سلام دوستان
دلم خیلی گرفته. امروز دیگه کاملا از زندگی نا امید شدم. از زنده بودن خسته شدم. دو سال بیکاری. دو سال این در و اون در زدن بی نتیجه. خسته شدم بسکه جواب سر ابلا شنیدم. بعد از 6-7 ماه جواب آزمون استخدامی استانداری اومد. واسه یه بانکی قبول شده بودم یک ماه گذشت و خبری نشد. امروز زنگ زدم میگین استانداری واسه خودش آزمون گرفته ما خودمون آزمون گرفتیم و نیروهامونو استخدام کردیم. دردمو به کی بگم آخه؟؟؟؟؟ چقدر نامردی آخه؟ من جوون دلم به چی خوش باشه؟ من یه دخترم که خانواده ام اجازه نمیدن تو شرکت خصوصی کار کنم. کار دولتی هم که .....
به خدا وقتی می بینم چه آدمایی با پارتی میرن سر کار. با هزار جور زبون بازی و دوز و کلک. من چیکار کنم که از این جور کارها بلد نیستم؟ چند وقت پیش یه تاپیک زدم راجع به نامزدیم که به هم زدم. دیگه راجع به نامزدم فکر نمی کنم. مشکلم فقط بیکاریه. از ظهر یکریز گریه کردم. خسته ام. واقعا دیگه بریدم. افسردگی گرفتم و تحت نظر دکترم. قرصها هیچ کمکی بهم نمی کنه وقتی حالم بده. با خدا هم قهرم. بسکه دعا کردم و جوابمو نداد. چرا خدا هوای آدمای بدو بیشتر داره؟ چرا من که همش سعی می کنم خوب باشم بدی می بینم؟ چرا اون دخترهایی که همه جور کاری می کنن راحت تر میرن سر کار؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا خدا منو انقدر زجر میده؟؟ چطور دلش میاد؟ همه میگن داره امتحانت می کنه؟ خوب بابا خسته شدم چقدر امتحان؟ چرا فقط گیر داده به من؟؟؟؟؟؟ این معنی دوست داشتنه؟؟؟؟ شما بگین؟؟؟؟؟ این چه جور زندگیه؟؟؟؟؟ من خسته شدم. بخدا کم مشکل نداشتم تو زندگیم. هر کی جای من بود تا حالا دختر فراری شده بود. اما من سعی کردم راه کج نرم. این جوابم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)