کارشناسای تالار خواهش میکنم یه مشاوره به من بدین . زندگیمو خراب کردن . من چجوری خودمو نجات بدم خسته شدم خودم بیماری قلبی دارم نباید یه کم حتی ناراحت شم ولی بعضی خانومای اقواممون با حرفهای خاله زنکی و درد اور مامانم و منو از زندگی نا امد کردن . دلم میخواست میتونستم باهاشون قطع رابطه کنم ولی مامانم دوسشون داره با این حال. میگه به خاطره تو رابطمون قط نشه.
توروخدا به من بگین چجوری میتونم انقد قوی باشم که حرفاشون برام بی اهمیت شه . چند وقته از صبح تا شب دارم غصه میخورم بغض توی گلوم داره خفم میکنه هیچکی نیست باهاش دو کلمه حرف بزنم .
این وضعیت باعث شده از خدا دور شم میگم این چه وضیه یه عده همش شادی همش خوشبختی واسشون میاد حتی حق دارن دل بسوزونن ولی بازم براشون میاد یک عده هم همش توی زندگی سختی بکشن حسرت بخورن همین نداشتنها کمبودها باعث گناهای بزرگ میشه باز هم اون دنیا ما بدبختیم اونا خوشبخت .
یکی کمکم کنه من دارم زندگیمو از دست میدم دلم میخواد از زندگی محو شم نه بمیرم نه بمونم از هوشیاری و سختی و عذاب دارم دق میکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)