Royya جان
به تالار همدردی خوش آمدی
خانمی نگرانیهایت را درک می کنم ، احساس مسئولیتهایت را می فهمم و می دانم چه بار سنگینی بر دوش خود گذاشته ای .
اما دختر خوب و عزیز ، این مادری کردن نیست . این وابسته سازی هست . در واقع شما بخاطر افراط در احساس مسئولیت که ریشه در دلسوزی ذاتی شما دارد که به افراط رفته ، افراد را به خود وابسته می سازید . در مواجهه با آنها ناخودآگاه خود را مسئول می دانید و در همه کاری در واقع درکارشان عملاً دخالت می کنی . که در جایی که آنها خود مستقل نباشند و شما هم برخلاف روحیه و نظرشان آنها را ساپورت نکرده باشی . خوششان هم می آید اما حتماً آسیب می ببینند . در این میان کسانی که نظراتشان با شما فرق می کند و طور دیگری فکر و عمل می خواهند بکنند حتماً با شما برخوردهایی داشته اند و خواسته اند دخالت نکنید . و شما متعجب شده ای که چقدر دلسوزی کرده اید و قدر دانسته نشده .
عزیز جان . نیاز هست روی شخصیت و نگرش خود کمی کار کنید . این روند هم به کسانی که شما باهاشون ارتباط دارید آسیب زده و میزند هم به خودت .
خواهرت را می بینی ؟ رویه شما باعث شده نتونه به خود متکی باشه ، اعتماد به نفسش ضعیف شده ، و قدرت تصمیم گیری در او مختل گشته و همه اینها او را از نظر روانی دچار اضطراب و .... نموده که تبعات جسمی هم دارد از جمله اینکه گاه سر به وسواس میزند .
خودت را هم ببین ؟ احساس خستگی می کنی . از زندگی لذت نمی بری و راضی نیستی . و انرژی روانیت کاهش پیدا کرده و ..... ترس و دلهره از بعضی اوضاع و وضعیت کسانی که در ارتباط باهات هستند معمولاً گریبانت را می گیرد .
این روند و این شیوه تعامل با اطرافیان معیوب هست و نیازه اصلاحش کنی . تا هم خود رهایی پیدا کرده و از آسیبهایش نجات پیدا کنی هم دیگران .
در صورتی که به این باور رسیدی که نیاز هست تغییر ایجاد کنی . تاپیکی با موضعیت چگونه احساس مسئولیت افراطی را در خودت رفع کنی را می توانی باز کنی تا دوستان یاریت کنند . همچنین مشاوره حضوری نیز بسیار کمک می کند .
موفق باشی
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)