سلام من 20 سالمه دانشجوی مهندسی ای تی مجردم هستم
در حدود یک سال پیش با چت کردن با یک دختر که میگفت داداش بهم شروع شد تا کم کم رابطمون عاشقانه شد یعنی بعد دو ماه دیگه خیلی صمیمی شدیم
در ضمن شمارشم داشتم دیگه در ضمن فاصله شهر ایشون تا من 400 هستش
همینجوری داشتیم پیش میرفتیم تا من پیشنهاد ازدواج دادم اخه خونواده ما اینجوریه که
هر کیو بخوای میرن برات میگیرن
هیچی بعدش گفت ازدواج نه منم گیر دادم تا یک موضوعی رو گفت گفتش که ازدواج کرده منم هم گوشیمو خاموش کردمتا یه هفتهو ای دی هم نرفتم بعدش که روشن کردم نوشته بود این یه هفته رو همش گریه کرده و فلان
قسم داد که باهاش بمونم اون نمیفهمه تازه گفت از شوهرش بدش میاد مشکل دارن تا 3 ماه طلاق میگیرن منم قبول کردم
تا همین الان هی میگفت طلاق میگیرم بعدش دیدم نه هیچی نمیگه تا اینکه ازش پرسیدم
امروز اخرش لو داد دیگه 2 ماه ازدواج کرده یعنی منو از درون داغون کرد
باور میکنید من اگه طلاق میگرفت باهاش ازدواج میکردم خیلی دوسش دارم دیوونم کرده
الانم میگه بیا صحبت کنیم و بچتیم چجوری بگم بدون هم میمیریم
علاقه مندی ها (Bookmarks)