به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-9-07
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خودم رو مقصر میدونم

    سلام
    الان که دارم این متن رو مینویسم بدجوری دارم گریه میکنم و ناراحتم فقط دنبال جایی بودم که حرفامو بگم چون هیچی نمیتونه آرومم کنه خیلی داغونم
    مدت دوسال با پسری در ارتباط بودم که از هم خیلی دور بودیم توی این مدت چند باری همدیگه رو دیده بودیم و خیلی از همدیگه خوشمون اومده بود و هدفمون برای ازدواج بود هردو بهم متعهد بودیم و معیارهای همدیگه رو داشتیم خیلی مهربون بود و خیلی هم دوستم داشت حتی حس میکردم اون خیلی بیشتر از من دوستم داره و بهم توجه داره ما بیشتر ارتباطمون از طریق چت و تلفنی و اس ام اس بود و تمام روز رو باهم در ارتباط بودیم توی این مدت بخاطر اینکه شرایطش هنوز آنچنان جور نبود و سرباز بود نمیشد اقدام رسمی کرد و من هم خواستگاران زیاذی داشتم که هر کدوم رو به بهانه ای رد میکردم اما وقتی یکی از خواستگارام که از اقواممون بود اومد چون خانوادم خیلی قبولشون داشتن و میشناختنشون ازم خواستن که بیشتر بهش فکر کنم و توی شرایط سختی بودم ولی من چون دلم جای دیگه بود جواب منفی دادم اما اونا کوتاه نمیومدن
    توی اون شرایط اخلاقم با دوستم بد میشد و باهاش بدرفتاری میکردم میخواستم اون اقدامشو جدی تر کنه رفتارمو باهاش سرد میکردم اما هرچی بیشتر سردی میکردم اون گرم تر میشد بیشتر ابراز علاقه میکرد و میگفت نمیزاره هیچ جوره من مال کسی بشم و هیچی بهم نمیگفت میخواستم بهش بفهمونم که باید بیشتر تلاش کنه و توی شرایط سختی هستم اونم در مقابل حرفا و کنایه های من چیزی نمیگفتو بخاطر علاقش تحمل میکرد اما از دلم خیلی زیاد دوسش داشتم با اینکه خواستگارام شرایط کاملی داشتن ولی فقط اون برام مهم بود و حاضر بودم باهاش سختیارو تحمل کنم و میخواستم زودتر تکلیفم روشن بشه فقط برای همین .
    تا اینکه چند وقت پیش با خانوادش به منزلمون اومدن اونجوری که میگفت خانوادش راضی نیستن و از اخلاقهای خانواده من خوششون نیومده بعد از اومدنشون اون منو مقصر میدونست و تمام حرفهای که توی دلش بود یکدفعه ریخت بیرون گفت همیشه تحمل میکرده ازینکه من بهش تیکه مینداختمو اون توی خودش میریخته ازینکه خواستگارامو بهش میگفتم و بخاطر اون مواقع که توی شرایط سختی بودم منو مقصر میدونست
    خودم هم فکر میکنم مقصر بودم الان خیلی پشیمونم و اشتباهمو فهمیدم بهش گفتم که فهمیدم اشتباهمو اما اون گفت دیگه رابطه برای من تمام شده است چون نه میتونه خانوادشو راضی کنه و نه خودش میخواد الان یک ماهی میشه باهم تمام کردیم اما هروز کارم گریه است و احساس بدی دارم اولین کسی بود که توی زندگیم اومد خیلی بهش وابسته ام از نظر عاطفی و نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم حس میکنم هیچکس دیگه نمیتونه مثل اون باشه برام و خودم با حرفامو کارام باعثش شدم

  2. 2 کاربر از پست مفید دخترشرقی تشکرکرده اند .

    دخترشرقی (سه شنبه 07 آذر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1391-9-04
    نوشته ها
    252
    امتیاز
    1,377
    سطح
    20
    Points: 1,377, Level: 20
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,356

    تشکرشده 1,286 در 287 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    فقط میدونم شرایط سختیه و تنها کاری که میتونم انجام بدم همدردیه...
    خودتو اذیت نکن
    انشالله دوستان میان راهنماییت میکنن
    آروم باش گلم
    [size=medium][align=center]هیچ وقت نگذارید كه هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش كند
    و شجاعت این را داشته باشید كه از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی كنید...
    [/align][/size]

  4. 3 کاربر از پست مفید Royaye Sedaghat تشکرکرده اند .

    Royaye Sedaghat (سه شنبه 07 آذر 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 91 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    229
    سطح
    4
    Points: 229, Level: 4
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    چقدر خوبه که بدون هیچ مشکلی و ارتباط نزدیکی و .... رابطتون زود تموم شد

    باید الان خوشحال باشی!

    اگه این اتفاق توی دوران عقد یا ازدواجت میفتاد اون موقع میخواستی چیکار کنی؟!

    من جای تو بودم خدا رو هزار مرتبه شکر میکردم که این لطف رو بهم کرده که منو آگاه کنه و من رو از این رابطه ها دور نگه داره...

    من پسر هستم. ولی اگر جای تو بودم برای اینکه از این شرایط خارج بشم به بهترین خاستگارم جواب بله میدادم. صد در صد اگر با مشورت خانواده تصمیمت رو بگیری ، نه تنها پسره مثل پسره قبلی میشه ، بلکه هزار برابر بیشتر عاشقش میشی. فقط از رابطت با پسر قبل بهش نگو! حتی توی بهترین شرایط! توی اون زمان بهت چیزی نمیگه ولی اگر بگی مشکلت از همونجا شروع میشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید pesar20sale تشکرکرده است .

    pesar20sale (سه شنبه 07 آذر 91)

  7. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 10 آبان 92 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    196
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    285

    تشکرشده 366 در 142 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    اشتباه ترین کار اینه که وارد رابطه ی جدیدی بشی.

    بهترین کار اینه که ایشون رو فراموش کنی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط pesar20sale
    چقدر خوبه که بدون هیچ مشکلی و ارتباط نزدیکی و .... رابطتون زود تموم شد

    باید الان خوشحال باشی!

    اگه این اتفاق توی دوران عقد یا ازدواجت میفتاد اون موقع میخواستی چیکار کنی؟!

    من جای تو بودم خدا رو هزار مرتبه شکر میکردم که این لطف رو بهم کرده که منو آگاه کنه و من رو از این رابطه ها دور نگه داره...

    من پسر هستم. ولی اگر جای تو بودم برای اینکه از این شرایط خارج بشم به بهترین خاستگارم جواب بله میدادم. صد در صد اگر با مشورت خانواده تصمیمت رو بگیری ، نه تنها پسره مثل پسره قبلی میشه ، بلکه هزار برابر بیشتر عاشقش میشی. فقط از رابطت با پسر قبل بهش نگو! حتی توی بهترین شرایط! توی اون زمان بهت چیزی نمیگه ولی اگر بگی مشکلت از همونجا شروع میشه
    دوست عزیز، بزار از راه برسی، عرقت خشک بشه، بعد مشاوره ازدواج بده!

    هم ازدواج کردنش برای در اومدن از این حال اشتباس! هم نگفتن این خواستگار / دوست به خواستگار جدیدش.

    اولین کار بعد از خروج از یک رابطه، صبر برای فراموشی و تموم شدن کامل رابطه هست.

  8. 8 کاربر از پست مفید Rude Boy تشکرکرده اند .

    Rude Boy (سه شنبه 07 آذر 91)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    شما اصلا اشتباهی نکردی که بخوای خودتو سرزنش کنی. اتفاقا حرفای درستی زده بودید.چون شما داشتی خواستگار ها رو رد میکردی و ایشون باید این رو قدرشناسی بکنن الان در حالی که دارن شمارا مقصر میکنن!!! به نظر میرسه ایشون یا پشیمون سدن یا کسی دیکه را پیدا کردن یا خانوادشون مخالفت کردند یا هرچیزه دیگه و حالا دارن شونه خالی میکنن!

  10. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    کامران (سه شنبه 07 آذر 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    با سلام. به همدردی خوش اومدید

    کار خوبی کردید که حرفاتون رو اینجا زدید. صحبت از ناراحتی ها آرومتون میکنه و اگر خوش اقبال باشید دوستان با راهنماییهاشون راه حلهای مثبتی ارائه خواهند داد.

    شرایط شما رو درک میکنم، شکست عاطفی و چشم پوشی از تعدادی آرزو و هدف آسان نیست. بعد از دو سال، انتظار داشتید داستان طور دیگری رقم بخورد اما محقق نشد لذا حق دارید دلگیر باشید. به خودتون زمان بدید تا با این واقعیت (هر چند تلخ) کنار بیاید.

    فقط یک نکته رو عرض کنم تا خیالتون راحت بشه و خودتون رو مقصر ندونید. شما چندین خواستگار رو بخاطر ایشون رد کردید، انسانی نبود ایشون شما رو مقصر بدونند. اشکال کار به نظر من مسیری بود که شما عزیزان طی کرده بودید: ازدواج دوستی. در این نوع ازدواج شناخت به دلیل وجود وابستگی که به مرور بین طرفین به وجود میاد نقصها به چشم نمیاد و شناخت دو طرف سطحی خواهد بود (شک نکنید که ایشون مثل هر انسانی بی نقص نبودند). در انتها یا یکی یا هر دو از نظر عاطفی ضربه میخورند.

    خواهر خوبم رایطه شما میتونست خیلی بدتر و دردناکتر تموم بشه... میتونست با خیانت و توهین و تحقیر همراه باشه. همه ما در طول زندگی بارها زمین میخوریم اما وای به روزی که تسلیم بشیم و از تلاش دست برداریم. تنها توصیه ای که برای شما دارم صبوری، یاد نکردن از گذشته با تکنیک توقف فکر (مگر برای درس گرفتن) و مشغول شدن به فعالیتهای مثبت (کار، سرگرمی) است. به امید خدا و با یاری دوستان روحیتون رو به دست میارید.

    موفق باشید.

  12. 4 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    Serok (سه شنبه 07 آذر 91)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-9-07
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط pesar20sale
    چقدر خوبه که بدون هیچ مشکلی و ارتباط نزدیکی و .... رابطتون زود تموم شد

    باید الان خوشحال باشی!

    اگه این اتفاق توی دوران عقد یا ازدواجت میفتاد اون موقع میخواستی چیکار کنی؟!

    من جای تو بودم خدا رو هزار مرتبه شکر میکردم که این لطف رو بهم کرده که منو آگاه کنه و من رو از این رابطه ها دور نگه داره...

    من پسر هستم. ولی اگر جای تو بودم برای اینکه از این شرایط خارج بشم به بهترین خاستگارم جواب بله میدادم. صد در صد اگر با مشورت خانواده تصمیمت رو بگیری ، نه تنها پسره مثل پسره قبلی میشه ، بلکه هزار برابر بیشتر عاشقش میشی. فقط از رابطت با پسر قبل بهش نگو! حتی توی بهترین شرایط! توی اون زمان بهت چیزی نمیگه ولی اگر بگی مشکلت از همونجا شروع میشه
    ممنون از راهنماییتون اما مشکلم اینه که فکر کردن به شخص دیگه برای من ممکن نیست
    چه برسه به اینکه بخوام برم عاشق فرد دیگه بشم اعتقاد دارم عشق یکبار در زندگی آدم تکرار میشه
    و فراموش نمیشه منم ازین میترسم نتونم فراموشش کنم و این خیانت بشه به اون شخص


    نقل قول نوشته اصلی توسط Serok
    با سلام. به همدردی خوش اومدید

    کار خوبی کردید که حرفاتون رو اینجا زدید. صحبت از ناراحتی ها آرومتون میکنه و اگر خوش اقبال باشید دوستان با راهنماییهاشون راه حلهای مثبتی ارائه خواهند داد.

    شرایط شما رو درک میکنم، شکست عاطفی و چشم پوشی از تعدادی آرزو و هدف آسان نیست. بعد از دو سال، انتظار داشتید داستان طور دیگری رقم بخورد اما محقق نشد لذا حق دارید دلگیر باشید. به خودتون زمان بدید تا با این واقعیت (هر چند تلخ) کنار بیاید.

    فقط یک نکته رو عرض کنم تا خیالتون راحت بشه و خودتون رو مقصر ندونید. شما چندین خواستگار رو بخاطر ایشون رد کردید، انسانی نبود ایشون شما رو مقصر بدونند. اشکال کار به نظر من مسیری بود که شما عزیزان طی کرده بودید: ازدواج دوستی. در این نوع ازدواج شناخت به دلیل وجود وابستگی که به مرور بین طرفین به وجود میاد نقصها به چشم نمیاد و شناخت دو طرف سطحی خواهد بود (شک نکنید که ایشون مثل هر انسانی بی نقص نبودند). در انتها یا یکی یا هر دو از نظر عاطفی ضربه میخورند.

    خواهر خوبم رایطه شما میتونست خیلی بدتر و دردناکتر تموم بشه... میتونست با خیانت و توهین و تحقیر همراه باشه. همه ما در طول زندگی بارها زمین میخوریم اما وای به روزی که تسلیم بشیم و از تلاش دست برداریم. تنها توصیه ای که برای شما دارم صبوری، یاد نکردن از گذشته با تکنیک توقف فکر (مگر برای درس گرفتن) و مشغول شدن به فعالیتهای مثبت (کار، سرگرمی) است. به امید خدا و با یاری دوستان روحیتون رو به دست میارید.

    موفق باشید.

    تشکر از راهنمایی خوبتون

    اون منو به خاطر رفتارم و حرفام که توی اون شرایط بهش میزدم مقصر میدونه گفت تو منو خورد میکردی همیشه بهم متلک مینداختی اما خدا شاهد من همیشه اینطور نبودم و توی شرایط بحرانی و اینکه میخواستم اون جدی تر بشه باهاش سنگین حرف میزدم حتی ازش بارها میخواستم رابطمون رو تمام کنیم اما اون نمیخواست و با دلیل منو قانع میکرد
    خانواده اون راضی نبودن و اون داشت برای من با خانوادش میجنگید از طرف دیگه منم بهش فشار میووردم خیلی ناراحتم بخاطر رفتارم و این منو عذاب میده
    تمام آرزوهامو زندگیمو با اون ساختم خودش هم میدونست چقدر دوسش داشتم میدونستم رابطمون رسمی بشه دیگه رفتارم اینطور نیست چون بخاطر بلاتکلیفی و هم اینکه شهر دور بود و من حتی یکبار هم شهرشون رو ندیده بودم و نگرانی و ابهام از شرایط بعدا روی رفتارم تاثیر میذاشت اما همیشه اینطور نبودم
    بعد از اومدنشون یکی یکی حرفمو بهم یادآوری کردو گفت دوست داشتنت باید باعث میشد اینطور رفتار نکنی و محکم تر بودی و ترس به دلت راه نمیدادی از اومدن خواستگارو از شرایط بعدا اما فقط اینارو دید و اون چیزای خوبمو ندید اینکه به پاش بودم فقط گفت ممنون که به پام ایستادی ازش خواستم دوباره شروع کنیم و ادامه بدیم من اشتباهاتمو فهمیدمو جبران میکنم اما میل و رغبتی نداشت گفت تو با حرفاتو کارات منو از دست دادی
    خیلی سخته فراموش کردنش برام هروز توی خاطرات گذشته غرق میشمو با یادآوریشون گریه میکنم خودم رو به خاطر حرفام مقصر میدونم هر چیز کوچیکی منو یادش میندازه توی این یک ماه یک لحظه هم از یادش غافل نشدم هروز فیس بوک میرم تا ببینم چیزی نوشته و بدونم سلامته
    هرکاری میکنم آروم نمیشم قرآن میخونم خودمو مشغول میکنم اما فکرم پیش اونه و نمیتونم متمرکز بشم

  14. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 10 آبان 92 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    196
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    285

    تشکرشده 366 در 142 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    [undefined=undefined]عتقاد دارم عشق یکبار در زندگی آدم تکرار میشه [/undefined]

    این اعتقاد که می خوای باهاش برای زندگیت تصمیم گیری کنی بر چه اساسیه؟

    به این رابطه ای که داشتین می گی عشق؟!

  15. کاربر روبرو از پست مفید Rude Boy تشکرکرده است .

    Rude Boy (سه شنبه 07 آذر 91)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-9-07
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rude Boy
    [undefined=undefined]عتقاد دارم عشق یکبار در زندگی آدم تکرار میشه [/undefined]

    این اعتقاد که می خوای باهاش برای زندگیت تصمیم گیری کنی بر چه اساسیه؟

    به این رابطه ای که داشتین می گی عشق؟!
    بر این اساس که من احساسی رو که به این شخص داشتم نمیتونم شخصی دیگه رو جایگزینش کنم حتی توی موقعیتش هم قرار گرفتم اما نتونستم و ازش فرار کردم همیشه شنیدم که عشق اول فراموش نشدنیه و فکر میکنم واقعا همینطور

    شاید عشق نبود اما علاقه ای بود که خیلی پاک بود و هردوی مارو بهم متعهد کرده بود

  17. کاربر روبرو از پست مفید دخترشرقی تشکرکرده است .

    دخترشرقی (سه شنبه 07 آذر 91)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: خودم رو مقصر میدونم

    سلام مجدد،

    لطفاً تعیین کنید هدف شما دقیقاً چیه؟
    برگشتن به رابطه قبلی یا تلاش برای فراموش کردن آن؟

    معمولاً توصیه نمیشه که خانمها برای برقراری رابطه اقدام کنند، علت هاش هم زیاده که در آینده میتونه دامن گیر خانم بشه که اگه تمایل داشته باشید میتونیم علتها رو یکی یکی باز و بررسی کنیم.

    منتها، اگر شما میخواید رابطه رو فراموش کنید و در جهت رشد و پیشرفت حرکت کنید، بفرمایید تا دوستان مساعدت کنند. در حال حاضر کارهایی که شما میکنید (مثل چک کردن قیسبوک ایشون) تنها شما رو بیشتر و بیشتر افسرده و درگیر میکنه.

    تصمیم با شماست.
    یا حق.

  19. 2 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    Serok (سه شنبه 07 آذر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.