تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو

[صاعد]

به نام خدا
سلام دوستان خوبم.
ببخشید که باز مزاحمتون شدم.
با توجه به تایپیک قبلیم دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است. تصمیم گرفتم فراموش کنم.
اما تا امروز نتونستم و حالا با مشکلی جدید رو به رو هستم ترس از روبه رو شدن با این خانم حتی می ترسم ایشون رو تو خیابون ببنم خیلی احساس بدیه.
برا همین تصمیم گرفتم حداقل یه ترم هم شده از این دانشگاه برم .
قبل از هر تصمیمی با شما دوستان می خوام مشورت کنم آیا این کار درسته یا نه.
با توجه به اینکه تو مرکز استان زندگی می کنم و محل تحصیلم یکی از بهترین ها در رشته مکانیک هست بهتر دونستم نظر شما رو بپرسم بعد تصمیم بگیرم.

ممنون که برام وقت می زارید.

[Royaye Sedaghat]

سلام
نظر شخصي من:
مخالفم
بعدا پشيمون ميشي
بهتره يه راه ديگه پيدا كني

ميدوني بخواي مهمان بگيري چقدر دردسر داره؟
تازه وقتي ميگي محل تحصيلت خوبه چرا بايد همچين كاري كني؟
حالا كه تصميمتو گرفتي بايد باهاش(با تصميمت ، نه اون خانوم) مواجه بشي!
بهترين كار اينه كه فقط كلاستو بري و بياي و وقت اضافه تو دانشگاه نگذروني.

[Amiran]

صابر جان این ترم رو مرخصی بگیری؛ترم بعدی رو چیکار می خوایی بکنی؟
اصلا اگر این ترم مرخصی بگیری باعث میشه حساسیت تو در ترم آینده دوچندان بشه!

پس نظر من اینه که با این ترس مقابله کن
حضرت امیر خوب میگه:از هر آنچه می ترسی خود را در آن فرو ببر
آنقدر این حرفو به خودت تلقین کن تا برات عادی بشه

پس محکم وایسا

[mjr100]

سلام آقا صابر.از ديشب دارم به اين موضوع فكر مي كنم ولي هنوز به جمع بندي نهايي نرسيدم.البته تا همين لحظه بيشتر مخالفم تا موافق.دليل مخالفت بيشترم رو هم اين مي دونم كه اين خانم بيشتر در ذهن تو هست تا جلوي چشمت و به نظرم از اينجا اگه بري اين خانم همچنان توي ذهنت هست و باتوجه به اينكه هر دو در يك شهر هستين بالاخره بازم ممكنه بري سمتش. و همانوطور كه دوستان گفتند اين فرار از مشكل است .البته من بازم فكر مي كنم و و اگه نكته اي بود ميام مي نويسم

[newfolder]

سلام
من تایپیک قبلیتون رو مطالعه نکردم
ولی به نظر من درست نیست خودتو تو سختی بندازی
بعد شاید بد بشه چون وقتی دانشگاهتو عوض کردی ممکنه همش با خودت بگی وای من چقدر این دخترو دوست دارم که به خاطرش حاضر شدم این کارو انجام بدم.

مثه یه مرد وایسا، از هیچی هم نترس، اعتماد به نفست رو یه کم بیشتر تقویت کنی حله حله دوست من.

[Royaye Sedaghat]

اگه الان نتونی با این قضیه کنار بیای دیگه هیچوقت نمیتونی
چون توی ذهنت بزرگ و بزرگتر میشه
به قول دوستمون Amiran
حضرت امیر خوب میگه:از هر آنچه می ترسی خود را در آن فرو ببر
آنقدر این حرفو به خودت تلقین کن تا برات عادی بشه

[صاعد]

سلام
ممنونم دوستان خوبم.
ولی فکر اینکه هم زمان باهم تو دانشگاه باشیم و من اجازه دیدنشو نداشته باشم بد جور آزارم می ده.
از طرفی می ترسم ببینمش نتونم خودمو کنترل کنم آخرین باری که از کنار کلاسش داشتم رد می شدم با ضعف در راه رفتن روبرو شدم (پاهام بی حس شده بود) همراه با سرگیجه البته ندیدمش فقط می دونستم تو این کلاسه حالا وای بحال اینکه ببینمش.
احساس می کنم مشکل روانی دارم، آخه چطور یه نفر اینقدر برام عزیز شده کسی که حتی باهاش صحبت نکردم.
فکر کنم باید برم پیش روان پزشک (روانی شدیم رفت)
سعی می کنم حواسمو پرت کنم به فکرش نباشم اما نمی دونم چه رسمیه حواسمو هرجا پرت می کنم میفته کنار یه نفر...
ولی همچنان به فکر رفتن هستم...

[کامران]

اصلا موافق نیستم.شما نباید ضعف نشون بدید!
یادتون باشه از هرچی واسه خودتون تابو درست کنید بیشتر گیر میکنید. اگه خیلی عادی و ریلکس برخورد کنید واسه خودتونم بهت رابطه میشکنه و مطمئن باشید کمتر اذیت میشید

[پیدا]

تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجوها!!!

اصلا!!

اگر فردا متاهل بودی و در اثر ارتباط کاری و همکاری شیطان الرجیم، از یک خانمی خوشت اومد می خوای کارت را ول کنی یا افسار دلت را به دست عقلت بدی و زندگیت را نجات بدی؟

مرد باش. محکم باش و نداشتن ها و نشدنها و به صلاح نبودنها را بپذیر و برو جلو.

فکر می کنم از نظر روانی شما خودت را خیلی درگیر کردی و توی ذهنت خیلی با این خانم آینده ساختی، گرچه در عمل هیچ چیزی بینتون نبوده. شاید لازم هست اون تصاویر ذهنی را پاک کنی. اینجا نیاز به کمک مشاور و کارشناس داری که تو بگی چی توی ذهنت داشتی و کارشناس بگه چطور پاکش کنی.

[Royaye Sedaghat]

ميدوني چرا اين حس رو داري؟
دقيقا به خاطر اينكه تا حالا پيش نيومده باهاش حرف بزني و يه دنياي كشف نشده روبه روي خودت ميبيني.
اگه باهاش صحبت كرده بودي انقد برات شگفت انگيز و جالب نبود.
جدي ميگم ، همه آدما همينطورند،مردا بيشتر!
حالا اگه ازش فرار كني بدتر اذيت ميشي ، اما اگه عادي برخورد كني انشالله درست ميشه.