش معلوم بشه و اگه ازدواج نکرد بعدش دوباره بام دوست می مونه . خیلی روش زیاده منم باش به هم زدم

    الانم به پسر آبجیش گفته که با من دوست نبوده و چون اون موقعی که می خواسته بیاد خونه تاکسی نبوده سوار ماشین من شده و عقب هم وسایل بوده و نمی تونسته بشینه و وقتی هم که پسر آبجیش به من گفته بزنم بغلم چون از برخوردش ترسیدم از دستش فرار کردم و میخواد اگه اون ها منو پیدا کردند هم همین حرف رو بزنم که آبروش تو فامیل نره یا خواستگارش رو از دست نده

    - - - Updated - - -

    همگی ببخشید که یادم رفته بود اول تایپیکم سلام کنم و تازه الان یادم افتاده
    انسان ها یا کلا بی خیال شناخت خودشون هستن (هرچند این دسته کاملا ایمان دارن که هم خودشون رو میشناسن و هم خلق خدا رو!)، و یا زمان قابل توجهی رو صرف شناخت میکنن و باز هم در هر لحظه ای که به خودشون نگاه میکنن میبینن هنوز هم جا برای شناخت بیشتر هست.

    به شما تبریک میگم که جزء دسته دوم هستید. (برداشت من از حرفاتون این بود)

    و بهتون توصیه میکنم خیلی خودتون رو با دسته اول قاطی نکنید. علتش رو توضیح نمیدم، چون اگه درست فهمیده باشم که جزء دسته دوم هستید، خودتون علتش رو میدونید.
    می خوام فکر کنم که حق با شماست . اما دقیقا نمی دونم جزو افرادی هستم که خواستم خودم رو به میزان کافی بشناسم اما نشناختم یا اینکه جزو دسته ی دوم هستم . هر چی باشه از دسته ی اول آدم ها وضعم بهتره . :)


    شما قدرت تخیل خوبی دارین. خونین و مالین چیه؟ اصلا به خواهرزاده این خانم چه ربطی داره، حالا اون که احتمالا نوجوان هم بوده رگ غیرتش گل کرده یک چیز گفته. انگار این آقا پسر دسترسی به سندهای بیمه و این چیزها داره.
    آره احتمالش زیاد نیست . اما می خوام بدونم اگه منو دیدند بهتره چه برخوردی باشون داشته باشم و چطور رفتار کنم ؟ یک کمی که احتمالش وجود داره


    [QUOTE]من فکر میکنم شما دچار وسواس فکری شدی .. به جای این که اون خانوم نگران باشن و کاسه ی چه کنم چه کنم دستشون بگیرن شما دچار ترس و اظطراب شدی و اون خانوم سرگرم فکر کردن به خواستگارشون !! واقعا خنده داره .. اما در مورد خواستگار باید بگم به نظر میرسه که علاقه و تعهدی جدی بین شما نبوده که اینقدر راحت حاضرن از شما بگذرن .. در ضمن حرف این دخترا رو در مورد خواستگار دارم زیاد جدی نگیر بیشتراشون یا دروغ میگن یا میخوان بترسونن یا میخوان طرف و بپچونن .[/QUOTE]

    حتما تا حدودی حق با شماست . آخه همچین تجربه ای رو تا الان نداشتم و البته از این به بعد هم نمی خوام داشته باشم !

    دیشب یک عالمه در مورد پسره و باباش و اینکه پولدارند و باباش نمایشگاه ماشین داره و پسره چه طوری هست و اون ها به ما چی گفتند و ما به اون ها چی گفتیم و ... برام حرف زد .
    حتی بم گفت اسم پسره چیه و باباش نمایشگاهش کجاست و پسره گفته چه کارهایی براش می کنه و کجا می خواد زندگی کنند و چه شرایطی دارند و چه ریختی هست و ....
    بعدش یک عالمه مثلا خواست برای من پز خواستگارش رو بیاد که برام چکارها می کنه و ...
    سه ساعت داشت در موردش بام حرف می زد

    بم گفته اون ها گفتند جلسه ی بعدی رو بعد از فاطمیه می خواهند بیاند خونشون و به من گفت که بیا تا اون موقع با هم دوست باشیم ولی بیرون نریم تا تکلیف خواستگارش معلوم بشه و اگه ازدواج نکرد بعدش دوباره بام دوست می مونه . خیلی روش زیاده منم باش به هم زدم

    الانم به پسر آبجیش گفته که با من دوست نبوده و چون اون موقعی که می خواسته بیاد خونه تاکسی نبوده سوار ماشین من شده و عقب هم وسایل بوده و نمی تونسته بشینه و وقتی هم که پسر آبجیش به من گفته بزنم بغلم چون از برخوردش ترسیدم از دستش فرار کردم و میخواد اگه اون ها منو پیدا کردند هم همین حرف رو بزنم که آبروش تو فامیل نره یا خواستگارش رو از دست نده


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دختری را دوست دارم که میدانم او قبلا پسری دیگر را دوست داشته، چیکار کنم؟
    توسط behroozoorheb در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 اردیبهشت 93, 06:42
  2. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  3. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00
  4. +دخترها جواب بدین چه پسرهای رو دوست دارین
    توسط ramin2009 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 دی 87, 16:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.