به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 81
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array

    Eh S به استاد دانشگاهم وابستگی شدید پیدا کردم.

    سلام. من 22 سالمه. دختری بودم که تو تمام زمینه های درسی و هنری و ورزشی سرآمد بودم. اما متاسفانه به خاطر تنهایی خیلی زیاد با پسری که ده سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم. و این آشنایی منجر به این شد که روابط ما از حد عرف خارج بشه و کاری که نباید اتفاق بیفته اتفاق افتاد. بعد از اون من دیدم نسبت به مسائل جنسی به کلی عوض شد و کلا قبح این قضیه برام از بین رفت. میدونم الان هم که شما مشکلمو میشنوید میخواید نصیحتم کنید یا شاید حتی تاپیکم حذف بشه و کسی جوابمو نده.
    افسردگی شدید دارم. تمایل زیادی به انجام دادن کارهای ناجور مثل روابط آزاد یا مصرف مواد مخدر پیدا کردم. اما تا حالا سمتش نرفتم و فقط به سیگار و مشروب گرایش پیدا کردم.
    توی این زمان از زندگیم گرایش شدیدی از نظر جنسی و عاطفی به استاد دانشگاهم پیدا کردم. ایشون یه مرد چهل ساله است که اصلا ظاهرش اینو نشون نمیده. خیلی خوشتیپ و خوشگل و خوش هیکله به طوری که من میتونم به جرات بگم خوشتیپترین مردیه که به عمرم دیدم. من با استادم ارتباط برقرار کردم. ایشون مطلقه است. باهاش رابطه هم دارم. ولی مدام بهم میگه من فقط میخوام برای تو مفید باشم و بهم وابسته نشو. چون این وابستگی باعث میشه ازت دور بشم. گاهی اوقات جواب تلفنمو نمیده و من پونصد بار پشت سرهم بهش زنگ میزنم. گاهی وقتها هم باهام مهربونه. و جوری باهام رفتار میکنه که انگار ملکه الیزابتم. زمانی که با هم هستیم اینقدر به من خوش میگذره که توصیفش برام غیر ممکنه. اونم بهم میگه تو برای من خیلی تو این رابطه خاص هستی. با اون که هستم دنیا برام لذتبخشه و از خوشحالی در حال مرگم ولی وقتی از پیشش میام تا چند روز مدام گریه میکنم. سر کلاسش با من عین بقیه دانشجوها رفتار میکنه. این برام زجر آوره ولی در کل خیلی به فکرمه. میدونم سرشم شلوغه و نمیتونه زیاد برام وقت بذاره. چی کار کنم. نه میتونم ازش دست بکشم و نه اون منو برای همیشه میخواد.
    تورو خدا درست راهنماییم کنید. نگید ولش کن چون ازت سو استفاده میکنه یا چیزی شبیه این. من عاشقشم. فعلا نمیتونم از این رابطه بیرون بیام. میخوام فقط بیشتر مال من باشه.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    دروغ بگیم بهت که رابطه و رفتارت درسته ؟
    خوب وقتی خودتم می دونی اشتباهه که حتی اومدی تاپیک باز کردی ، ما چه کمکی بکنیم وقتی می گید حقیقت رو نگیم
    فقط بگم زود ازت خسته می شه و شوتت می کنه و می ره ! دانشگاه اینقدر اینجور چیزا رو دیدم که وقتی داشتی تعریف می کردی ، اصلا تعجب نکردم
    فقط بگم که داری بد اشتباه می کنی و اشتباه رو با اشتباه می خواهی بپوشونی
    عاقبت خوبی در انتظارت نیست

  3. 3 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), sara.s (چهارشنبه 09 اسفند 91), دختر مهربون (چهارشنبه 09 اسفند 91)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    64
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 48 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود..
    خود کرده را تدبیر نیست....
    تا آخر همین جاده خاکی برو آخرش یه دیواره..که پشتش هیچی نداره....

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    من الان نفهمیدم اصلا سوال چیه ؟!!! فقط فکر کنم خواستی ما رو در جریان بذاری که همچین چیزی هست.
    خب همه ش میگی نگید اشتباهه . نصیحتم نکنید . سرزنشم نکنید. من عاشقشم. ولشم نمی کنم. نگیدم ولش کن
    مرسی که ما رو در جریان گذاشتی :) موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    راحیل خانوم (شنبه 26 اسفند 91), شمیم الزهرا (شنبه 19 اسفند 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    آره. خودمم از همین میترسم که نکنه ازم خسته شه. اونم درست زمانی که من خیلی بهش احتیاج دارم. دقیقا میدونید رفتارم چه جوری شده؟ میشینم با خودم حرف میزنم و میخوام دست از سرش بردارم. ولی شدنی نیست. امروز که اومدم این تاپیکو باز کردم و منتظر پیغاماتون بودم باعث شد که اصلا مثل دیوونه ها پشت سرهم بهش زنگ نزنم. البته دروغ چرا با یه شماره غریبه بهش زنگ زدم و تا ورداشت قطع کردم. همین.
    از کارو زندگی افتادم. مثل آدمهای معتاد شدم. همیشه و هر لحظه میخوام در کنارش باشم... نمیتونم با یه آدم دیگه آشنا شم. کلا از آدمها تو سن و سال خودم متنفرم. تا صداشو میشنوم آروم میشم. این خیلی سخته که بدجوری بهش وابسته شدم.
    حق دارید بخندید و مسخره ام کنید. چون هر اتفاقی بیفته مطمئنا دلم نمیخواد از دستش بدم. ولی خودم با همه وجودم میدونم این رابطه غلط اندر غلطه...دیگه دل و دماغ درس خوندن و ورزش کردن و بیرون رفتن ندارم. مثل آدمهای بیمار همه پولمو لباس میخرم. موقع لباس خریدن فقط به این فکر میکنم که ( ح) خوشش میاد یا نه؟ اینم بگم که این رابطه نه باعث شد ترم قبل نمره بیشتری ازش بگیرم و نه حتی باعث شد یه یه قرونی برام خرجی بکنه... چون این رابطه از طرف خودم شروع شد و حالا میترسم از طرف اون تموم بشه

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    واقعا برای اون آقا متاسفم . واقعا متاسفم. عزیز دلم چشماتو باز کن لطفا. شخصیتش رو ببین . من با هدف آشنایی و دوستی تون کار ندارم . اما من اینو میگم. اون اگه به اندازه کافی محبت کرده بود اینجوری نمیشدی تو. همیشه وقتی تعادل محبت کردن به همدیگه به هم بخوره ، یه طرف که معمولا دخترا هستن اینطور افراطی علاقه مند میشن. عزیزم اون داره کیف خودش رو می کنه ، حتی به عنوان دوست برات خرج هم نمی کنه . محبت هم نمی کنه. گولش رو خوردی . بدجور. بخوای می تونی چشاتو وا کنی. اگه هم الان باز نکنی مطمئن باش این یه تب تنده که زود عرق می کنه. این علاقه افراطی احساس دوست داشتن نیست

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    با سلام،

    به همدردی خوش اومدید.
    به نظر من مشکل شما محدود به وابستگی ایجاد شده به استادتون نیست چرا که اگر استاد شما از دسترستون به کل خارج شود، احتمالاً دنبال جایگزین خواهید بود. از صحبتهاتون 'فقط' حدس میزنم محرکی که به شما انگیزه چنین رابطه ای رو میده دست یافتن به احساس آرامش و لذت ناشی از از خواسته شدن هست. همونطور که خودتون فرمودید، به این هیجان و احساسها اعتیاد پیدا کردید. شما نیازهای اولیه تون برآورده نشده و برای جبران، اقدام به ایجاد رابطه کردید. نیازهای اولیه چون احساس امنیت، آرامش، صمیمیت در روابط خانوادگی، و احترام.

    رابطه ای که شما توصیف کردید نه تنها رسمی نیست، بلکه در حد رابطه دوست دختر، دوست پسری هم نیست. یک سطح پایینتر. حداقل در روابط دوست دختر و دوست پسری دو طرف انتظاراتی کم و بیش از هم دارند، اما شما درگیر رابطه ای شدید که تنها اهمیت شما برای استادتون پر کردن وقتش در مواقع بیکاری و ارضاء کردن نیازهای جنسی ایشونه. نه کمتر، و نه بیشتر. اگر شما با این مسئله مشکلی ندارید، سعی کنید بی طرفانه سرانجام این رابطه رو تصور کنید. خودتون رو در دو سال یا پنج سال آینده در چه شرایطی تصور میکنید؟ عواقب منفی این رابطه برای آینده شما چیه؟

    شما میتونید راهی که در پیش گرفتید رو ادامه بدید و در انتها با هزینه های هنگفت عاطفی تجربه کسب کنید. یا میتونید قبل از دیر شدن برای مشکلتون (اعتیاد به نیاز عاطفی، جنسی و مشروبات) در خواست کمک و راهنمایی کنید.

    انتخاب با شماست. نه شما رو قضاوت و نه نصیحت میکنیم بلکه با توجه به تصمیم شما، قدم بعدی رو برمیداریم. فقط یادآوری میکنم که انجمن همدردی برای روابط غیر رسمی کمکی ارائه نمیده.

    موفق باشید.

  10. 9 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), maryam123 (چهارشنبه 16 اسفند 91), Mirsal (جمعه 06 اردیبهشت 92), sanjab (چهارشنبه 16 اسفند 91), sara.s (جمعه 18 اسفند 91), میشل (شنبه 03 فروردین 92), روژان20 (پنجشنبه 17 اسفند 91), راحیل خانوم (شنبه 26 اسفند 91), صبا_2009 (چهارشنبه 16 اسفند 91)

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام سارا جان

    خوبی؟

    خداروشکر که امدی اینجا و تاپیک رو باز کردی.شاید الان به خاطر اوضاع تالار و جابجایی و تغییر سرور خیلی بازدید از تاپیکت نشه اما کم کم بچه ها و کارشناسا میان و کمکت میکنن.

    ما نصیحتت نمیکنیم.اصلا ما کی هستیم که بخواهیم تورو سرزنش کنیم؟!مگه ماها تو زندگیمون اشتباه نمیکنیم؟
    معلومه که میکنیم.اما مهم اینه که یه اشتباه رو چند بار به یه شکل تکرار نکنیم.

    واقعا درست میگن که جلوی ضرر رو هر وقت بگیری منفعته.شاید تو الان در این رابطه احساس ارامش کنی اما مدتی بعد که این اقا از شما سیر بشه و یا یه دختر خانوم افتاب مهتاب ندیده علاقه مند بشه و بخواد بره خواستگاریش...اون موقع میتونی تصور کنی که چه حالی بهت دست میده؟

    باور کن که هیچ تقصیری هم به اون اقا نیست.اون اصلا شما رو فریب نمیده و خیلی واقع بینانه داره بهت میگه بهم وابسته نشو/میدونی این جمله یعنی چی؟
    یعنی هر اتفاقی بعدا افتاد خودت مسئولشی نه من.

    تو دو تا رابطه نادرست رو تجربه کردی.چرا میخوای این 2 تا رابطه بشه 20 تا رابطه؟
    میدونی که الان میتونی خیلی راحت جلوی این رابطه نادرست و غلط رو بگیری.

    تا خودت نخواهی و تصمیم نگیری کسی نمیتونه کمکت کنه.
    این تویی که نابود میشی..این تویی که از درس و زندگی و ورزش میفتی...این تویی که داری با خوردن مشروب جسم و روحت رو خراب و داغون میکنی...این تویی که داری با سیگار کشیدن خودتو تو این سن و سال داغون میکنی.....

    اگر تصمیم درستی برای زندگیت نگیری توی این منجلاب بیشتر فرو میری.

    همه ماها وقتی صفحه تاپیک شما رو میبندیم شما رو فراموش میکنیم و میریم پی زندگیای خودمون.اصلا یادمون میره یه سارا نامی گوشه این دنیا داره خودشو و جسمشو فدا میکنه.اونم برای کسی که ارزشی براش قائل نمیشه

    تو میمونی و مشکلاتت و اراده ات.اینکه چقدر دلت میخواد فرو بری....

    باید توکل کنی و یا علی بگی و همت کنی.چرا تو مثل بقیه زنها نباید یه زندگی درست داشته باشی؟چرا باید تن و جسم و بدنت رو به حراج بذاری؟
    اگه تو برای خودت و جسمت ارزش قائل نشی کسی هم نمیشه

    سعی کن کمی خود دار تر باشی.مسائل جنسی و عدم کنترلش میتونه تورو به قعر نابودی و بدبختی بکشونه.اگه دوباره ورزش کنی و تصمیم درست بگیری میتونی موفق بشی.اما اگر این راه رو ادامه بدی معلوم نیست مثلا 5 سال دیگه بیای و تاپیک بزنی و بگی با دهمین مرد زندگیم هم رابطه دارم.و حالا علاوه بر سیگار و مشروب فلان ماده مخدر رو هم مصرف میکنم.

    به خودت بیا دوست من.مگه ما ادمها چقدر زنده ایم!؟که نصف عمرمون و بهار زندگیمون هم بخواد با این رابطه ها از بین بره....

    حتما از یه مشاور هم کمک بگیر

    شاید لازم باشه به جای لباس خریدن و خرج کردن بیهوده پولت به یه مشاور مراجعه کنی

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), Mirsal (جمعه 06 اردیبهشت 92), sanjab (چهارشنبه 16 اسفند 91), sara.s (جمعه 18 اسفند 91), Serok (شنبه 19 اسفند 91), میشل (شنبه 03 فروردین 92), شمیم الزهرا (شنبه 19 اسفند 91)

  13. #9
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 اسفند 93 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    2,769
    سطح
    32
    Points: 2,769, Level: 32
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 345 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    متاسفم واقعا . خدا اون آدمی که به خاطر هوس خودش یه دختر پاک رو به این راه انداخت نبخشه

    برگرد خواهر زودتر برگرد که این راه به نا کجا آباد است . از نگاه یک غریبه به خودت نگاه کن
    به قول قیصر امین پور مرحوم : خیلی زود دیر می شود

  14. کاربر روبرو از پست مفید ahuman تشکرکرده است .

    میشل (شنبه 03 فروردین 92)

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array
    سلام سارا جان

    به همدردی خوش آمدی گلم

    سارای عزیز توجه شما رو به چند نکته در صحبت هات جلب می کنم :

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.s نمایش پست ها
    دختری بودم که تو تمام زمینه های درسی و هنری و ورزشی سرآمد بودم. اما متاسفانه به خاطر تنهایی خیلی زیاد با پسری که ده سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم. و این آشنایی منجر به این شد که روابط ما از حد عرف خارج بشه و کاری که نباید اتفاق بیفته اتفاق افتاد.

    و همچنین نوشتی :


    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.s نمایش پست ها
    نمیتونم با یه آدم دیگه آشنا شم. کلا از آدمها تو سن و سال خودم متنفرم. تا صداشو میشنوم آروم میشم. این خیلی سخته که بدجوری بهش وابسته شدم.
    فکر می کنم توی این مردهای بزرگتر از خودت دنبال یک حمایت پدرانه هستی.

    سارا جان بهمون می گی رابطت با پدرت چطوره و چرا میگی خیلی تنهایی؟

    کمی از خودت و خانوادت برامون میگی عزیزم؟


    روزی تو خواهی آمــــــــد از کوچه های باران

    تا از دلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران...





  16. 2 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    sara.s (جمعه 18 اسفند 91), میشل (شنبه 03 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غلبه بر استرس و انتظار پیش از بارداری
    توسط معجزه عشق در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 اردیبهشت 94, 18:40
  2. خواستار پیشنهاد شما در مورد همسریابی برای ایرانیان خارج از کشور
    توسط شب شکن در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 06 اردیبهشت 92, 20:50
  3. من با شوهرم بخاطر استخدام کارمند خانم مشکل پیدا کردم، کمکککک
    توسط پرستوی مهاجر در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 11:32
  4. داستان پیر مرد
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 08:53
  5. نقش پیاده روی در از بین بردن فشار روانی ( استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 اسفند 87, 01:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.