سلام دوستان......من 4 ماهه پیش راجبه جداییم از یه دوسته بی ثمر اینجا صحبت کردم...
راستش بد از اون همین یک ماهه پیشم تووی فیس بوک با دوست پسر سابقم صحبت کردم به اندازه ی یک هفته...اون امیدوار شده بود که دوباره باهم دوست بشیم..خودمم وقتی باهام حرف میزد یه حس خیلی خوبی داشتم اما یه شب اومد باهام توو همون فیس حرف زد که یه سری از حقایقو برام گفت که من داغون شدم...بعدش بهش گفتم اصلا نمیتونم به رابطه برگردم.......
حالا مشکلم اینجاست که هرچی تلاش میکنمو خودمو مشغول میکنم بازم فکرش میاد سراغم و با اینکه میدونم چقدر در حق من نامردی کرده بازم بعضی وقتا میگم اون فقط منو دوست داشته
و یه مشکل دیگه اینکه من از بچگی از ازدواج خوشم نمیومده و ازدواجو یه عمل مزخرف میدونم...چون به نظرم با ازدواج همه چیمو از دست میدم و با توجه به این قطع ارتباطم این حس تنفر نسبت به ازدواج بیشتر شده برام.....
هر چی خواستگار میاد رد میکنم...از بعد قطع رابطم که بدترم شدم تا یکی زنگ میزنه واسه خواستگاری کلی گریه میکنم ....همش حرفای دوست پسر سابقم میاد توو ذهنم.......نمیدونم چیکار کنم......
من همش منتظر یه نشونه ای از رفیق سابقمم...یکی از دوستام میکه این انتظارو توو خودت بکش...خیلی سعی میکنم اما نمیشه
من دیگه اصلا دلم نمیخاد وارد رابطه با دوست سابقم بشم اما نمیدونم چرا همش منتظر یه نشونه ام ازش ....آخه چرا با وجود این همه بدی که بمن کرده هنوز منتظرم .......
توروخدا راه حل بدین.....مثه بقیه ی مطالبی که گذاشتم اینجا فقط نگاه نکنینو حرفای همیشگیو تکرار کنین...
علاقه مندی ها (Bookmarks)