سلام دوستان
تو تاپیک قبلم گفتم که من و هم کلاسیم قصد ازدواج داشتیم بعد از اتمام تحصیلاتمون اما خانواده به خاطر آماده نبودن ایشون مخالفت کردن/بع از یک سال و نیم ایشون با گرفتن امریه دوباره اقدام کردو خانواده منم گفتن که بعد از تحقیقات نتیجه رو میگیم و ایشون به آموزشی رفت تو این مدت هم خانوادم راضی بودن و قرار بود که وقتی اومد عقد کنیم اما 3.4 هفته پیش یه خواستگار با شرایط بهتر اومد و مجبورم کردن باهاش حرف زدم و منم ردش کردم اما بابام مخالفت کرد با ازدواجم.همه فامبل هم به خاطر اینکه ایشون لر هستن مخالفن/اما بابام میگه تو تحقیقات گفتن باباش مواد مصرف میکنه/با اینکه میگن ما اصلا مشکلی با خودش نداره و اون خیلی پسر خوبیه اما به خاطر باباش ردش کرد
حال جفتمون خرابه اما اون داغونه اصلا حالش عادی نیست داره دیوونه میشه و هرکاری میکنم آروم نمیشه خیلی نگرانشم چیکار کنم؟
خودش میگه باهم بمونیم تا من سربازیم تموم شه یه کار خوب هم پیدا کنم اون وقت دوباره بیام تا دیگه بهونه نیارن و نگن که شرایط نداری و نمیشه از همه فاکتورامون بگذریم
اما من میترسم بابام بازم رضایت نده
خیلی سخته واسمون چون ما عقد موقت هم بودیم و باهم معاشقه داشتیم و خیلی خیلی عاشق همیم
چیکار کنم؟توروخدا راهنماییم کنید خیلی کلافم
علاقه مندی ها (Bookmarks)