به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    978
    سطح
    16
    Points: 978, Level: 16
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 32 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    واکنش در مقابل رابطه ی خواهرم با همکلاسیش

    سلام. ببخشید زیاده. قسمت های مهمش رو پررنگ کردم اگر حوصله نکردید همشو بخونید.

    دوستان من یک خواهر دارم از خودم دو سال کوچکتره و یه برادر بزرگتر.
    من و برادرم هیچوقت تمایل به دوستی و این طور روابط نداریم. هر سه مجردیم.

    خونوادم مقید هستن اما نه اینکه خیلی مذهبی باشیم ولی به اخلاقیات خیلی پایبندیم. شخصیت خواهرم با من و برادرم خیلی فرق داره.
    ما خیلی اهل دوست و رفیق نیستیم ولی خواهرم از بچگی برعکس ما بود.
    و جنس دوستانش هم با جنس دوستای ما متفاوته.
    همیشه میترسیدیم که توی دانشگاه با پسری دوست نشه.
    چون خیلی هم بچه گانه فکر میکنه و سادست.
    توی خونه همیشه از وقتی خودمو میشناسم غیر مستقیم راجع به این مسائل خیلی صحبت میشد و میشه. و ما اینطوری بزرگ شدیم.
    همیشه اونم میگفت که قبول داره و حتی میومد ماجرای دوستاشو تعریف میکرد و نسبت به کاراشون و دوستیهاشون اظهار مخالفت میکرد و ...
    اولای دانشگاه قبول شدنش شروع کردم چت هاش رو چک کردم و دیدم با پسرای هم کلاسیش بیش از حد چت میکنه و بیش از حد نزدیک میشه ....
    باز سعی کردم غیر مستقیم و بدون اینکه شک کنه که من میدونم ...
    با تعریف ماجراهای دیگران یا حتی در مورد خودم داستان الکی درآوردم که آره من زیاد چت میکردم آخرش چی شد و ...
    و بعدا فهمیدم این چت ها رو خیلی کم کرده.

    ولی چند وقت پیش از یه طریقی وبلاگشو پیدا کردم که سر از کاراش در بیارم. متوجه شدم با یکی از همکلاسیهاش دو ساله که دوسته. (شایدم بیشتر)
    اونم کسی که دختر باز بوده به گفته ی خودش،
    نوشته گذشتش برام مهم نیست و از این دست ساده نگری ها...

    حتی نوشته بود ازش پرسیدم که رابطه فیزیکیت با دوست دخترهای قبلیت در چه حد بوده گفت خیلی بیشتر از یه دست گرفتن ساده و بوسیدن و ...


    چندبار نوشته هنوزم نمیتونم بهش اعتماد کنم

    پسره گفته من قصدم ازدواجه ولی ده سال دیگه!!!!!

    نوشته بود محرم شدیم
    که من واقعا شوکه شدم...
    نمیدونم یعنی صیغه کردن...؟؟ ....

    الان سه ماهه میدونم به مادرم هم گفتم.
    سعی کردیم بیشتر باهاش باشیم، تو خونه خیلی بیشتر از قبل سرگرم باشه
    (چون یه مقدار تمایلاتش با همه ما فرق داره خیلی شلوغ بودن و تفریح و این ها رو دوست داره)
    سعی کردیم بازم غیر مستقیم راجع به این مسائل و روابط کسای دیگه حرف زدیم که بدونه ما نظرمون چیه و دوست نداریم...
    اما همچنان توی وبلاگش مطالبی مینویسه که انگار نه انگار و همچنان باهم دوستن...

    یه وقتایی میاد مینویسه این دوستی فایده نداره آخر نداره باید تموم بشه و تا صب گریه میکنه ولی دو روز بعد باز مینویسه خدایا شکرت آشتی کردیم...

    حس میکنم این قدرت و اطمینانو نداره که خودشو بکشه بیرون از رابطه...
    و از این نظر شاید اگه مادرم باهاش حرف بزنه و مطمئنش کنه
    که دیگه تو رویا سیر نکنه و عاقل باشه و برگده توی دنیای واقعی بهتره، ها؟؟؟؟

    به نظر شما چی کار باید بکنیم؟
    من میدونم آخه این کارای غیر مستقیم روش اثر نداره اگه میخواست داشته باشه اینطور نمیشد.
    پسره رو میشناسم آدم خوبی نیست. اصلا آدم خوبی نیست.
    میترسم اگه مامانم باهاش صحبت کنه، یه جور احساس خرد شدن کنه و همیشه حس کنه نگاه بد و بی اعتماد بهش داریم و میدونم که این خیلی بده و تبعات داره
    من که خودمو میزنم به ندونستن...

    ولی مادرم باهاش صحبت کنه یا نه؟
    اگه اره چی بگه چه جوری بگه؟


    اگه قرار باشه این پرده بیفته و رک بشن تو این زمینه،
    و به روش بیاره که دوسته با کسی میترسم دیگه بدتر بشه
    و همین یه ذره حیایی هم که داره از بین بره...

    تازه یه جورایی خیالشم راحت بشه تو این زمینه که دیگه چیزی مخفی نداره و ادامه بده...
    (خواهرم خیلی لجبازه و سرتق هم هست و اصلا خوشش نمیاد باهاش تو هیچ زمینه ای جدی صحبت کنی)

    کمکککککک

    فراموش کردم بنویسم که خواهرم 21 سالشه و سال آخره. منتظر راهنماییتون هستم...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 91 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1391-9-19
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    302
    سطح
    6
    Points: 302, Level: 6
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 208 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: واکنش در مقابل رابطه ی خواهرم با همکلاسیش

    سلام
    من نگرانی شما را درک می کنم. کار، کار مشکلی است ولی با توکل بر خدا می شود آرام آرام حل و فصلش کرد. بهترین فرد برای نزدیک شدن به خواهرتان مادرتونه ولی در گام اول اصلا نباید بویی ببرد که خانواده از این موضوع با خبر هستند یا شما متوجه موضوع شدید یا وبلاگش را می خونید. چون در این صورت شاید دیگر از این رابطه برنگردد. شما گفتید که داستان های الکی در مورد چت و ... در رفتار ایشان تاثیر داشته پس حس همزادپنداری خواهرتون بالاست بنابراین یک داستان پخته و سنجیده که از طرف مادرتون و به صورت غیر مستقیم بهش منتقل بشه میتونه خیلی کارساز باشه. وبلاگ یکی از بهترین راههای برقرای ارتباط با ایشون هست.شما با اسم های مستعار (دختر) وارد وبلاگش بشید و کامنت بگذارید. نه تعداد زیاد که مشکوک باشه.توی پستی که نوشته هنوز هم نمی تونم اعتماد کنم یک کامنت بگذارید با این مضمون که اینگونه افراد اصلا قابل اعتماد نیستند. یا چند خط از زبان یک دختر که گفته آخرش بدبخت شدم و آبروم رفت و .... . اینگونه که شما گفتید این فرد(پسره) آدم خطرناکی است و باید خیلی مراقب خواهرتون باشید که خدای ناکرده اتفاق بدی نیفته. سعی کنید زمینه مذهبی خانه را به طور غیر ملموس تقویت کنید.مثلا یک مسافرت دو سه روزه مشهد. یا .... (طوریکه اصلا جلب نظر نکند)
    خواهرتون چقدر مذهبیه؟ نماز می خواند یا نه؟ بقیه خانواده چطور؟ خواهرتون خواستگار داشته یا نه؟ و اگر داشته عکس العملش در مواجهه با این موضوع چی بوده؟ پوشش خواهرتان بیرون از منزل دقیقا چطوریه؟ دانشگاه چطور؟ چقدر بیرون از منزل هست و تا کی؟ خواهرتان با ماشین شخصی بیرون می رود یا پیاده؟وبلاگ خواهرتان چند نفر بازدید کننده دارد؟چقدر کامنت می گذارند؟

    در هر صورت شما سوالات را پاسخ بدهید و فکر می کنم بهترین راه روش غیر مستقیم و بدون دخالت شما و برادرتان است طوریکه اصلا حریم ها از بین نرود و پرده ها دریده نشود.بگذارید فکر کند که خانواده هیچ چیز از این رابطه نمی داند (آبرویش نرفته به خصوص پیش برادرانش) و اگر این رابطه را کنار بگذارد همه چیز مثل روز اول خواهد بود.
    پیشنهاد می کنم مادرتان با یک مشاور خبره هم در این زمینه صحبت کنند تا به نتیجه بهتری برسید.
    به خدا توکل کنید و وطیفه تان را انجام دهید نتیجه همیشه دست خداست

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    978
    سطح
    16
    Points: 978, Level: 16
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 32 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: واکنش در مقابل رابطه ی خواهرم با همکلاسیش

    نقل قول نوشته اصلی توسط fahime2012
    سلام
    من نگرانی شما را درک می کنم. کار، کار مشکلی است ولی با توکل بر خدا می شود آرام آرام حل و فصلش کرد. بهترین فرد برای نزدیک شدن به خواهرتان مادرتونه ولی در گام اول اصلا نباید بویی ببرد که خانواده از این موضوع با خبر هستند یا شما متوجه موضوع شدید یا وبلاگش را می خونید. چون در این صورت شاید دیگر از این رابطه برنگردد. شما گفتید که داستان های الکی در مورد چت و ... در رفتار ایشان تاثیر داشته پس حس همزادپنداری خواهرتون بالاست بنابراین یک داستان پخته و سنجیده که از طرف مادرتون و به صورت غیر مستقیم بهش منتقل بشه میتونه خیلی کارساز باشه. وبلاگ یکی از بهترین راههای برقرای ارتباط با ایشون هست.شما با اسم های مستعار (دختر) وارد وبلاگش بشید و کامنت بگذارید. نه تعداد زیاد که مشکوک باشه.توی پستی که نوشته هنوز هم نمی تونم اعتماد کنم یک کامنت بگذارید با این مضمون که اینگونه افراد اصلا قابل اعتماد نیستند. یا چند خط از زبان یک دختر که گفته آخرش بدبخت شدم و آبروم رفت و .... . اینگونه که شما گفتید این فرد(پسره) آدم خطرناکی است و باید خیلی مراقب خواهرتون باشید که خدای ناکرده اتفاق بدی نیفته. سعی کنید زمینه مذهبی خانه را به طور غیر ملموس تقویت کنید.مثلا یک مسافرت دو سه روزه مشهد. یا .... (طوریکه اصلا جلب نظر نکند)
    خواهرتون چقدر مذهبیه؟ نماز می خواند یا نه؟ بقیه خانواده چطور؟ خواهرتون خواستگار داشته یا نه؟ و اگر داشته عکس العملش در مواجهه با این موضوع چی بوده؟ پوشش خواهرتان بیرون از منزل دقیقا چطوریه؟ دانشگاه چطور؟ چقدر بیرون از منزل هست و تا کی؟ خواهرتان با ماشین شخصی بیرون می رود یا پیاده؟وبلاگ خواهرتان چند نفر بازدید کننده دارد؟چقدر کامنت می گذارند؟

    در هر صورت شما سوالات را پاسخ بدهید و فکر می کنم بهترین راه روش غیر مستقیم و بدون دخالت شما و برادرتان است طوریکه اصلا حریم ها از بین نرود و پرده ها دریده نشود.بگذارید فکر کند که خانواده هیچ چیز از این رابطه نمی داند (آبرویش نرفته به خصوص پیش برادرانش) و اگر این رابطه را کنار بگذارد همه چیز مثل روز اول خواهد بود.
    پیشنهاد می کنم مادرتان با یک مشاور خبره هم در این زمینه صحبت کنند تا به نتیجه بهتری برسید.
    به خدا توکل کنید و وطیفه تان را انجام دهید نتیجه همیشه دست خداست
    ما هممون از لحاظ مذهبی در یک سطحیم. پوشش هممون معمولیه. نه خیلی با حجاب نه جلف و ... . نماز هم میخونه. ولی خب نه خیلی مرتب. و حتی من فکر میکنم در مواقعی که باهم دعواشون میشد بیشتر دلش میخواست نماز بخونه!

    برای دانشگاهش بیرون میره.
    و گاهی با دوستاش مهمونی های خونگی هم دارن.
    ورزش میکنه و توی شنا و والیبال حرفه ایه. کلا از این نظرها مشکلی نداره! و کسی هم جلوش رو نمیگیره. گرچه هر خونه ای یک سری قانون نا نوشته داره.

    من گفتم ما زیاد اینطوری نیستیم. در واقع خواهر من خیلی رفیق باز و دهن بینه درم ورد دوست هاش. و از بچگی هم همینطور بود. نگفتم به خواهرم اجازه ی کاری داده نشده.

    این که من براش کامنت بذارم خیلی تابلو میشه به نظرم و میفهمه چون بازدید کننده هاش فقط سه چهار نفر ثابت هستن. در واقع توی وبلاگش خیلی فعال نیست فقط خاطراتشو مینویسه.

    اگر با این روش ها که مادرم براش داستان بگه و ... میخواست متوجه بشه که هیچوقت این کار رو نمیکرد. چون کم این کارو نکرده.
    چون ما همیشه خیلی دوستانه در مورد این مسائل با هم و با خونواده حرف میزدیم.
    در واقع من هرگز فکر نمیکردم خواهرم جور دیگه ای فکر کنه.
    با وجودی که خب همه ی انسان ها کشش به جنس مخالف دارن و ... .
    و من این رو بد نمیدونم ولی معتقدم هرچیزی از راه خودش.

    من یک برادر دارم تا به حال هم به روی خودم نیاوردم که میدونم. فقط من و مادرم میدونیم.
    در ضمن از اون خونواده های سنتی متعصب نیستیم فقط دلم نمیخواد خواهرم کار اشتباه کنه.

    خیر تا به حال خواستگارن نداشته.
    البته اینم بگم یک بار دو سال پیش به مادرم گفته بود که همین پسری که الان باهاش دوسته ازش خواسته با هم باشن البته برای ازدواج و مادرم هم باهاش صحبت کرده بود و قانع شده بود البته ظاهرا! که من این موضوع رو البته تازه فهمیدم.

    به هر حال ممنون. ولی این راه ها که گفتید کارساز نیست. اینو میدونم.


    شما میزان رفت و آمد خانوادگیتون (مهمونی و ...) چقدره؟ چند بار در ماه؟ و همچنین اینکه یک دختر در فامیل شما چقدر با آقایون در مهمونی ها همکلام میشه و از این طریق میتونه با دنیای مردانه و همچنین رفتارها و تفاوت ها آشنا شه؟
    چه راههایی در خانوادتون وجود داره برای جواب این سوال ها؟
    عجب. ما توی یک شهر دیگه هستیم و تمام فامیل هامون توی شهر دیگه. بنابراین قطعا اونقدری رفت و آمد نداریم. اما ماهی یک بار میریم اونجا و چند روزی با فامیلهامون هستیم.
    و ارتباط فامیلیمون بر خلاف خیلی ها خوبه و صمیمی.
    ارتباطات خود خواهرم کم نیست. با دوستاش میره میاد.
    توی فامیل هم از نظر ارتباط با پسرها مشکلی نداریم.
    ولی نه اینکه از سر و کول هم بالا بریم.

    اگر مخالفت نمیکرد و میگفت قبول داره چه عکس العملی داشتید؟ سعی نداشتید قانعش کنید که اشتباهه؟؟
    وقتی من میدونم طرفم به هر طریقی میخواد منو قانع کنه که اشتباهه، مگه دیوانم بیام بگم اشتباه نیست و برا خودم جنگ اعصاب راه بندازم؟
    قرار نیست آدم هر حرفی رو میزنه انتظار موافقت و تشویق داشته باشه.
    این اون جاییه که باید میگفتی "
    پدر و مادر من هرگز در مورد حتی بزرگترین اشتباهات ما باهامون بد رفتار نکردن. ولی همیشه راه رو نشونمون دادن. و هرگز بعدها سرزنشمون نکردن.
    این نگفتن ها هم فقط دیلی بر این میشه که آدم ها نمیتونن از رفتاری که میکنن دفاع کنن و بقیه رو قانع کنن. که اگر بتونه لااقل توی خونواده ی من همه پیرو منطق هستن نه تعصب.


    خیلی ببخشید؛ شما خودتون خوشتون میاد کسی بدون آگاهی شما، در زندگی خصوصیتون سرک بکشه؟؟
    نثر صریح قرآنه که میگه "و لا تجسسوا"
    من نمیدونم اگر پس فردا اسرار زندگی خودتون پیش کسی دیگه بر ملا شه چه حس و حالی پیدا میکنید! ولی به هر جهت کار شما بسیااااااااااارررررررررر اشتباه بوده.
    شما خیلی نگرانید؟ سعی کنید واقعا بهش نزدیک شید که خودش بیاد براتون تعریف کنه.
    این کار براتون هزینه بر و پر زحمت هست، اونوقت میرید سرک میکشید؟؟!!!
    امیدوارم هیچ وقت نفهمه، وگرنه تاآخر عمر حلالتون نمیکنه و دلش باهاتون صاف نمیشه.
    نثر صریح قرآن چیزای دیگه ای هم میگه که از حرفاتون مشخصه کاملا بی اطلاعید ازشون.
    خوشبختانه من هیچ اسراری ندارم از این دست. اشتباه یا غلط بودنش رو هم بذارید هر وقت توی موقعیت من بودید در موردش نظر صادر کنید. خواهر من یک دختر بسیار ساده است. که خیلی به حرف دوستاش گوش میده و از بچگی هم اینطور بوده. تا حالا از 15 سالگیش عاشق ده نفر شده. گرچه من هیچوقت به روی خودم نیاوردم که میدونم. ولی از رفتارش میفهمم. و هرکدوم هم دوامش کم بوده. و اینا برای من نگران کنندست.
    به هر حال هرکس یک شخصیتی داره. و من نمیتونم بگم خودت رو عوض کن. ولی میتونم مراقبش باشم و این تنها کاریه که میتونم انجام بدم تا یک موقع راهی رو اشتباه نره.
    و اینها واسه تفریح من نیست. که من خیلی راحت ترم اهمیت ندم. اما آینده یخ واهرم برام ازه مه چیز مهمتره. در ضمن من نرفتم متن چت هاش رو بخونم.
    فکر کنم قرآن خیلی آیه ها داره که از قضاوت منع کرده نه!؟
    پس شما که نمیدونیم ن نزدیکم بهش یا نه حق نداری این حرفو بزنی.


    زندگی هر کسی به خودش مربوطه! من واقعا درک نمیکنم آخه به شما چه؟
    روحیش، فکرش، سبک زندگیش همه چیزش با شما متفاوته، بعد شما اصرار دارین به راهی بکشونیدش که شما فکر میکنید درسته.
    شما که اینقدر مصری زندگی هرکس به خودش مربوطه به چه حقی اینجا هرچی دلت خواسته گفتی!؟
    در حالی که حتی منو نمیشناسی، اونوقت نمیدونم چطور انتظار داری در مورد خواهرم حتی نگران هم نباشم! ببینم اگر فردا بیام بنویسم از خواهرم سوء استفاده جنسی شده آبروش رفته و الخ... و کلی اسیب جسمی و روحی دیده (مثلا) بازم همینو میگی!؟
    یا سرزنش میکنی که چرا حواستون بهش نبوده؟! آدم هایی مثل شما روشنفکر نماهایی هستن که هیچوقت نمیفهمن معنی صلاح و ترجیح چیه توی زندگی.
    به علاوه کسی نخواسته مجبورش کنه کاری رو بکنه یا نه. من فقط پرسیدم این قضیه مستقیما از طرف مادرم باهاش مطرح بشه یا نه، و اگر اره چطور باشه. برای اینکه به هر حال اون چیزایی که باید رو بهش گوشزد کنه و قطعا هیچکس نمیتونه جلوی کسی رو بگیره.


    نمیگم کار اون درسته
    اما اگر دلش میخواد تجربه کنه، خوب باید بکنه و هزینش رو هم بده. چه بسا بعد از این تجربه تبدیل به انسانی بشه بسیاااااااارر پخته تر از شما. تبدیل به کسی بشه که دنیای مردها رو بهتر از شما میشناسه و در زندگیش موفق تر عمل کنه...
    عجب. نسخه ی خیلی خوبی ارائه داید برای اشنا شدن با دنیای مردها!!!
    ولش کنیم تا دیروز صیغه کرده، پس فردا کار دیگه ای بکنه... واقعا متاسفم برای این نگاه سطحیتون. برای هر شناخت و آگاهی راه های مطمئن تری هم هست. نه اینکه چون میخوایی دره رو بشناسی خودتو بندازی توش! و چه بسا بعد از این تجربه خیلی چیزاشو از دست بده. که من اینو نمیخوام.

    نقل قول نوشته اصلی توسط آوین
    الان سه ماهه میدونم به مادرم هم گفتم.
    من واقعا نمیدونم اگر این اتفاق برای زندگی خودتون میافتاد، راضی بودید که زندگیتون شخصیتون نقل مجلس دو نفر دیگه باشه و بین اونا پخش شه و برات نقشه بکشن و ...
    جنابعالی یه جور حرف میزنی انگار نقشه ی آبروریزی یا قتلشو کشیدیم. همه ی حرف و کمک خواستن من اینجا برای این بود که کمترین لطمه ی ممکن به روحیاتش بخوره. و فکر میکنم اگه تا آخر عمرش منو نبخشه یا باهام حرف نزنه یا بهش بربخوره... برای من خیلی قابل تحمل تره تا اینکه یه کار اشتباه بکنه زندگیش تباه بشه. چون میدونم خیلی خیلی ساده و هیجانی عمل میکنه. و هرکدوم از این ها براش پیش بیاد قطعا ضررش کمتر از رابطه با اونجور پسریه.

    فقط خوردش میکنید! دیگه هم کوچکترین اعتمادی بهتون نمیکنه. نهایتش اینه دیگه حتی حرفهاش رو تو وبلاگش هم نمینویسه و تا آخر عمر یه کینه چرکین از شما به دل میگیره.
    واقعا معنای زندگی خصوصی میدونید چیه؟؟؟
    گاهی اوقات آدم مجبوره بین بد و بدتر انتخاب کنه.
    شما میدونید معناش چیه؟!! بعید میدونم با این حرفهایی که زدید.

    شاید منطق شما رو قبول نداره
    تو خونه ای بزرگ شده که از همه لحاظ (روحی و تفریحی و ...) تنها بوده. جایگزینی براش درست نکردید، بعد انتظار دارید این اتفاق ها هم نیافته؟؟
    یک کینه ای توی حرفهاتون هست که عجیبه!!! چیزی نگم در این مورد بهتره.
    جدا!؟ شما چند بار تو خونه ی ما اومدید!؟!؟ عجب. اتفاقا اصلا این طور نیست.
    من برای بار هزارم تاکید میکنم، از نظر تفریحات آزاده. و درسته ما توی این شهر تنهاییم اما مسافرت زیاد میریم و با هم زیاد تفریح میکنیم. مسئله اینجاست که خواهر من بیش از "حد" میخواد تفریح رو. و اونم هر تفریحی. نه اینکه ما کم تفریح داریم!!!
    خیلی براش مسائل اخلاقی وحفظ حد و حدود مهم نیست. یعنی اگر کاملا آزاد بود برای خودش یا توی شهر دیگه درس میخوند با شناختی که ازش دارم مطمئنم به خودش لطمه میزد.

    و نکته ی دیگه. آدمها سیاه و سفید نیستن. آدم ه اخاکسترین و زندگی هم به تبعش همینطوره. خیلی چیزا دست ماست و خیلی چیزا نتیجه ی کنش های مختلف محیط اطرافمون روی شخصیت ما. پس آدم نمیتونه همه ی تقصیرها رو گردن خونه و خونواده و پدر و مادر بندازه.
    مخصوصا خونواده ی من که اگه خود خواهرمم بیاد قطع بدونید اینارو قبول داره حتی اون بیشتر از من. مسئله تفاوت سلیقه و نگاه ماست نه اینکه با هم بد باشیم یا جنگ کنیم یا خشک باشیم و الخ. تعجب میکنم.... فکر میکنید چرا تو یه خونواده چهار تا سه تا یا حتی دو تا بچه حتی دو قلو خیلی تفاوت ها با هم دارن!؟ خونه آزمایشگاه نیست که یه بچه تحویل بگیری اون طور که دلت میخواد تحویل جامعه بدی! خیلی چیزا دست آدم نیست.
    پس دلیل تراشی نکنید که اگر خواهر من هرجوریه تقصیر من و مادر و پدرو ... الخه.

    در نهایت باید بگم جواب سوالهاتون رو فقط به یک دلیلی دادم. که ایندفعه ندونسته و نشناخته واسه خودتون قضاوت نکنید و اینقدر تند نرید و از نوشته هاتون حس کردم یه روز جای خواهر من بودید.
    اما... اگر روزی جای من یا ماردم قرار بگیرید بهتر خواهید فهمید.
    واقعا براتون متاسفم. و توی حرفهاتون ذره ای منطق و عقلانیت ندیدم. جز ادای روشنفکری، روشنفکری های پوچ و توخالی که فقط در جهت سوء استفاده از آزادیه.
    و اگر مسئولی اینجا رو میخونه امیدوارم تذکر بده به ایشون که از این به بعد بفهمن چی میگن.

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    978
    سطح
    16
    Points: 978, Level: 16
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 32 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: واکنش در مقابل رابطه ی خواهرم با همکلاسیش

    ممنونم دوست عزیز.

    من یا مادرم در این سه ماه هنوز کوچکترین واکنش یا تغییر رفتاری نداشتیم.
    لازم هم نیست برای این کار به خودمون فشار بیاریم.
    چون ما هم در نهایت همینطور فکر میکنیم که گفتنی ها رو باید گفت و باقیش رو دیگه نمیشه به زور یا اجبار خواست.

    نمیخواییم دعواش کنیم یا کتکش بزنیم یا توهین بهش بکنیم یا رفتارهایی از این قبلی... یا زندانیش بکنیم و ...

    فقط میخوام بدونم مستقیما از عواقب این کارها مطلعش بکنیم؟

    شاید چون ما همیشه تو خونوادمون غیر مستقیم تربیت گرفتیم،
    تاثیر حرف مستقیم روش خیلی خوب باشه. نمیدونم...

    و در مورد موردهای قبلی که رفتار نامناسب در ارتباطاتش داشت
    خوشبختانه تونستیم اوضاع رو درست کنیم و خودش رو به حقیقت ماجرا آگاه کنیم.
    (البته من فقط باهاش درد دل میکردم و از موضوعات مختلف حرف میزدیم و من تو حرفام سعی میکردم بهش بگم یه چیزایی رو... گاها مادرم جدی تر باهاش حرف میزد)
    اما موارد قبل ناجور نبودن.
    الان فرق داره... دو سال رابطه اونم با یک آدم فریب کار درست کردنش آسون نیست...
    من میدیدم خیلی شب ها گریه میکنه توی فیس بوک شعرهای عاشقونه و گلایه میذاره و ...
    درسهاش ضعیف شده... و و و

    اینکه هیچ کاری نداشته باشم در مورد یک دختر 21 ساله که خواهرمه
    که دو ساله با یک پسری دوسته و صیغه هم کردن ...
    این واقعا انتظار به جایی نیست... که بی تفاوت باشم یا بگم خب زندگیش به خودش مربوطه.
    چون اینطور نیست.


    وقت مشاوره گرفتیم
    اما یه مدت دیگه نوبتمون میشه و گفتم شاید اینجا هم کسی راهنماییی مفید کرد.

    ادامه ی این رابطه به نظر من خیلی مشکل دار خواهد بود،
    از اون جایی که من پسر رو میشناسم.
    اگر میدونستم آدم خوبیه و قصدشم بد نیست باز نگرانیم کمتر بود.

    و سوال اینجاست که آیا مادرم مستقیما باهاش صحبت بکنه یا نه؟
    ( البته در مورد نحوه ی متوجه شدنش و باخبر بودن من که چیزی نمیگه)

    و اگر آره، چی بگه؟ چطور بگه که کمترین اثر سوء و بیشترین تاثیر رو داشته باشه؟
    آخه خودم فکر میکنم بهتره یکی از رویا و دنیای الکی که اون پسر قطعا براش تصویر کرده درش بیاره.
    شاید با روشن کردن بعضی مسائل بشه...
    میدونید که وقتی دختری توی جو احساسی قرار میگیره واقعا منطقش کار نمیکنه....


    پس لطفا دیگه کسی نیاد بگه به تو مربوط نبوده و دخالت نکن و امثالهم.
    اگر راهنمایی مفیدی در مورد نحوه ی برخورد و پیشگیری و آگاهی دادن
    و خلاصه مراقبتش توی این رابطه دارید بفرمایید خوشحال میشم و سپاس گذارتون.


  5. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,668

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: واکنش در مقابل رابطه ی خواهرم با همکلاسیش

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان


    خیلی خوبه که در رابطه با خواهرت احساس مسئولیت می کنی ،خیلی خوبه که خیر و خوبی را برای او میخواهی

    قابل درک هست که این نوع ارتباطی آسیب زا هست و صدمه میزند و نگرانی شما بجاست و هیجانتان قابل فهم ، اما سعی کن اول برخودت مسلط باشی و هیجانت را کنترل کنی و ،بیشتر از آنکه نگران آبرو باشی نگران سلامت خواهرت باشی .


    دقت داشته باش که :

    احساس مسئولیت در رابطه با خانواده و حتی همنوعان بجا هست ، اما حد و حدود و چگونگی و روش اعمال این احساس مسئولیت از خود آن مهمتر هست .

    پدر ، مادر ، خواهر ، برادر همه در سیستم خانواده نقش و جایگاه خاص خود را دارند و بنا به همین نقش ، مسئولیتها تعریف می شود و بی تفاوتی و بی توجهی هیچ توجیح عقلایی ندارد از طرفی نابجا عمل کردن و دخالتهای نابجا نیز همینطور .

    لذا ما می پذیریم که شما در جایگاه یک خواهر دلسوز احساس مسئولیت می کنی اما روش و نحوه عملیاتی شدن این احساس مسئولیت از سوی شما اشکالاتی دارد که البته این هم به عدم آگاهی باز می گردد و الا اگر می دانستید به خوبی عمل می کردید .


    این احساس مسئولیت یک روح جاری و همیشگی هست و تلاش برای تعامل درست و صمیمیت داشتن از آن ناشی می شود . لذا اگر شما رابطه ای نزدیک و صمیمی با خواهرت داری ،بدون تجسسی که داشتید ، قطعاً وقتی که متوجه تغییر رفتار و حالات و عادات ایشون شدی (چنانکه اشاره داشتی ) ، ضمن توجه ، خویشتنداری نموده و با کنترل هیجان صبر و تلاش می کردی موقعیتی مناسب فراهم بشه و ضمن هم حسی و همدلی با خواهر ، به او می گفتی :


    مدتیه "حواسم بهت هست و متوجه شدم گویی درگیر مسئله ای هستی ، چیزی اذیتت میکنه ، یا ذهن و احساساست را درگیر کرده ، همون خواهر همیشگی نیستی ..... چیزی شده ؟ کمکی از من برمیاد ؟ نیاز به حرف زدن داری سراپا گوشم برای خواهر گلم . نبینم خواهرم به هم ریخته باشه و ..... با بیانی سراسر عاطفی و رقیق ، اورا جذب می کردی تا با اطمینان از هم حسی و راز داری و یاری رسانی شما خودش باهات مسئله را مطرح می کرد و ...... شما هم مثل یک دوست او را راهنمایی درست کرده ، از آسیبهای چنین رابطه ای برایش می گفتی یا کمک می کردی نزد یک مشاور راهنمایی بگیرد و با آگاهی از عواقب و عوارض در تصمیم گیری و انتخاب راه ، آزادش می گذاشتی "


    این نوع رابطه آگاهی و مهارت میخواهد که متأسفانه ما اغلب از آن غافلیم .

    به شما و دیگر عزیزان عرض می کنم :

    احساس مسئولیت یا بی تفاوتی ؟ >>>>ابداً ما نمی توانیم در نظام خانواده ، حتی در یک جامعه ، نسبت به هم بی تفاوت و بدون احساس مسئولیت باشیم چون انسانیم و اتفاقاً احساس مسئولیت جزء آیتم های هوش هیجانی هست و ضعف آن در هر کسی اشکالاتی ایجاد می کند . در عین حال باید تعادل در آن داشت ، یعنی نه افراط نه تفریط . ما یا از این ور بام می افتیم یا از آن ور ، یا تصور می کنیم هیچ چیزی به ما ربط ندارد یا دخالت را هم احساس مسئولیت می دانیم یا حتی مسئولیتهای خود ساخته داریم .

    صمیمت در خانواده >>>>در نظام خانواده صمیمیت بسیار مهم هست ، اما همین صمیمیت نیز تعریف دارد ، مهارت می خواهد ، که پرداختن به آن در این مجال نمی گنجد، اما اگر باشد، کمک بزرگی برای صحیح تحقق یافتن احساس مسئولیت هست ، مثلاً در اینجا من میان پرده ای از تحقق احساس مسئولیت mmani828 در رابطه با خواهرش با استفاده از صمیمیت فی ما بین را بیان کردم که به عنوان مشتی از خروار تأثیری که صمیمیت می تواند در تعامل سازنده و رشد دهنده در خانواده ایجاد کند ببینید . تا ان شاء الله در تاپیکی مستقل به آن پرداخته شود .


    .


  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 20 آذر 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.