به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,935
    سطح
    26
    Points: 1,935, Level: 26
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    271

    تشکرشده 287 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دکترا جوابمون کردند (بیماری سخت مادر شوهرم)

    مادرشوهرم مریضی سختی داره و دکترا تقریبا آب پاکی رو ریختن رو دست ما. این روزا خیلی روزای تلخ و سختیه. یه ترس کشنده همیشه همراهمونه. شوهرم خیلی به مادرش وابسته است و دوستش داره. این روزا خیلی تو خودشه. زیاد گریه نمیکنه ولی من میفهمم که تو خودش میریزه و بروز نمیده. میخوام کمکش کنم ولی نمیدونم چه کاری باید انجام بدم. بیشتر بهش نزدیک شم یا بذارم به حال خودش باشه؟؟؟
    تو رو خدا یکی یه راه حل بده
    خدایا من طاقت غم و غصه شوهرمو ندارم...

  2. 2 کاربر از پست مفید ستاره تنها تشکرکرده اند .

    ستاره تنها (چهارشنبه 24 آبان 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    من خودم وقتی پدرم خدا بیامرز مریض بود شرایط روحیم خوب نبود.. و یه روزایی هم خیلی بدتر میشد شرایطم..
    تو اون شرایط بیشتر دوست داشتم یکی که دوسش دارم بهم امید بده.. بهم بگه توکلت به خدا باشه. بهم بگه من همیشه باهاتم و هیچ وقت تنهات نمیذارم.
    یا براش شرایط بقیه ادم ها رو توصیف کنین که ببینه بقیه هم مشکلاتی دارن که خیلی بزرگه . بهش بگین تو تنها نیستی . بهش بگین اگر دوست داری گریه کن اما سرت رو روی شونه من بذار من همه کست هسم و حاضرم هر کاری بکنم که از این غصه در بیای. بگو میدونم سخته میدونم دشواره ولی باور کن دنیا همینه و باید بر این غصه ها غلبه کرد .


  4. 5 کاربر از پست مفید mohammad2012 تشکرکرده اند .

    mohammad2012 (چهارشنبه 24 آبان 91)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    سلام ستاره جان

    الان نگران مادر همسرتی یا خودش؟

    سعی کن باهاش همدردی کنی.به مادرش بیشتر محبت کن و مثل دخترش ازش مراقبت کن.بذار همسرت احساس کنه که مادرش تنها نیست.

    در مورد همسرت سر به سرش نذار و گیر بهش نده.
    ضمنا رفتارت هم طوری نباشه که تابلو بشه با خودش بگی چون ستاره میدونه مادرم داره از دست میره اینجوری رفتار میکنه.

    اگر امکانش هست بیاریدش پیش خودتون.

    امان از دست این ادمها ! جون یکی دیگه میده و یکی دیگه میگیره اونوقت بعضیا چطور آب پاکی میریزن رو دست مریضا موندم به خدا !

    ستاره جان

    علاوه بر محبت خودت هم به ائمه متوسل شو.
    و دعای توسل بخون و شفای مادر همسرت رو بخواه.

    و به این ایمان داشته باش انچه که خدا بخواد همون میشه.یه بنده خدایی رو دکتر جواب کرد و گفت 6 ماه بیشتر زنده نیستی.

    نشون به اون نشون الان 16 ساله داره زندگیش رو میکنه و بیماریش خیلی هم بهتر شده.

    امیدوار باشید .

    ماهم براتون دعا میکنیم.

    الان توی تاپیک دعا برای مضطرین مینویسم که بچه ها دعا کنن.

    موفق باشید

  6. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 23 آبان 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 00:59]
    تاریخ عضویت
    1391-8-13
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    284
    سطح
    5
    Points: 284, Level: 5
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 83 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    به نظر من آدم تو این شرایط احتیاج داره با یکی حرف بزنه و از احساس غمش براش بگه و اونم دلداریش بده و بگه که همیشه کنارشه . این خودش آرامش بزرگی رو ایجاد میکنه و خیلی بهتر از اینه که اون شخص مدام غم و غصه رو بریزه تو خودش و از لحاظ جسمی و روحی خودش رو داغون کنه . دوست عزیزم دعا میکنم مادر همسر شما و همه ی بیمارا به لطف خدا شفا پیدا کنن .آمین

  8. کاربر روبرو از پست مفید افرا90 تشکرکرده است .

    افرا90 (چهارشنبه 24 آبان 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آذر 95 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-16
    نوشته ها
    394
    امتیاز
    4,863
    سطح
    44
    Points: 4,863, Level: 44
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    906

    تشکرشده 891 در 308 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    من به عنوان یک مرد سخت بتونم اعتماد کنم به یک زن برای اینکه پیش اون گریه کنم. این اعتماد رو به همسرتون بدید.

  10. کاربر روبرو از پست مفید mehran21 تشکرکرده است .

    mehran21 (چهارشنبه 24 آبان 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 تیر 93 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1391-3-24
    نوشته ها
    208
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    319

    تشکرشده 338 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    با سلام
    وقتی همسرتون ناراحته ،شما باید ضمن همدردی با اون، نشون بدید که برای غم اون نگرانید ، سپس سکوت کنید تا اون بتونه احساس همدردی رو حس کنه.
    http://ahlekhaneh.ir

  12. کاربر روبرو از پست مفید mostafavi9090 تشکرکرده است .

    mostafavi9090 (چهارشنبه 24 آبان 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 93 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-27
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    2,749
    سطح
    31
    Points: 2,749, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    968

    تشکرشده 980 در 243 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند

    سلام دوست عزیز

    منم دوست دارم در چنین شرایطی یکی باشه دلداریم بده، حس کنم تو لحظه غمم تنها نیستم،
    به نظرم تو این دوران شما هم به همسرتون اعلام کنین که مثل ایشان نگران مادرین، بهشون بگین هم غصه ادر رو دارین و هم نگران همسر هستین و غصه ناراحتیشو میخورین!!
    خیلی دلگرمی بدین بهشون، مثل اشاره به خواست خدا یا معجزه و شفا، این امیدها کمک میکنه به حفظ روحیه!

    منم به نوبه خودم برای ایشان دعا میکنم شفای کامل دریافت کنن

  14. 2 کاربر از پست مفید elahe.a تشکرکرده اند .

    elahe.a (شنبه 27 آبان 91)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,935
    سطح
    26
    Points: 1,935, Level: 26
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    271

    تشکرشده 287 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند (بیماری سخت مادر شوهرم)

    مرسی دوستان خوبم از همدردی و راهنماییتون
    در جواب مریم 123 باید بگم من نگران هر دوشونم یعنی هم شوهرم و هم مادرش. حتی نگران پدر شوهرمم هستم. دلم واسه اون پیرمرد خیلی میسوزه. شبها خوابم نمیبره؛ بی اختیار اشکام سرازیر میشه. سر کارم تمرکز ندارم.
    من آدم فوق العاده احساساتی و ضعیفی ام. خیلی هم پاستوریزه بار اومدم. یعنی سرد و گرم روزگار رو نچشیدم.
    اینم بگم شوهر من اینقدر مهربون و خوبه, اینقدر فرشته و آقاست, بخاطر اینکه من ناراحت نشم یا غصه نخورم ناراحتی و غصه اشو بروز نمیده. چون میدونه طاقت ناراحتی اشو ندارم پنهانی و بدور از چشم من گریه میکنه. آخه اون نفس منه, وقتی ناراحته نفسم میگیره.........
    دیروز که هر دو باهم بیمارستان پیش مادرشوهرم بودیم به شوهرم گفتم منم به اندازه تو ناراحتم و غصه میخورم و با همه وجودم احساست رو درک میکنم. بهش گفتم تو همیشه در حق من بزرگواری میکنی ولی اینبار ازت خواهش میکنم که مراعات منو نکنی و غصه اتو تو خودت نریزی چون حتی اگه من ناراحتم بشم اصلا مهم نیست.
    اینم بهش گفتم که هر وقت تو دلت آشوب شد خدا رو درنظر بگیر تا آروم بشی عزیزم.
    طفلی مادرشوهرم روز به روز ضعیف تر میشه؛ توروخدا واسه اش دعا کنین

    آقای مهران ؛ من چه جوری این اعتماد رو به همسرم بدم؟

  16. 2 کاربر از پست مفید ستاره تنها تشکرکرده اند .

    ستاره تنها (چهارشنبه 24 آبان 91)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آذر 95 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-16
    نوشته ها
    394
    امتیاز
    4,863
    سطح
    44
    Points: 4,863, Level: 44
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    906

    تشکرشده 891 در 308 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند (بیماری سخت مادر شوهرم)

    همینطوری ادامه بدید! شما شایسته تحسینید . در این دوران زنانی مانند شما شایسته ستایش هستند. سعی کنید خودتون رو یک مقدار قویتر نشون بدید و حمایت کنید. به هر حال روزهای سخت هم برای زن وهم برای مرد هست. زنانی که به دنبال حمایت مردان میگردنند و خود حمایتگر نیستند بهتره به قرن 12 هجری برگردند و مردان مستبد اون دوره.

  18. 4 کاربر از پست مفید mehran21 تشکرکرده اند .

    mehran21 (چهارشنبه 24 آبان 91)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آذر 91 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    670
    سطح
    13
    Points: 670, Level: 13
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    391

    تشکرشده 409 در 124 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: دکترا جوابمون کردند (بیماری سخت مادر شوهرم)

    شايد اين هم كمك كنه كه اگه دغدغه هاي ديگه اي هم دارند ،خيالشون رو از اون بابت ها راحت كنيد
    من خودم اين كارو ميكردم
    سعي ميكردم بارشون رو سبك كنم كه حداقل فقط فشار اين قضيه روشون باشه،و بعد هم دلداريشون ميدادم با روشايي كه بچه ها گفتن
    خيلي اوضاع رو كنترل كنيد كه توي اين شرايط نگراني ديگه اي براشون پيش نياد
    بهشون بگيد كه هيچوقت تنهاش نميذاريد

  20. کاربر روبرو از پست مفید Hamdardi2 تشکرکرده است .

    Hamdardi2 (چهارشنبه 08 آذر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.