به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:52]
    تاریخ عضویت
    1391-7-04
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    689
    سطح
    13
    Points: 689, Level: 13
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    سلام دوستان خوبم
    چندماهیه که خواهرم فکر میکنه حضورش به دیگران آسیب میرسونه و مرتب میگه من باعث میشم دیگران اذیت بشن! و با این طرز فکرهمش ترجیح میده توی اتاق تنها بشینه و معتقده که باعث میشه بچه هاش اذیت بشن بیشتر دلش میخواد بچه ها از خونه بیرون برن.... مثلا برن خونه مادربزرگشون(یعنی خونه ما) و کنارش نباشن.
    حتی وقتی باهم حرف میزدیم میگفت مثلا الان من اینجا نشستم تو داری آسیب می بینی !!!
    بهش گفتم خوب چه آسیبی؟ میگه مثلا الان که گوشه چشمتو دست زدی واسه اینه من اینجا نشستم گوشه چشمت خارش گرفته و اینجوری تو اذیت میشی!!!!!
    گفتم خوب این ربطی به وجود تو نداره اگر نبودی هم من چون تازه از خواب بیدار شدم گوشه چشمامو می مالیدم و هرکسی ممکنه اینکارو بکنه ....
    یکم فکر میکنه و بعد باز میگه نه تو نمیدونی بخاطر منه.... !!!!
    البته گاهی که باهاش حرف می زنیم قانع میشه ولی دفعه بعد که میاد خونمون باز همون حرفاشو تکرار میکنه و برمیگرده سر اعتقاد خودش...
    خیلی دلم میخواد کمکش کنم بنظرتون چکار میتونم براش بکنم؟
    شرحی از زندگیش :
    حدود 50 سالشه تحصیلاتش فوق دیپلم و معلم بازنشستس. سه تا پسر 28 و 26 و 21 ساله داره. با شوهرش بصورت کاملا سنتی( از طریق معرفی یکی از دوستان خانوادگی ) ازدواج کرده بود. زندگی خوبی داشتن ... باهم کار میکردن و زندگیشونو ساختن ..خواهرم عاشقانه شوهرش رو دوست داشت و داره ...البته شوهرش هم خیلی دوستش داشت اما عشق خواهرم به شوهرش یه جورایی با وابستگی زیاد توام بوده بطوریکه گاهی برای زندگیشون مشکل ساز می شده .... به شوهرش بدبین بود، عجیبه که همیشه فکر میکرد شوهرش یه روز یه زن دیگه میگیره و اینو به روی شوهرش هم میاورد مرتب اونو چک میکرد و به دوستانش هم که می رسید از شکش به شوهرش صحبت میکرد(تقریبا از 7-8 سال پیش به شکل شدیدتر) هرچقدر هم بهش میگفتیم داره اشتباه میکنه و چنین چیزی نیست گوشش بدهکار نبود ...شوهر خواهرم هرکاری تونست برای جلب اعتماد اون انجام داد(البته نمیدونم شاید هم تلاش کافی نکرد) اونقدر گفت و گفت و گفت تا اینکه شوهرش خسته شد و حالا که تو میگی منم اینکارو میکنم و عاقبت اتفاقی که خواهرم یه عمر منتظر افتادنش بود افتاد و شوهرش با یه زن مطلقه که یه بچه داشت و 20سال از خودش کوچیکتر بود ازدواج کرد .... جالبه خواهرم بعد این اتفاق میگه دیدین من میگفتم من میدونستم، متوجه بودم... شما متوجه نبودین و از این حرفا!
    فکرشو بکنید زنی که عاشق شوهرش بود با این اتفاق چه بلایی سرش میاد میدونم میگید خوب خودش منتظر این اتفاق بود و خودش باعثش شد اما نمیدونم چرا خودش نمیتونه هنوز هم قبول کنه که خودش با بی اعتمادیش شوهرش رو ترغیب میکرد....
    متاسفانه شوهرش چند سالی هست که رفته و فقط گاهی بهش سر میزنه .... البته خواهرم هنوز هم امیدواره که شوهرش برگرده پیشش ولی باز از طرفی میگه من باید همون اول که اون رفت ازش طلاق میگرفتم و شما نذاشتین .... درحالیکه میدونم هنوز دوستش داره و منتظر برگشتنش....
    گاهی میرفت پارک سرکوچه خونه شوهرش و شوهرشو، مردی که عاشقش بود رو با یه زن دیگه میدید و رنج می برد.... اصلا نمیدونم چرا اینکارو میکرد .... باور کنید الان که این چیزا رو می نویسم و بهش فکر میکنم قلبم درد میگیره .....
    بنظرتون با این شرایطی که داره بهترین کمکی که میشه بهش کرد چیه؟



  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    حتما به روانپزشک مراجعه کنین ، ممکنه نیاز به درمان دارویی داشته باشند.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:52]
    تاریخ عضویت
    1391-7-04
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    689
    سطح
    13
    Points: 689, Level: 13
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    ممنون samanis عزیز البته خودم بهش اینو گفته بودم که شاید بعضی افراد این مشکل رو داشته باشن یا برعکسش افرادی باشن که فکر میکنند دیگران می خوان بهشون آسیب برسونند و بهتره به یه پزشک مراجعه کنه اما میگه نه دکتر رفتن فایده نداره... بنظرتون اصرار کنم دکتر بره؟
    دوستان دیگه نظری ندارن؟
    ممنون میشم نظرتونو بگین دوستان لطفا....

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,384 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    این حالت هایی که نوشتید رو من هم بعد از طی کلی عذاب تو زندگیم بهش مبتلا شدم و تا حدود زیادی دارم
    این رفتار ایشون به نظر من به خاطر برخوردها و رفتارای نادرستیه که باهاشون شده.مثلا پیش خودشون فکر میکردن همسرشون بهشون خیانت میکنه و نهایتا همسرشون اینکارو کرده و چند مورد دیگه که ممکنه وجودداشته باشه و شما ندونید و حالا حتی از فکر کردن در مورد چیزی وحشت دارن و میترسن با دیدن هر چیزی یا صحبت کردن باهاش اتفاق بدی بیفته یه جور حالت وسواس فکریه و اینکه ایشون فکرشون و خودشون رو مسبب همه ی اتفاقات میدونن .فکر میکنن اگه مثلاچینش وسایل جور دیگه ای بود و لباس پوشیدنشون مدل دیگه ای بود و فکر دیگه ای میکردن فلان اتفاق بد نمی افتاد.
    من کاملا درکشون میکنم چون خودم هم الان به این مشکل مبتلا شدم .امیدوارم بیان راهنماییت کنن و من هم استفاده کنم

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:52]
    تاریخ عضویت
    1391-7-04
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    689
    سطح
    13
    Points: 689, Level: 13
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    ممنونم ترانه عزیز که توجه کردی
    من تاپیکهاتو دنبال میکنم و میدونم شرایطت رو... دقیقا اونم فکر میکنه کنار هرکی باشه باعث میشه اتفاق بدی واسه اون فرد پیش بیاد ...
    ترانه عزیزم تو خیییلی جوون هستی و قدرت تغییر در تو خیلی زیاد هست ... همونطوریکه داری شرایط بدی رو میگذرونی ولی بازم خوش قلب و مهربونی دوست خوبم ...
    کارشناسان محترم تاپیک منو ندیدن؟؟
    کسی نظری نداره..؟


  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,384 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: طرز فکر عجیب خواهرم( فکر میکنه حضورش باعث میشه دیگران اذیت بشن)

    من شارژ ندارم که اینو تو تایپیک های نیازمند به مشاور بذارم . احتمالا تو بهترین حالت یکی از اعضا میاد مینویسه مشکل مربوط به خواهرتونه نه خودتون و زیادی پیچیده و غیر طبیعیه پس کاری نمی تونیم بکنیم!به هر حال می خواستم بگم خیلی از جواب ندادن یا بد جواب دادن های اعضا ناراحت نشو
    فقط میتونم بگم امیدوارم مشاورها بیان و کمک کنند
    به هر حال اگه کسی جواب نداد و احتمالا خواهرتون رفتن مشاوره روند درمانی ای که بهشون دادن رو اگه امکان داشت تو همین تایپیک بنویس منم استفاده کنم چون من امکان رفتن به مرکز مشاوره رو ندارم.
    تا قبل از درمان قطعی هم زیاد باهاش بحث نکنید سعی نکنید وادارش کنید کاری رو انجام بده که نمیخواد چون خیلی عذاب آوره و یه جورایی باورش و اعتقادش اینه که تمام بدی های زندگیش به همین دلیله و وقتی شما سعی میکنید نظرشو عوض کنید به محض اینکه اتفاق بدی بیفته حالت هایی که داره تشدید میشه و باورش به این قضیه بیشتر میشه.خودش هم میدونه اینا ربطی به هم نداره ولی وقتی دلیلی واسه بدبختیات پیدا نمیکنی تنها راه اینه که دنبال اشکال تو خودت بگردی و به خودت گیر بدی. برای خود آدم خیلی خیلی عذاب آوره.مطمئنا ایشون هم مثله من کاملا متوجه طرز فکر غلطشون هستن ولی در عین حال باورش به این مشکل رو هم نمیتونه نادیده بگیره


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.