چرا باید زندگی برای یکی مثل انقد تکراری و خسته کننده شه ولی این همه ادمای دور رو برم خوشبخت و شاد و سرزندن چرا همه انقد راحت به یه ادمی میرسن که دوسشون داره ولی یکی مثل من شانس نداره و هیچکس غیر از پدرو مادرش دوسش نداره چرا دخترای دیگه باید تا ازدواج کردن منو که یه روزی با اونا صمیمی بودم نه تنها ول کنن بلکه دائم بیان از اینکه چقد محبت نثارشون میشه چقد با شوهرشون رابطه دارن برای من بگن نهایت میگن ایشالا قسمت تو شه . من ازین جمله متنفرم متنفر از همه ی خونواده خاله و دختر خاله عمه و ... همه ی دوستام متنفرم من چیکار کنم چیکار کنم که کسی دوستم نداره چیکار کنم که از همه بدشانسترم خدا هم هر چی ازش میخوام به من نمیده یکی هست به من بگه با حرف اینا چیکار کنم ؟ من خیلی حالم بده انگار دارم توی زندگی توی غمها و ارزوهایی که خاکستر شدن غرق میشم دنیا تاریکو ابریه برام خستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)