دوستان دیگه از این اوضاع خودم خسته شدم . اول بزارین وضعیت زندگیم رو شرح بدم : من دانشجوی ترم آخر کاردانی رشته کامپیوترم و با خواهرم دوتا بچه ایم .
حقیقتش من فردی هستم که هیچ هدف خاصی واسه خودم ندارم .و اوقاتی که دانشگاه تعطیله مثل الان تک و تنها تو خونه تو یه اتاق میشینم و فقط تو اینترنت ول میچرخم و یا این که بازی کامپیوتری میکنم و اصلا از خونه بیرون نمیرم پدر و مادرم هم به خاطر این کار من رو سرزنش میکنن البته حقم دارن من هرکی رو که تو فامیل و غریبه اصلا هر جوان همسن خودم که میبینم اینقدر رفیق و دوست داره و اینقدر سرش شلوغه و کار مفید انجام میده و مثل من الاف نیست که بشینه خونه و بازی کامپیوتری انجام بده..
باور کنید
هر سال به این فکر میکنم که کاش من یه آدم اجتماعی بودم ..
البته یه دوست صمیمی دارم ولی منطقه ای که اونا زندگی میکنن از منطقه ی ما دوره و محل زندگی من وخانواده داخل شهرکیه که تا مرکز شهر یه 20کیلومتری راهه.و آدم به قولی پدرش درمیاد که هروز بخواد واسه معاشرت با این دوست این همه راه رو هرروز بره وبیاد.
اصلا تو شهرک خودمون هیچ رفیقی ندارم..
این رو هم بگم که وقتی با فامیل مثل پسرعمو و پسرخاله و پسر دایی و... که همنشین میشم جالبه که اصن یه کلمه هم به ذهنم نمیرسه که در باره ی چیزی با اونها صحبت کنم.
دیگه خسته شدم از این که سالهاست همینطوریم
علاقه مندی ها (Bookmarks)