ـ اگر حرف مُفت را می خریدند ، خیلی ها میلیاردر بودند.
- آدم « بی باک » از سوخت هسته ای استفاده می کند.
ـ سکوت به جرم پوزخند به عدالت محاکمه شد.
- فقط آدم های پُر حرف , سکوت ذخیره می کنند.
ـ آنقدر در خودم فرو رفتم که سر از قوزک پایم در آوردم.
ـ بعضی ها روی شاخه نشسته و بعضی ها مشغول خوشه بندی.
- رشته سخن را بدست گرفت و کلاهی نو برای مردم بافت.
ـ برای روشن کردن منظورش ، همه چیز را به آتش کشید.
- وضعش «توپ» بود ولی با یک «شوت» از میدان خارج شد.
ـ دست هایم تصمیم گرفتند که مرا نه دست به سینه کنند و نه دست به کمر.
ـ خر نادان ، دوست خوب خر سوار است.
ـ پرکار ترین عضو بدنش فکش بود.
ـ گاهی سلول های خاکستری مغزم به مرخصی می روند.
ـ عجب زمانه ای شده! گذشت هم درگذشت
ـ در جدال اعداد، این صفرها هستند که بی طرفند!
ـ فریاد کشیدنی است اما کمتر وزن می شود.
ـ قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد.
ـ از تجمع نجواها، فریاد متولد می شود.
ـ به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران، کفش هایش را محاکمه کردند.
ـ آن هایی که زبانشان دراز است، شخصیتی کوتاه دارند.
ـ اعداد درشت معمولا با صفر ها رشد می کنند
- آی با کلاه ، تنها حرفی است که سرش کلاه رفته.
ـ دیر زمانیست که در حال انتخاب بهترین های بدترین ها هستیم
-شاید تفاوت دید من و تو در نمره عینکمان باشد
-تجربه نامی ست که انسان روی اشتباهاتش می گذارد.
ـ دیگران کاشتند ولی ما خریدیم و خوردیم!
ـ بعضی ها برای سربلندی دیگران تا کمر خم می شوند
ـ خیلی از معتادها تابلو هستند ولی ارزش هنری ندارند
ـ معلمی شغلی با کلاس است
- دسته تبر جزء درختان خائن شناخته شد
-بهترین راه برای آب شدن برفک تلویزیون ، از برق کشیدن آن است
علاقه مندی ها (Bookmarks)