سلام .....
من نمی دونم چرا بعضی وفتها مغزم کار نمی کنه .... من 10 ماه هست که ازدواج کردم (نامزدم) .... امروز با نامزدم رفته بودیم جشن نامزدی یکی از افوام که من یه دفعه نمی دونم چم شد که رفتم با نامزد عمه ام که کسی دوستش نداره کردی رفصیدم و دستش رو گرفتم .... انگار یه وفتا رومغزم کنترل ندارم .... موفع رفصیدن نامزدم نبود ولی وفتی فهمید خیلی عصبانی شد و منو صدا کرد بیرون و با صدای کمی آهسته هر چی حرف بلد بود گفت. من همون جا گفتم که اشتباه کردم و عذرخواهی کردم ... اونم آروم شد و فضیه همان جا تموم شد... اونم بعدش از اینکه اون حرفا رو زده بود عذر خواهی کرد. .... ولی من در مورد چند چیز از دست خودم عصبانی و ناراحتم :
1.بدون فکر کار انجام دادم و انگار فابلیت تشخیص خوب و بد رو ندارم.... این مورد حرکات رو قبلا هم کردم ولی این دفعه میخوام خودم رو تنبیه کنم که تا آخر عمرم کار بدون فکر نکنم.
2.روی نامزدم تو روم باز شد . از همه بدتر این.
3.موجب شد به نامزدم بگم غلط کردم و غرورم شکست
شما منو راهنمایی کنید چیکار کنم ... دلم میخواد از شدت حماقت خودم رو بکشم که چیزی که توخانواده ما عرف نیست و مسائل دیگه هم داشت انجام دادم.... حرف شنیدم و .... تحفیر شدم
شما بگید چه تنبیه ای برای خودم در نظر بگیرم.![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)