رضای عزیز برادر خوبم سلام ..
میدونم و میفهمم چی میگی ..
توی مشکلاتت اول از همه به ظاهرت اشاره کردی .. و من میدونم که مشکل های بعدیت شدیدا و قویا به همین مشکلت ربط داره ..
نمیدونم چند سالته و الان مشغول چه کاری هستی ..
اما میدونی من خیلی ها رو میشناسم که با چهره و وضع ظاهریشون اعتماد به نفس بسیار بالائی داشتن و شدیدا هم موفق شدن تو کارشون .. تو دوران دبیرستان با یه خانومی همکلاس بودم که انگشتهای دستش قطع شده بود و چهره ش هم بنده ی خدا ترسناک بود .. اما الان همون خانوم داره تو یکی از دانشگاه هایی که ارزوی همه ست درس میخونه و کار میکنه و من با سلامت بدنی و چهره ی خوبم همچنان دیپلمه ی خونه نشین هستم !!
مهم نیست ظاهرت چه مشکلی داره .. مهم اینه که خودتو با همین ظاهر و همین هویت قبول داشته باشی .. تو گذشته تحقیرت کردن و اسیب دیدی و اعتماد به نفست رو از دست دادی .. اما الان وقتشه که گذشته رو هم برای خودت جبران کنی . احترامی که دیگران به خاطر ظاهرت بخوان بهت بذارن همون بهتر که نذارن !!
این بی هدفی و حس بی مصرف بودن رو از خودت دور کن ..
بگرد یه کار پیدا کن حتی با حقوق خیلی کم .. درست رو ادامه بده و به دیگران ثابت کن که میتونی .
ثابت کن رضا هرجوری که باشه هر ضعفی که داشته باشه یکی از مخلوقات خداست و قابل احترامه ..
خودت به خودت احترام بذار و برای خودت ارزش قائل شو ..
گفتی تنها امیدت پدر و مادرت هستن .. کاری کن که باعث سر بلندی شون بشی و خوشحالشون کنی ..
اقا رضا من 21 سالمه . از بچگی کسی رو نداشتم که بالا سرم باشه و کمکم کنه .. چهار بار تا حالا خودکشی کردم و کارم به بیمارستان کشیده .. دست چپم انقدر جای تیغ و بریدگی روشه که الان از شوهرم خجالت میکشم .. تو اون زمان فکر میکردم دنیا به اخر رسیده و باید بمیرم . اما الان میفهمم که دنبال جلب توجه دیگران بودم . میخواستم دیده بشم ..
علاقه مندی ها (Bookmarks)