سلام خدمت همه دوستهای عزیز .من زن 30 ساله ای هستم که زندگیمو با عشق و حداقل خواسته هایی که هر دختری داره شروع کردم.ملاکم فقط و فقط خود شخص بود و اصلا به پول و ظاهرو ...اهمیت ندادم.عاشق مردی شدم که بخاطر صفات خوبش مثل پشتکار و اینده نگری و دید مثبتش به زندگی انتخابش کردم و متاسفانه بددهنی و پرخاشگری شو نادیده گرفتم.به خاطر همون صفات خوبی که گفتم الان خدا رو شکر وضع مالی زندگیمون خوبه...اما جای عشق و علاقه همه جاش خالیه....شوهرم بخاطر پشتکار و تلاشش خیلی زود امکانات زندگی رو فراهم کرد خونه و ماشین خرید و ظاهرا الان از همه همسناش خیلی جلوتره(28 سالشه)اما سرش فقط به کارشه و وقتی هم میاد خونه فقط با فیسبوک و موبایلش مشغوله من حق صحبت ندارم چون اقا خسته ان....و حرفهای من رو اعصابشونه...فقط باید ازش پذیرایی کنم و اگه سوالی پرسید جواب بدم و گرنه باید ساکت باشم.علیرغم خستگیش هر شب تا پاسی از شب تو اینترنته و من حتی حق ندارم بپرسم چیکار میکنه و کدوم سایتها سر میزنه....رابطه جنسیمون 6 ماهه که کاملا قطعه....با مطالعه مطالب این تالار از دوستهای مختلف تو پستهای مختلف که مشکلاتی شبیه من داشتن خوندم که نوشتن باید با سیاست زنونه و مهربونی کاری کنی که همسرت بیاد سمتت و نره سراغ موارد جایگزین....خواهش میکنم یکی بیاد اینجا یادم بده سیاست زنونه در عمل یعنی چی؟[size=x-large] وقتی هیچ وقت شوهرت حاضر به نشستن و گفتگو نیس باید چیکار کرد؟وقتی باید فقط و فقط لبخند الکی رو لبت باشه و هیچ وقت نباید تو خودت باشی چون اقا اعصابشون به هم میریزه چاره چیه؟وقتی فقط جمعه ها شوهرت میبرتت بیرون که تازه اونهم با 3تا از دوستان خانوادگی و فرصتی برای حرف زدن نمیمونه باید چیکار کرد؟من که سیاستهای زنونه رو بلد نیستم تازه اگه هم بلد باشم فرصتی برای استفاده ازشون ندارم...شوهرم هر وقت به من میرسه خسته اس...من تمام اعتماد بنفسمو از دست دادم.چند ماهه تصمیم گرفتم برا دکترا درس بخونم اما هنوز حتی یک خط هم نخوندم.....تنها فعالیت مثبتم رفتن به کلاس زبانه....که اونهم دیگه شور و حال اولشو نداره....تا میام با شوهرم حرف بزنم (باور کنید با زبون خوش این کارو میکنم)میگه تو هیچ جای این زندگی نیستی...حتی عرضه نداری یه هزار تومن پول در بیاری فقط بلدی بشینی خونه و مفت بخوری...من تو شهر کوچکی زندگی میکنم که متاسفانه شرایط کار مناسب نیست....برا خانمها فقط فروشندگی تو مغازه ها هست که بنا به دلایلی نمیتونم اینکارو انجام بدم....پر حرفی و پراکنده گویی منو ببخشید انقد ذهنم اشفته اس که مسائل مختلف رو با هم عنوان کردم.خواهش میکنم کمکم کنید...من چطوری خودم رو به شوهرم اثبات کنم؟چجوری کاری کنم که منو به عنوان شریک زندگیش بپذیره و انقد خوردم نکنه...چون پول در نمیارم محکومم که هیچ جا به حساب نیام؟کمکم کنید....[/size]
راستی نزدیک سه ساله که با هم زیر یک سقف زندگی میکنیم و قبلش دو سال عقد بودیم...مشکلاتمون هم یذره یذره شروع شدن در مورد رابطه جنسی اوایل مشکلی نبود....در مورد حرف زدن و صحبت کردن به غیر از چند ماه اول که حرفهامو با توجه میشنید بقیش تقریبا همیشه دعوا میشد....الان تصمیم گرفتم سوالاتمو دسته بندی کنم تا دوستان لطف کنن و راحت تر راهنماییم کنن..
1-با مشکل بی ارادگی و تنبلی چیکار کنم که انقد از شوهرم سرکوفت نشنوم..من یک تا دو روز به برنامه ریزیهام عمل میکنم اما زود ازش دست برمیدارم.
2- میخوام هر طور که شده عشق رو به زندگیم برگردونم...میخوام دوباره احساس کنم شوهرم دوستم داره..رابطه جنسیمون شروع شه....با هم غیر از اب و هوا و اتفاقات عادی حرف واسه گفتن داشته باشیم اما راهشو بلد نیستم...
3-میخوام رایطمو مدیریت کنم و به همسرم نشون بدم که یک طرف زندگی وایسادم حتی اگه تا اطلاع ثانوی نتونم پول در بارم..
4-میخوام یادش بدم بهم احترام بذاره و انقد باهام بد رفتاری نکنه مخصوصا تو جمع و جلو غریبه ها...
5-بقیشم تا بعد
بازم ممنون از همه دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)