به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 بهمن 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1386-10-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    4,200
    سطح
    41
    Points: 4,200, Level: 41
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    دوستان عزیز سالهاست پستهای جدید میزارم از درد کهنه ام و انگار به قول معروف جادو شدم و اسیر احساساتم هستم. اگه پستهای سالهای قبلمو خونده باشید متوجه میشید چی کشیدم.بازم این زخم کهنه سر باز کرده.
    بعد از جدا شدن دوست 7-8 ساله ام از همسرش.دوباره اومد سمت من.ولی اینبار به قول خودش فقط واسه یه زندگی صادقانه ولی دریغ از صداقت.جدیدا توی یه شهری که خیلی دورتر از شهر خودشون هست توی یکی از رشته های دانشگاهی مقطع ارشد قبول شد و و به خاطر نبودن امکانات خوابگاهی اون دانشگاه بوسیله پدر و مادرم یکی از ارگانهایی که توی هر شهری امکانات خوابگاهی داره واسه پرسنل اون سازمان، با سفارشهای پدرم و تلاشهای واقعا بی دریغش و کارت پرسنلی مادرم برای این خانم خوابگاهی تهیه شد که هم هزینه هاش کمتر بشه و هم جایی باشه که همه جوره مطمئن باشه و امنیت داشته باشه.پدر و مادرم دقیقا مثل دختر خودشون با این خانم رفتار کردن و هر از گاهی ماردم واسه دلداریش که اشکالی نداره و زود تموم میشه با این خانم در تماس بود. تا رسید به هفته پیش که برای فرجه امتحانات راهی شهر خودشون شد و همون شد که این خانم توی این چند روز فرجه کاملا ارتباطش رو با من قطع کرد و وقتی برگشت گفت استرس امتحان رو داشتم و نمیتونستم جواب بدم!!!
    3 تا از امتحان را داد و برگشت به شهر خودشون الان 4 روزه دوباره برگشته به شهر خودشون و جواب تلفن ها و اس ام اس ها رو هم نمیده.اصلا نمیدونم برای چی.البته دوستان برای خودم هم جای سوال داره که چرا توی 34 سالگی هنوز هم تابع احساساتم هستم.اینبار دیگه نمیدونم جواب پدر و ماردم رو چی بدم.جواب اعتمادی که بهم کردن.به نطر شما دلیل رفتارهای این خانم برای چی میتونه باشه؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 04:24]
    تاریخ عضویت
    1391-10-12
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 35 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    سلام هاديش جان!!!
    من تازه عضواين سايت شدم ونميدونم داستانتون چيه
    ميشه بگيد شماچطوربااون دخترآشناشدين؟چراوكي بايه پسرديگه ازدواج كرد؟
    رابطتون قبل ازاينكه ازدواج كنه چطوربود؟
    والان چطورشده؟
    شماقصدازدواج بااون دارين؟
    خيلي ممنون ميشم اگه جواب اين سوالهاروبدين.:
    فقط من يه چيزبگم اينكه هروقت ميره شهرشون وجواب تلفنتون نميده احتمالاتوخونشون محدوده چون يه دخترمطلقه خصوصاوقتي ميره دانشگاه وخوابگاه ميگيره خيلي سرش حساس ميشن وبعضي مطلقه ها هم ودشون محدودميكنن وتااونجايي كه ممكنه كاري نميكنن تاحرف وحديث سرش درنيارن.
    نظرمن اينه كه اين خانم جوخونشون يه طوريه كه اگه جواب تلفنهاي شماروبده ممكنه كسي بهش بدبين بشه.براهمين وقتي كه آزاده جواب شماروميده شماازش اين سوال روبپرسيدببين چه بهتون ميگه

  3. کاربر روبرو از پست مفید tina2013 تشکرکرده است .

    نیروانا (دوشنبه 25 دی 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    به عنوان یه دختر میگم وقتی یه دختر زمان هایی که کارش گیره میاد سرغ یه پسر و زمان های دیگه جوابشو نمیده یا دوستت نداره یا کس دیگه ای رو دوست داره
    این نظر شخصی من بود شاید اون دختر اخلاقش اینطوریه شایدم میخواد ناز کنه نمیدونم ولی نظر من این بود

  5. کاربر روبرو از پست مفید sahars تشکرکرده است .

    somiroz (چهارشنبه 18 بهمن 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 بهمن 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1386-10-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    4,200
    سطح
    41
    Points: 4,200, Level: 41
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    حدود دو سال پیش مدت 20 روز عقد یکی شد و بعد از 1 سال کش و قوس از هم جدا شدن.قبل از اینکه ازدواج کنه رابطمون ظاهرا عالی بودو هیچ مشکلی به نظر نمیرسد. تا اینکه یهو غیبش زد و گوشیش رو هم خاموش کرد.بطوریکه هیچ ارتباطی نمیتونستم داشته باشم.عشق 7 ساله رو خیلی راحت فراموشش کرد.و بعد از اینکه توی زندگی جدیدش به مشکل برخورد برگشت سمت من که میگفت من اشتباه کردم و خیلی پشیمونم که بهت ظلم کردم.از اونجایی که هنوز دوستش داشتم و نسبت بهش احساس مسئولیت میکردم کمکش کردم تا بلایی که سرش اومده بود رو فراموش کنه.به نظر میرسید خیلی بهم وابسته شده باشه(به نظر میرسید) تا اینکه وقتی رفت شهر خودشون ارتباطش رو قطع کرد و استرس امتحان رو بهونه کرد.اینبار هم دوباره رفت به شهرشون و باز هم نه جواب تلفنم رو میده نه جواب اس ام اس رو. من این رو قبول ندارم که خانواده حساس میشه چون از شهر دانشجویی اومده.اس ام اس دادن یا یه تماس 30 ثانیه ای همه چی رو حل میکرد.دیگه داره کارد به اسخوانم میرسه.تحملم رو دارم از دست میدم حتی کنترل اعصاب و روانم رو. من مگه چطوری بود که اینکارو با من کرد. من توی خانواده فرهنگی و تحصیلکرده بزرگ شدم.شاید آدم احمقی به نظر بیام ولی واقعا زندگیم رو براش گذاشتم از آبرو و جوانیم هم کم نذاشتم براش.تمام اعضای خانوادمو بسیج کردم تا موقعی که داره درس میخونه آب توی دلش تکون نخوره.شاید نباید تا این حد احساسی بود ولی باز توی 34 سالگی هستم و ازش ضربه خوردم.

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 04:24]
    تاریخ عضویت
    1391-10-12
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 35 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    مثل اينكه اون ازهمان روزهاي اول علاقتون به طورجدي به شمافكرنميكرد واين عشق وعلاقه بيشترازسوي شمابوده شماباون خيلي بامحبت ومهربان رفتاركرديد ومراعات خيلي چيزهاكرديد ولي بازهم اون توقعي كه ازش داريدبازاون نشد...ويه طوري انگارقدرتون رونميشماره.......به نظرم به روش بياريد...بگيدكه بخاطرش خيلي صبركرديدوخيلي كارهاكرديد وبازيچه اون نيستيد وپاي خانوادتون اين وسط هست...هاديش بنظرم سن به احساسات ربطي نداره بلاخره هركسي توهرسني ممكنه مثل شماباشه من مرد65ساله ديد كه مثل پسراي 20ساله شكست خورده...اين بستگي به روحيه آدم باشه كه چقدرقوي هست...تواحساسات بيشتر حكم ميكنه.
    باش صحبت كن وخودت روجدي نشون بده واين حرفهاروبهش بگو

    كاري كن كه واقعاازتوبترسه..............وديو اركوتاه ترازتونبينه وتوروبازيچه قرارنده

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    105
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    یه خورده رک صحبت کنم ؟
    خوب من هم جای دختره بودم ، روت حساب باز نمی کردم وقتی می بینم اینقدر ضعیف هستی
    شما باید با خودت کنار بیایی نه با دختره

  9. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    داود.ت (جمعه 29 دی 91)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    تاپیکهای قبلی شمارونخوندم فقط ازروی همین تاپیک نظرشخصی خودم رومیگم
    درمورداینکه نوشتیداحساساتی تصمیم گرفتیددرسته احساساتی عمل کردیدولی این روبدونیدادماازسنگ نیستندکه علاقه ای که به یک نفررودارندسرکوب کنندشایدبشه یه مدت سرکوب کردولی بعدازمدتی نمیشه بلکه احساسات غالب میشه
    امادرباره این دخترخانم بایدخدمتتون عرض کنم که اگه شمارودوست داشته باشندحتمابهتون توجه میکنند
    درک میکنم چی میگیدخودم کشیدم پسری که خیلی بهم ابرازعلاقه میکردوخواستگارم بودیهویی ازش خبری نشد
    درحالیکه وقتی ایشون بهم پیام میدادندیازنگ میزدنداگه متوجه نمیشدم بلافاصله عذرخواهی میکردم ودلیلش روتوضیح میدادم ولی ایشون اینکاررونکردند
    پس شماهم خودتون روزیاددرگیراین ماجرانکنیددرک میکنم سخته
    درک میکنم وقتی تمام زندگیت یه نفرمیشه وبعدیهویی میذاره میره بایه سری سوال بی جواب میمونی
    بهتره ازتکنیک توقف فکراستفاده کنیددیگه بهش فکرنکنید
    امایه سوال واسم مبهمه چرااین همه مدت که شمابهش علاقه داشتیدرابطتتون رورسمی نکردید؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید roseflower تشکرکرده است .

    roseflower (جمعه 29 دی 91)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 بهمن 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1386-10-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    4,200
    سطح
    41
    Points: 4,200, Level: 41
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    میپرسید چرا این رابطه رو رسمی نکردم؟
    برای اینکه ظاهرا خانواده ایشون مخالف بود چون من اون موقع نه تحصیلات دانشگاهی داشتم نه شغلی که از نظر ایشون مناسب باشه. البته بعد از بهانه آوردن خانواده این خانم هم رفتم دنبال تحصیل که موفق هم شدم و تبدیل شدم به یک کارشناس کامپیوتر.توی 28 سالگی تازه درس رو شروع کرده بودم یعنی هم درس میخودنم هم کار میکردم و بهونه بعدی نداشتن شغل ثابت بود که به خاطر رفع بهانه ها به خاطر تخصص و تواناییم توی رشته دانشگاهیم با هزار زور و زحمت توی یکی از سازمانهای وابسته به دولت استخدام شدم تا دیگه بهانه ای نداشته باشن واسه مخالفت ولی رفت و زن یکی دیگه شد و بعد از 20 روز جدا شد و برگشت سمت من و دوباره روز از نو روزی از نو.جالبه نه؟به خدا داستان نیست عین حقیقته.البته توی آخرین مکالمه مادرم با ایشون مادرم گفت انشالله تا دو ماه آینده می اییم و شما رو رسما از خانوادتون خواستگاری میکنیم. همین شد که غیبش زد.شاید فکر نمیکرد اینقدر جدی باشه.پس همه اون حرفها دروغ بود و یه مشت اراجیف؟واقعا به نظر شما اگه واقعا قصد موندن با من نبود نمیتونست خیلی منطقی بهم بگه؟من که باهاش کاری نداشتم ظلمی در حقش نکردم.حتی با وجود خیانتی که بهم کرده بود توی کوران مشکلات همه جوره کنارش موندم و آرومش میکردم. واقعا جواب محبت هام این بود؟ یعنی اگه شماها بودید به خاطر خیانتی که در حقتون میشد دوباره قبولش می کردید یا پسش میزدید؟ چقدر دوست داشتم یکی مثل خودم کنارم بود.مثل یه احمق بی دریغ موندم کنارش ولی مثل اینکه باید ظالم بود. چیکار کنم فراموشش کنم با توجه به اینکه ایمان دارم اگه دوباره براش مشکلی پیش بیاد بازم میاد طرفم و خامم میکنه.کمکم کنید چطوری فراموشش کنم

  13. کاربر روبرو از پست مفید hadish تشکرکرده است .

    hadish (شنبه 30 دی 91)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 04:24]
    تاریخ عضویت
    1391-10-12
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 35 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    هادي جان سلام منم تينا
    من اول خوب ودقيق داستان زندگيت نفهميدم چون اول فقط تايپيك آخرت خوندم
    امشب تمام تايپيكتهاي قديميت خوندم
    واااااااااااااااااااااااا اي.....توچه صيري داري......بخدامن وقتي تاريخ تايپيكهاميخونم دلم ميگيره چه برسه به چيزاي ديگه
    ازسال86تاالان مرتب تايپيك ميزاري ومشكلت ميگي ومشكلت همش راجب اين خانمه.........من ايناروكه خوندم باخودم گفتم اين خانم هم حق داشت وهم توحق داري ولي بيشترتوحق داري........درحق خيلي جفاشده وظلم شده....اون احساساتت بازيچه خودش كرد
    باوذكن اون زني كه باتوصحبت كرد وخودش مادرش معرفي كرده اون مادرش نيست
    من يه سوال ازت دارم............اون دختراهوازيه..............قوميت اون چيه؟عرب؟
    اون دختره بخاطرتواصلاتجگيده......حتي رابطه خودش باتورو نزدخانوادش رسمي نكرد
    تو اون دختررو توزندگيت راه دادي وهمه خانوادت ميدونن چون واقعاقصدت جديه وبانيت پاك وبه قصدازدواج اومدي ولي اون فقط به خواهراش گفته اون حتي به بزگتراش درموردتونگفته چون توروجدي حساب نكرده وتومثل دوست پسرديده
    ببين هادي من يه دختر وخيلي ازترفندهاي دخترام روميدونم
    مثلا وقتي شبها زنگ ميزدي گوشيش اشغال بوده وتوبهش ميگفتي باكي صحبت ميكردي؟وايشون بهت ميگفت بادوستم توباورميكردي.............ولي باوركن بايكي دوست پسرش صحبت ميكرد.........توپسري نيستي كه زيادگيربدي وپيگيرموضوع بشي........خودش هم ترسي نداشت وبه خودش زحمت نميداد كه بيشترازاين توضيح بده برات........چون ميدونه توقلبت پاكه وگيرنميدي بهش......اون هركاري دلش خواست تواين چندسال باهات كرد
    اون باتوبود ولي به فكرتشكيل زندگي باكسي ديگه هست اين دختر بي ارادس ومعلومه خانوادش علاوه برمذهبي بودنشون خيلي سنتي هستن
    توبرااون توزندگيش هميشه اولويت چندم بودي
    نه اوليت اول!!!!!!!!!!!!!!!
    تحصيل وكاركردن همش بهانس
    بهانه ميتراشيدكه توروسردكنه ولي نميدونست توبيشتر عاشقش ميشي وتلاش ميكني پس ازيه راه ديگه واردشد كه توروبيشترسرد كنه
    اون هم بهت علاقه داره وهم بهت وابستس.........من مطمئنم توزندگيش شايدديگه كسي پيدانشه كه اونو مثل تو بهش علاقه داشته باشه.....من نميگم اون دختره اصلابهت علاقه نداره يا بهت وابسته نيست ولي اون دختره دچار دوگانگي ارزشي شده توخانواده اي هست كه يه مرد حرف اول آخرميزنه اون دختره خواهانه يه زندگي باعشقه.........ولي ازيه طرف هم ارآبروش ميترسه وهم نميتونه حرف روحرف خانوادش بزنه
    تواوليت چندم توزندگيش هستي فكرميكرد كه برااون توشهرشون پسرپيداميشه كه ميتونه جات بگيره وخوشبخت ميشه ويااينقدرتوشهرشون پسربرادوست شدن هست كه به تونيازي نيست
    اهوازشهربزرگيه..........مردمش خوب ميشناسم خيلياشون خييييييييييييلي سنتي هستن...وبعضياشون نژادپرست هستن.........حاضرن دخترشون روبه سگ طايفشون بدن ولي به كسي كه ازخودشون نيست ندن.
    وخيلياشون اصلاازدواج باعشق قبول ندارن.........اصلاكافيه اسم عشق بشنون زودغيرتي ميشن
    خواستگاري كه برادخترشون ميادروخيلي زيرذره بين ميزارن
    هادي جان بخداراست ميگم ايناروكه ميگم حقيقت داره............اين صفتهايي كه درمورد ان خانوادهاميگم توظاهرشون ميگي خيلي روشنفكر هستن ولي اين عقايدرودارن وعشيره اي زندگي ميكنن............وتواهوازخيلي ازاين خانواده ها هستن.....ومن اصلامبالغه نميكنم چون كاملاميشناسمشون
    ومطمئنم كه اين دخترخانوادش جزء اين خانواده هاهستن......
    هادي خدابهت صبرميده خيلي سخته منم مخم سوت كشيد من كاملادركت ميكنم.............يه جمله تويكي ازاين تايپكتهاي قديميت نوشتي كه گفتي خدانصيب هيچكي نكنه(عذاب شكست عشقي وفراموش كردن ودوري ازعشق)منم هميشه اين حرفمه كه نصيب گ

    هيچكي نكنه

    ببين هادي من ميگم برابارآخربهش پيشنهاد خواستگاري بده اگه قبول نكردبدون اين بخاطر وقت گذروني بات هست...........وتوبهتره فراموشش كنني وبري يه دختري ازشهرخودت خواستگاري كن چون توسنت بالارفته.
    وبقيه عمرت بازنت بگذرون
    راستي اون دختره چندسالشه؟

    برات دعاميكنم

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 فروردین 93 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1391-11-01
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,085
    سطح
    17
    Points: 1,085, Level: 17
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دردی که از سال 84 همراهمه و هنوز خوب نشده

    سلام هاديش جان من تمام پستتهات خوندم
    مشكلت دقيقامثل مشكل من.....ولي بااندكي تفاوت
    شماپستهاي من روبخونيد
    نظرشخصي من اينه كه دختره به شمادرموردازدواج فكرنميكنه
    ودرمدت زمان رابطه باشماباچندتابوده
    ودست ازپادرازتربه شما برميگشت
    شايدميخواست تواين مدت پسراي دورواطراف خودش رومحك بزنه كه اگه موفق نشه بعدش به شافكرميكنه
    موفق باشين


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.