سلام دوستان من تازه عضو اين انجمن شدم.
من 1ساله نامزدم من 25 و شوهرم27 سالشه هر دو ليسانسيم
من بيكارم و اون به تازكي بيكار شده
من و شوهرم از لحاظ موقعيت اجتماعي و مالي خيلي فرق داريم و اين موضوع واقعا آزارم ميده و افسردم كرده مشكل اصليم اينكه
پدرش معتاده بنگيه كه تلو تلو ميخوره و من
همش استرس دارم كه كسي ببينتش و بفهمه پدرشوهره منه همشم نگران عروسيمم كه همه ميبيننش و حاضرم عروسي نگيرم هيچكدوم از اعضاي خانوادش جز خودش ديپلمم ندارن وضع ماليشونن خ بده طوري كه مستاجرن و مردم كمكشون ميكنن ولي
خانواده ي ابروداري هستن ما از حاظ مالي متوسط هستيم و تحصيلات خانوادم از ليسانس تا دكتراست. ولي
خودش ادم سختي كشيده و مهربون و درستكارو صادقيه خيلي همو دوست داريم و وقتي باهميم همش لذت ميبريم مث دوتا دوست واقعي هستيم ما 3سال باهم دوست بوديم من خ بهش وابسته بودمو هستم فقط پيش اون احساس ارامش ميكردمو همين باعث شد كه با وجود مخالفت خانواده باهاش ازدواج كردم البته الان خانوادم واقعا دوسش دارن.شوهرم كارمند قراردادي جايي بود كه
الان بيكاره و اين بيكاري ترديدمو واسه ادامه زندگي بيشتر كرده البته فعلا مغازه باز كرديم ولي درامدي نداريم.
شما بگين با اين دو دلي واسه ادامه چكار كنم هم اين شرايط ازارم ميده هم اگه جدا شم واسم سخته
علاقه مندی ها (Bookmarks)