سلام
سر یه موضوعی، رفتم پیش یه مشاوری.
اینکه به خاطر چی بوده و اینا مهم نیست.
اصل موضوع سر ازدواج و رفتارای پدرم و این حرفای تکراری بود
حرفی بهم زد که منو بهم ریخت.
نمیتونم هضمش کنم این حرفو.
اعصابم رو ریخته به هم
بهم گفت "با شرایطی که تو داری هر خواستگار سنتی ای که برات بیاد، معلومه میره یه جایی که بی دردسر تر باشه. "
گفت "من هم برای پسرم برم جایی ببینم پدرش اینجوریه میرم یه جای دیگه."
یعنی ارزش من هیچی. یعنی اینکه تمام خوبی ها و بدی های من تحت تاثیر رفتار پدرم قرار میگیره و اصلاً من دیده نمیشم.
چرا انقدر مشاورا بی رحم شدن! آخه چه طرز حرف زدنه! ناسلامتی اولین کار اینه که باید یه کمی حس همدلی داشته باشن. یه کمی مهربونتر باشن. نه اینکه بزنن اعصاب آدمو از ریشه داغون کنن!
---------------------------
چند وقتی بود میخواستم در مورد احساسات منفی ای که از پدرم داشتم و دارم تاپیک باز کنم.
حتی چند بار نوشتم ولی ارسال نکردم.
نه فقط به خاطر مشکلات ازدواجم.
خیلی چیزایی که اینجا گفته نشده هم هستن.
تاپیکای مشابه رو توی این مدت زیاد دیدم.
همه چیز داره به این احساسات بد دامن میزنه.
-------------------
نمیدونم ازتون چه کمکی میخوام.
چیه خب؟!
مثل اعضای جدید که سردرگمن و قوانین رو نمیدونن روم حساب کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)