سلام خانومی
امیدوارم تصمیم اشتباهی نگرفته باشی
قبل از هرچیزی یادت باشه این راه درستی نیست که شما برای دور کردن همسرت از خواهر جاریت انتخاب کردی.این یعنی شمشیر از رو بستن و انسانهایی که شمشیر از زو میبندن عملا انسانهای موفقی در زندگی نیستن.
اینو یادت باشه کار درستی نکردی که شما تصمیمی گرفتی و جمع بستی و گفتی ما نمیایم.این یعنی شما ارزشی برای همسرت قائل نیستی.اونم به خصوص جلو خانوادش.بگذار تصمیماتی که در رابطه با خانواده همسرته از طریق خوده همسرت هم گرفته بشه.
بپذیر که تند رفتی و کارت درست نبوده.اینکه شما تصمیم گرفتی و قسم خوردی نری شهرشون و .....این جوری نمیشه زندگی کرد و مدام به مشکل میخورید.
بیشتر برامون بگو
خواهر جاریت شماره همسر تورو از کجا اروده؟
عکس العمل همسرت چی بود؟
باهاش صحبت کردی در این مورد یا خیر؟
اون میدونه شما در جریانی یا خیر؟
اخه سر اینجور مسائل که ادم نمیره خونه باباش !!!
بمون سر خونه زندگیت.با همسرت بحث و جدل نکن.بهش بگو که من تصمیم درستی نگرفتم و کارم اشتباه بوده که از سمت تو هم نظرم رو گفتم.صادقانه عذر خواهی کن و بگو هرچی تو بگی .
شما مشخصه اخلاقیات مردها رو خیلی خوب نمیشناسی.و سیاست مدار هم نیستی.
مردها دوست دارن خودشون تصمیم گیرنده باشن و اگر کسی یا چیزی به این تصمیم گیریشون لطمه بزنه و یا مانع بشه رو از سر راه برمیدارن.
بله..حرفی ددر این نیست که زندگی مشترکه.اما باید به قول فاخته جلوی خانواده همسرت میگفتی هرچی همسرت بگه.اما در خلوت دوتاییتون حرف دلت رو میزدی.البته اونم با سیاست زنانه .
کار خاصی نمیخواد بکنی.فقط جو رو ارام نگه دار تا همسرت اروم بشه
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)